loader-img-2
loader-img-2

راننده خط ویژه در خط مقدم


در عملیات فتح المبین مرتب مسیر خط مقدم تا خط عقبه را طی می کردم. و هر بار که به خط مقدم می رفتم و غذا و دیگر ملزومات رزمندگان را می بردم و در بازگشت؛ مجروح و شهید به عقب گردان می آوردم. از بس این مسیر را زیر آتش سنگین دشمن رفتم و برگشتم، به راننده خط ویژه مشهور شدم.

در یکی از این رفت و بر گشت ها از ماشین پیاده شدم و با مسئول محور صحبتی کنم؛ به محض اینکه در را باز کردم، یکباره همه جا را پر از خاک دیدم و تنها احساسی که به من دست داد، این بود که گویی شخصی آرام به کتفم می زند!

وقتی نگاه کردم؛ دیدم ترکشی نسبتا بزرگ، گستاخانه کتفم را دریده است؛ و تکه ای از گوشت آن آویزان است. مسئول محور با دیدن این صحنه به طرف من دوید.

خطاب به او گفتم: چیز مهمی نیست، شما نگران نباشید، پس از پانسمان دوباره باز می گردم!