اینکه در سیزدهمین پرواز جنگی ام به تأسیسات نظامی دشمن در خاک عراق، هواپیمایم مورد اصابت راکت های آنان قرار گرفته و آسیب دید؛ من که مأموریت داشتم در ارتفاع 8 هزار پایی، تانک ها و نفر برهای دشمن را بمباران کنم چون سقوط هواپیمایی را که خلبانش بودم در خاک عراق قطعی میدیدم و اطمینان داشتم که اسیر نیروهای دشمن خواهم شد.
برخلاف دستورات نظامی که در ایران به من ابلاغ کرده بودند به میزان 2 هزار پا، از نقطه پرواز پیش بینی شده، فرود آمدم و در ارتفاع 6 هزار پایی از سطح نیروهای دشمن بعثی با هواپیمای در حال سقوطم، هدف های مشخص شده آنها را با دقت بیشتری نشانه گیری و بمباران کردم که بر اثر این تدبیر، حدود 22 دستگاه از تانک های متجاوزان عراقی منهدم شد و تعدادی از نیروهای آنها زخمی شدند یا به هلاکت رسیدند.
بعد از این بمباران که با چتر نجاتم، از هواپیما بیرون پریدم؛ پریدن همان و فرود آمدن من در جمع نیروهای دشمن متجاوز همان؛ در این سانحه، به دلیل ناقص عمل کردن چتر نجاتم، با شدت و با تمام وزنم به قرارگاه دشمن برخورد کردم و به افتخار جانبازی نایل آمدم و چون نیروی گریز از مهلکهای را که در آن گرفتار آمده بودم، نداشتم، اسیرم کردند و هم زمان، مرا به جمع همرزمان «آزاده»ام اعزام کردند.
آیا شما، کسب 2 افتخار همزمان را، در سیزدهمین پرواز جنگی ام، به حساب نحسی عدد 13 میگذارید؟