یه آرزو داشت که همیشه به زبون می آورد. می گفت:می خواهم روز عاشورای امام حسین (ع)
عاشورایی بشوم.
روز عاشورا داشت جعبه های مهمات رو جا به جا می کرد که صدای انفجار بلند شد!
وقتی گرد و غبار خوابید دیدم سرش از بدنش جدا شده
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کردهاید میتوانید ایمیل و یا شماره تلفن همراه خود را وارد کنید تا کد تغییر پسورد برای شما ایمیل یا پیامک شود
قبلا ثبت نام نکردهاید؟وارد شوید