loader-img-2
loader-img-2
شهیدی که در زندان صدام پر گشود
شهیدی که در زندان صدام پر گشود
آزاده ای که در قفس صدام پرگشود    پیام آزادگان/ شهید محمدجواد تندگویان چندین بار باوجود وضعیت خطرناک منطقه خوزستان به این شهرسفرکرده بود تا شرایط آن منطقه را بررسی کند اما درآخرین سفرخود درتاریخ 12/8/59 توسط نیروهای مزدورعراقی ربوده می شود.به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی پیام آزادگان، هرسال 12 آبانماه یاد وخاطره وزیر بسیجی،شهید محمد جواد تندگویان یادآورمسئولی است که درسخت ترین شرایط به وظیفه خود عمل می کند و تنها در پشت میز وزارت و با محافظان متعدد ، ازدور دستی برآتش ندارد،بلکه هم پای کارگران پالایشگاه نفت درمنطقه حساس آبادان حاضرشده و ازنزدیک با مسائل ومشکلات حوزه مسئولیتش مواجه می شود تا تفاوت یک وزیر انقلابی واسلامی را با دیگر وزرای کشورها به جهانیان نشان دهد.شهید محمدجواد تندگویان چندین بار باوجود وضعیت خطرناک منطقه خوزستان به این شهرسفرکرده بود تا شرایط آن منطقه را بررسی کند اما درآخرین سفرخود درتاریخ 12/8/59 توسط نیروهای مزدورعراقی ربوده می شود.آنچه درپی می آید مروری است بر ماجرای ربوده شدن وزیرنفت دولت شهیدرجائی توسط نیروهای عراقی با نگاهی به رسانه های داخلی و خارجی آبانماه سال 1359خبرگزاری پارس ازربوده شدن وزیرنفت خبرمی دهد:« خبرگزاری پارس ؛ محمدجوادتندگویان وزیرنفت وبوشهری معاون وی ،یحیوی سرپرست مناطق نفتی جنوب ودوکارمند وزارتخانه که روزجمعه به منظوربازدیدازتاسیسات شرکت نفت ورسیدگی به وضع کارکنان فداکارصنعت نفت به خوزستان سفر کرده بودند درنزدیکی آبادان ازسوی متجاوزین مزدورعراقی ربوده شده وبه خاک عراق منتقل شدند.این سومین باری بود که وزیر نفت پس ازجنگ تحمیلی عراق با ایران به خوزستان سفر می کرد ودرمناطق نفتی دربین کارکنان این صنعت حاضر می شد.»این گزارش به مقایسه مسئولین نظام جمهوری اسلامی وحکام غاصب بعثی عراق برآمده وعنوان می شود که درجمهوری اسلامی ایران هیچگونه تفاوتی بین مردم ومقامات مملکتی وجود نداردچنانکه شهیدتندگویان وهمراهان وی میدان کار وپالایشگاه را یکی می داند ودرمنطقی که زیرآتش دشمن است حاضر می شود.ودرادامه مسئولین بعث عراق رابه دلیل عدم شجاعتشان برای خروج از کاخهای خود موردخطاب قرارمی دهد:«... فقط ازدیدگاه طاغوتیان بغداد این آدم ربایی می تواند مهم تلقی شود چراکه حکام غاصبش جرات خروج ازکاخهای خودرا ندارند واز حضور درمیان ملت مسلمان عراق هراس دارند...»شهید رجایی نخست وزیروقت جمهوری اسلامی ایران با ارسال اطلاعیه ای ازربوده شدن محمدجوادتندگویان، بهروزبوشهری معاون وزارتخانه، محسن یحیوی سرپرست مناطق نفتی جنوب وسه کارمند این وزارتخانه به نامهای احمد بخشی پور،عباس روح نواز وعلی اصغر اسماعیلی خبرداده وبه عراق ومجامع بین المللی نسبت به حفظ سلامتی وزیرنفت وهمراهانش هشدارمی دهد،دربخشی ازاین اطلاعیه آمده: «...دولت خدمتگذارافتخاردارد که مسئولیتش درکنارمردم وبخاطرپاسداری ازانقلاب شکوهمندشان نتنها اسیرشده بلکه جان خودش را دراین راه فداکند.ولی درعین حال فرصت مغتنم شمرده وبه دولت عراق وکلیه مجامع بین المللی درمورد حفظ جان وسلامتی اسرای ایرانی هشدارداده وخواهان آزادی فوری کلیه اسرای غیرنظامی است»درتاریخ 13/8/59 رادیو بغداد،به نقل ازمقامات عراق شهیدتندگویان وهمراهان وی را اسرای نظامی دانسته وازاینکه عراق درصدد تبادل اسرای جنگی عراقی با وزیرنفت است،خبرمی دهد.همچنین این رادیوبا قرائت متنی، کاملا وابستگی رژیم عراق را به ابرقدرتهای شرقی وغربی نشان می دهد وخطاب به مسئولان ایرانی که به عراق نسبت به تخلف ازحقوق بین المللی هشدارداده بودندیادآوردست گیری 52جاسوس آمریکایی می شودوکاملاً مشخص است که به تلافی با گروگان گیری جاسوسان آمریکایی برآمده است:«... دولت عراق تندگویان وهمراهانش را اسرای جنگی می داند ....ودرخواست آزادی تندگویان ونیزعنوان تخلف از حقوق بین المللی ازسوی ایران یعنی کشوری صورت می گیرد که به مدت یک سال است که 52 آمریکایی را درکشورش به عنوان گروگان نگهداری می کند...»درتاریخ 17/8/59 خبرگزاریهای بین المللی وروزنامه الجمهوریه عراق ازوخامت حال وزیرنفت ایران خبرمی دهدوادعا می کند که تندگویان درمناطق جنگی زخمی شده وبه دلیل خونریزی شدید وضعیت جسمانی مناسبی ندارد.این ادعادرحالی است که دولت عراق پس ازچندروزاززخمی شدن شهید تندگویان به هنگام دستگیری خبر می دهد که قبلاًتلویزیونهای دنیا وتلویزیون فرانسه فیلم تهیه شده بغدادرا که درآن تندگویان کاملاً سالم بوده نشان داده است .براساس همین خبردولت وقت جمهوری اسلامی ایران طی اطلاعیه ای این سخنان را دروغ بافی های رژیم بعث دانسته ومی گوید:«...بنابراین ازنظردولت جمهوری اسلامی ایران کاملاًروشن است رژیم بغداد وزیر نفت ایران را درزیرشکنجه تا سرحدی آزارداده که اینک جانش درخطرقرارگرفته است .بطوریکه بعثی ها ی بغدادناگزیربه دروغ بافی دیگری شده واعلام کرده اند،وی را زخمی دستگیر کرده اند.دولت جمهوری اسلامی ایران ،مسئولیت جان محمدجوادتندگویان وهمراهان فداکارش را برعهده دولت بغداد می داند ورژیم بغداد موظف است وزیرنفت ایران رافوراً آزادکند.مراجع ذی صلاح بین المللی ازجمله صلیب سرخ جهانی با مراجعه به فیلمهای تبلیغاتی بغداد بخوبی می توانند به پوچی این ادعا ی جدید بغداد پی ببرند...»با توجه به شواهد ذکر شده درآن دوره کاملاًمشخص می شود که دسیسه وتبانی کشورهای غربی ودولت بعث عراق برای تحت فشارقراردادن ایران برای آزادی گروگانهای جاسوس آمریکایی است که وزیرنفت ایران ربوه شده است.به طوریکه محسن سادات معاون تندگویان دربازگشت ازکنفرانس بالی که ازطرف سازمان جهانی اوپک دراندونزی برگزارشده بود،درتاریخ 30/8/59دراین مورد می گوید«:...بیش از60%وقت این کنفرانس به وضع برادر تندگویان اختصاص پیداکردکه باسخنرانی وافشاگری هیات ایرانی بسیاری از اعضای شرکت کننده کنفرانس ازوضع برادرتندگویان ابراز تاسف کردندوعکس وزیرنفت جمهوری اسلامی ایران درطول زمان کنفرانس روی صندلی خالی وی گذاشته شده بود.ما می خواستیم حقانیت ایران را علی رغم دروغهای عراق درمورد برادرتندگویان که گفته بودند وی رابا لباس ارتشی دستگیرکرده اند به دنیا ثابت کنیم که خوشبختانه همینطور هم شد وروزنامه های دنیا عکس وزیر نفت ایران را روی صندلی خالی وی به چاپ رساندند.کشورهای مرتجع وطرفدار عراق از موضوع ربوده شدن وزیرنفت ایران می خواستند استفاده کنند تا ایران دراین کنفرانس شرکت نکند وایران هم با شرکت خود درآن تمام نقشه هایشان را نقش برآب کرد....»باتمام تلاشهایی که دولت ایران برای آزادی شهید محمد جوادتندگویان طی ده سال انجام داد،رژیم بعث عراق با بدترین شکنجه ها وی را به شهادت رساند وپیکرپاکش درچهاردهم آذر1370 به میهنش،ایران اسلامی بازگردانده شد.انتهای گزارش;
پاسخ مهربانانه امام خمینی به نامه یک آزاده
پاسخ مهربانانه امام خمینی به نامه یک آزاده
پاسخ مهربانانه امام خمینی به نامه یک آزاده سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۲۵ | | | پیام آزادگان/ خداوند فرج را ان شاء الله تعالی نزدیک می‏نماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد می‏گرداند. به همۀ عزیزان در بند سلام مرا برسانید و از دعای خیر فراموشتان نمی‏کنم. خداحافظ شما باشد. به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی پیام آزادگان، نامه های آزادگان، بیانگر میزان ارادت آنان به خانواده، اسلام، میهن و رهبری انقلاب است. در این نامه که در ذیل منتشر می گردد، آزاده محمد رنجبر، آزاده اردوگاه موصل 2، نامه ای به حضرت امام خمینی ارسال کرده است. او در این نامه از میزان دلتنگی هایش از دوری رهبر انقلاب سخن می گوید و حضرت امام را پدر خطاب می کند. شایان ذکر است، نامه های آزادگان کشورمان در اردوگاه های عراق، در زمان ارسال به وطن مورد بازبینی قرار می گرفت، آن ها در این نامه ها؛ امام را «پدر» خطاب می کرده و معمولا با زبانی راز آلود این نامه ها را به وطن ارسال می کردند. این نامه را در ذیل می خوانیم: فرستنده : محمد رنجبر گیرنده : حاج روح الله موسوی آدرس فرستنده : عراق ـ موصل، اردوگاه شماره 2 آدرس گیرنده: ایران ـ تهران ـ میدان تجریش ـ خ نیاوران ـ خیابان یاسر ـ سه‏راه حسینیه (بیت) ـ دفتر بسم الله الرحمن الرحیم پدر جان سلام. امیدوارم حالتان خوب باشد. راضی نمی‏شدم مزاحم اوقات شریفتان گردم. لکن دیگر قدرت تحمل دوری را نداشتم و دلم بسیار برایتان تنگ شده بود. لذا تصمیم به نوشتن نامه برایتان گرفت. تاکنون، شنیده ‏اید پسری به مدت چهار سال از پدرش دور شود و بعد از چهار سال جدایی برای پدرش نامه بنویسد و پدر نامه فرزندش را جواب نگوید؟! پدرم! باور کنید تحمل سختی راحت است اما تحمل بر فراق یار دشوار. پدر! من از بلاد غربت، از گوشه زندان غم، غبارآلود از هجر دوست، با چشمانی غمزده در انتظار رویت، نامه را می‏نویسم. پدرم! نامه‏ام را اجابت کن. با جواب خویش گرد و غبار غم را از چهره زردمان پاک کن تا چشم ما با دیدن خطت، نور گیرد و روشن و منوّر گردد. پدرم! پروانه‏های وجودمان فدای شمع جانسوزت باد. فرزندان افسرده خویش را با کلام مسیحایی‏ات، جانی دوباره ببخش و دل خسته‏دلان در راه مانده را، جلایی تازه ده. به امید اینکه این نامه به دستت برسد و جوابش را هر چه زودتر بنویسی. پدرم! برای دریافت جواب نامه، لحظه‏شماری می‏کنم. خداحافظتان. فرزند کوچکت محمد رنجبر12/6/65 در جواب نامه فوق، حضرت امام خمینی (ره) مرقوم فرمودند: «بسمه تعالی. فرزند بسیار عزیزم! از نامه دلسوزانۀ شما بسیار متآثّر گردیدم. من ناراحتی شما عزیزان در بند را احساس می‏کنم. شما هم ناراحتی پدرتان را که، فرزندان عزیزش دور از وطن هستند، احساس می‏کنید. عزیزان من! سید و مولای همۀ ما، حضرت موسی بن جعفر (ع)، پیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشۀ زندان به سر بردند. برای اسلام عزیز شما صبر کنید. خداوند فرج را ان شاء الله تعالی نزدیک می‏نماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد می‏گرداند. به همۀ عزیزان در بند سلام مرا برسانید و از دعای خیر فراموشتان نمی‏کنم. خداحافظ شما باشد. پدر پیرت (خ) انتهای گزارش  var jcomments=new JComments(1461, 'com_content','http://mfpa.ir/index.php?option=com_jcomments&tmpl=component'); jcomments.setList('comments-list'); نظرات    0 #2 محسن غیور ۱۳۹۰-۰۸-۱۰ ۲۳:۱۱ با سلام به روح پر فتوح معمار بزرگ انقلابنامه بسیار زیبایی بود ناگفته نماند که این نامه در تمام اردوگاه ها پخش شده و باعث روحیه بچه ها شده بود و در اسرا این نامه رو در دفاتر ثبت کرده و هر موقع دلشون میگرفت به سراق اون میرفتند و با یاد پیر جماران روحیه میگرفتن روح بلند امام عزیز شاد باشدنقل قول     0 #1 سینا ۱۳۹۰-۰۸-۱۰ ۱۳:۵۵ با سلام ، چه زیباست این کلمات گهربار دلمان برایش تنگ است . به امید دیدارشان در روز حشر به همراه جدش در جوار رحمت حق تعالی. انشاءللهنقل قول   تازه کردن لیست نظراتآر اس اس برای نظرات این مطلب. افزودن نظر
ورزش در اسارت
ورزش در اسارت
ورزش در اسارت دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۵۱ | | | و نرمش ادامه می‏دادند و گاهاً می‏شد که فردی وسط تمرینات ، حداکثر تفریح را برای بچه‏ها بوجود می‏آوردیم. در آخرین سالها تیم ما که تیم جوانی بود از ته جدول به صدر جدول صعود نمود. و چند بار مقام اول را کسب نمودیم. امیدوارم امروز هم آزادگان عزیز این امکان را بیابند که به ورزش خود ادامه دهند، و سرپرست تیم تعاونی چهار هم در تمامی کارها موفق و مؤید باشد، ضمن تشکر از برگزارکنندگان مسابقات جام آزادگان و کسانی که در برپایی مسابقه بین آزادگان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‏کنند. زیرا با این عمل دوستان چند سالۀ غُربت خود را مجدداً می‏بینیم و خاطره سالهای صبر و استقامت زنده می‏شود. بیهوش می‏شد، بجز برنامۀ ورزش ارائه نجف شهبازی متولد 1346، مدت اسارت 8 سال در اردوگاه موصل یک، ساکن شهرستان کوهدشت لرستان است. «رب قوعلی خدمتک و جوارحی»ورزش در زمان اسارت به گونه‏ای خاص بود، شاید در شرایط معمولی فرد نسبت به عملی علاقه نشان ندهد، اما زمانی که از آن عمل منع شد، نسبت به آن حریص می‏شود. در زمان هشت سال اسارتم شاهد موقعیتهای خوبی از لحاظ ورزشی بودم، در برنامه اردوگاه دو یا سه ساعت زمان تفریح ما بود و چند ساعتی اجازۀ ورزش داشتیم و با یک عدد توپ فوتبال یا والیبال امکان بازی کردن برای همه بچه‏ها نبود، یک عده از نظر سنی از ما مسن‏تر بودند و یا بدلیل مجروحیت نمی‏توانستند، شرکت کنند، آما بقیه بچه‏ها با وجود کمبود مواد غذائی و سوء تغذیه به تمرینات شده در اردوگاه زمانهای دیگر بازی کردن ممنوع بود و بشدت با آن برخورد می‏شد. و مجبور می‏شدیم نگهبان داشته باشیم و دور از چشم مأمورین اردوگاه ورزش کنیم. بیشترین توجه بچه‏ها به ورزش‏های رزمی بود، و از وجود مربیان موجود در اردوگاه و داخل آسایشگاه‏ها استفاده می‏کردیم و مربیان هم با علاقه وافر در اختیار بچه‏ها بودند. من مدت شش سال کونگ‏فو کار کردم و دو سال بعد را در رشته کاراته مشغول بودم، اکثر بچه‏ها اردوگاه در یکی از ورزشهای رزمی مهارت خوبی کسب نموده بودند و علی رغم تمام محدودیت‏ها، این قسمت از برنامۀ داخلی آسایشگاه را خوب انجام می‏دادند. یکی از خاطرات زمان اسارتم، تشکیل تیم تعاونی چهار بود. یکی از برادران رانندۀ تعاونی چهار اصفهان در آن اردوگاه حضور داشت، بسیاربه فوتبال علاقه داشت و تیمی را به همین نام تشکیل داد، و در سری مسابقاتی که در اردوگاه انجام می‏شد همیشه مقام اول را کسب می‏کرد و جالب‏ تر آنکه برای یک رنگ نبودن لباسهایمان از گونی لباس می‏دوختیم و یا با رنگ‏های مختلف رنگ‏آمیزی می‏نمودیم و با حداقل امکانات و زمان
سخت دل تنگ تو ام
سخت دل تنگ تو ام
سخت دلتنگ توایم اى بوتراب دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۵۱ | | | این شعر در سوگ سید آزادگان، مرحوم ا بو ترابی  سروده شده است  . با شمایم اى شهیدان غریب‏ شاهدان ساکن کوى حبیب‏         { . اشاره به شهداى آزاده‏ اى است که در دیار غربت به فیض شهادت نائل آمدند. } اى به خون غلطیدگان راه عشق‏ ،محرمان دولت و درگاه عشق‏، اى شهابان فروزان سماء، اى نجوم کهکشان اولیاء، عزت ما حاصل خون شماست‏، امت اسلام مدیون شماست‏، یادتان دلهاى ما احیاء کند ،آتشى در سینه‏ ها برپا کند، لاله‏ هاى رفته در غربت، بخواب‏ سوى‏تان مى‏آید، اکنون بوتراب‏ بوتراب لاله پرور مى‏رسد،غرق در خون پاى تا سر مى‏رسد ،آن فرشته خوى شد از ما جدا ،کرد ما را زین مصیبت بینوا، بینوایانیم از فقدان او داغدارانیم ،از هجران او سینه‏ ها از غم پر از آتش شده‏ ،شعله‏ ها بر جان ما سرکش شده‏ ،گونه‏ ها مجراى اشک ماتم است‏، بیت دل ویرانه از سیل غم است‏ ،جسم‏ها گویى که بى‏جان گشته‏ اند، عقل‏ها هر سوى حیران گشته‏ اند مایه‏ى امید دل‏ها بوتراب‏
نامه شماره 3
نامه شماره 3
نامه شماره 3  فرستنده :حسینی میرعلی  محل اسارت : عراق ـ عنبر گیرنده: سید حجت حسینی    آدرس : ایران ـ تهران ـ خ فردوس بانک ملی ایران ـ چاپخانه آقای سیدحجت حسینی لطفاً برسانید به پدر بزرگوار و گرامی  متن نامه:شکر خدایی را که منت نهاد بر این حقیر که سلامی بر پدر بزرگوار و عزیزم، که عاجز مانده‏اند تمام اشیاء، از ناطق و صامت، از وصف کمالش. و شکر خدای عزّ و جلّ که چنین پدری بر ما عطا کرد که فرشتگان در سراسر آسمان درود و رحمت بر آن نثار می‏کنند. ماهیها در کف دریا لحظه به لحظه، سلام نثارش می‏کنند. نگاه کردن به صورتش از عبادات افضل است. وقتی کسی به چهره‏اش می‏نگرد، حجابهای چندین ساله‏اش می‏شکافد. باور بفرمایید اصلاً نمی‏دانم چه بنویسم و چه بگویم! از اعماق کدام قلب، محبتهایم را به شما ابراز کنم؛ قلب تمام ما برای دیدنتان می‏تپد. آه! آه! شوقاً الی رؤیتک. فقط می‏گویم صدای هل من ناصر شاه دین را، به شما پدر گرامیمان لبیک می‏گویم. معذرت می‏خواهم که به خودم اجازه دادم و وقت گرانبهای شما را گرفتم. من شایسته آن نیستم که خواسته باشم حتی سلامی به شما عرض نمایم و قطره‏ای نیستم در مقابل اقیانوس. به امید آن که از این حقیر، بپذیرید و مطمئنم در آن صورت، خدا هم می‏پذیرد. (والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته دعا گوی شما الحقیر علی)
نامه شماره 2
نامه شماره 2
  نامه شماره 2 | فرستنده :برقبانی مختار  محل اسارت عراق ـ اردوگاه شماره 2 گیرنده: آدرس : ایران ـ تهران ـ سپاه مرکزی برسد بدست آقای م ـ زحمت کشیده داده به پدرم  متن نامه: بسم الله الرحمن الرحیم. حضور پدر بزرگوار و قلب تپنده امت، سلام علیکم. درود خدا و فرشتگان و انبیاء و صالحان و سلام گرم برخاسته از ژرفای فرزندان آزاده شما، در کنج اسارتگاههای دشمنان دون مایه بر شما باد. مفتخرم و بس خرسند از اینکه بتوانم در این کوتاه فرصت، اندکی از احساسات وصف‏ناپذیر این خیل اسیران پیرو وفادار معظم له را، به حضورتان ابلاغ کنم و کوتاه پیامی؛ پیام صبر، پیام استقامت. تزول الجبال ولاتزل را، برسانم. در میان انبوه دسایس و توطئه‏های بی‏حد و مرز دنیای کفر و الحاد، هر چند که شدت و حدّت بیشتر یابد، استقامت پیشه کنید و راست قامت بایستید که، در طریق جاودانگی به سرمنزل مقصود نائل شوید. کشتی عظیم رستاخیز این خلق را، سکانداری همچون آن رهبر والا سزاوار است تا، در میان امواج خروشان و طوفانی دهر، هرگز تزلزلی درحرکت آن، ایجاد نشود. در هر حال ما اسیران یاد گرفتیم که بر روی زمان سرمایه‏گذاری نکنیم. بلکه باور یافتیم که این سیری است که لاجرم باید پیمود و هر چند که زمان به طول انجامد «ربنا افرغ علینا صبراً». لذیذ مناجات ما گردد. هر که در این راه پرفراز و نشیب توکل را پیشه و رضا و تسلیم را توشه راه قرار دهد به یقین، ابواب رحمت و برکت حق نصیبش خواهد شد. دگر عرضی نیست به جز التماس عاجزانه و دعای خیر، برای این جمع شیدا. والسلام.
پدرجان ،اسارت را باهمه جوانبش می گذرانیم
پدرجان ،اسارت را باهمه جوانبش می گذرانیم
نامه شماره 1 دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۵۳ | | | فرستنده :قاسمی قباد (مهدی)  محل اسارت : عراق گیرنده: سرهنگ سرداری    آدرس : خوزستان ـ شوشتر ـ بخش گتوند ـ برادر عزیز سرهنگ سرداری     متن نامه: خدمت برادر عزیزم سرهنگ سرداری، سلام علیکم. امیدوارم تحت توجهات ولی عصر امام زمان(عج) حالتان خوب باشد. برادر جان، از شما می‏خواهم سلام مرا خدمت همان کسی که، برایش چوب(سلاح) به دست می‏گیرید، برسانید. از قول من، به ایشان بگو، تقاضایی دارم و آن این است که این نامه را خدمت پدرم حاج نایب(نایب امام زمان ـ (امام خمینی«ره»))، ببری، و هر طور شده به او برسانی. پدر جان! سلام علیکم. از خداوند تبارک و تعالی طول عمر، صحت و سلامت، عافیت و تندرستی را برای شما مسئلت دارم. خداوند یک بار دیگر چشمان مرا به دیدن شما منور کند. پدر جان! هر وقت نهج البلاغه می‏خوانم، بلافاصله خصوصیات و صفات شما به ذهنم می‏آید. دیشب هم مثل گذشته، نزدیک غروب در گوشه زندان اسارت، نهج البلاغه خواندم و بیاد شما افتادم و بی‏اختیار اشکهایم سرازیر شد و تا می‏توانستم گریه کردم؛ آن هم، تنها به خاطر دوری از شما. پدر جان! اسارت را، با تمام جوانبش می‏گذرانیم و به یاری خداوند تا هر وقت قضا و قدر الهی حکم کند، مقاوم و پابرجا ایستاده‏ایم و تنها مشکل، دوری شماست. آرزو می‏کنیم؛ یک بار دیگر چهره نورانی ]شما را[ ببینم. پدر جان! اگر ممکن است چند کلمه‏ای برایم بنویسید. امیدوارم لیاقت آن را داشته باشم تا در آن دنیا، شفاعت مرا بکنید. (فرزند شما مهدی قاسمی 30/7/65)  
اختراع باطری
اختراع باطری
اختراع باتری دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۴۸ | | | در مدتی که در اسارت بودیم، به علّت دوری از وطن و خانواده و نداشتن اطلاعات کافی و درست از وضع جنگ، تصمیم گرفتیم به هر ترتیبی که شده رادیویی به دست آوریم و سرانجام یکی از برادران آزاده در موقعیتی مناسب با مهارت تمام موفق شد رادیویی را از اتاق نگهبانهای عراقی بردارد.خبر یافتن رادیو بسیار مسرّت بخش بود و از شادی در پوست خود نمی‏گنجیدیم. بعد از مشورتهای زیاد با برادران دیگر، قرار بر این شد که یک نفر مسئول رادیو بشود، به صورت مخفیانه با کشیدن پتو روی سر خود به رادیو گوش دهد و رئوس مطالب را یادداشت کند تا آنها را در اختیار سایر برادران قرار دهیم. مدتها کار ما به این صورت بود که با تندنویسی، نکات مهم اخبار مربوط به ایران را دست به دست بین برادران پخش می‏کردیم تا اینکه باتری رادیو تمام شد. امّا از آنجاکه تهیۀ باتری بسیار سخت و دشوار بود، به این فکر افتادیم که باتری درست کنیم. به همین منظور اکثر برادران طرحها و ایده‏های گوناگونی را ارائه کردند.شبها و روزهای بسیار، پیشنهادهای برادران را بررسی و آزمایش می‏کردیم ولی هر بار به بن بست می‏رسیدیم، تا اینکه سرانجام بعد از سه سال تلاش توانستیم یک نوع باتری درست کنیم که کسب این موفقیت برای ما بسیار خوشحال کننده بود. این باتری در شبانه روز حدود یک ساعت برق رادیو را تأمین می‏کرد و این مدت برای نوشتن اخبار رادیو ایران کافی بود. باتری را هم از مقداری سیم‏پیچ، پوست انار و دیگر وسایل درست کرده بودیم، بدین صورت که مقداری پوست انار که از سطل آشغال سربازهای دشمن به دست آورده بودیم بعد از مدتی تبدیل به آب اسید شد و تعدادی سیم پیچ هم بود که آنها را داخل قوطی پلاستیکی قرار دادیم و با اضافه کردن کاغذهای زرورق سیگار، انرژی حاصل از این پیلهای ابتکاری را افزایش دادیم.بعد از ساخت باتری، علاوه بر اخبار ایران تمام خطبه‏های نماز جمعۀ تهران و تمام سخنرانیهای شهید مطهّری، شهید دستغیب و آیت الله جوادی آملی در تفسیر سورۀ بقره را می‏گرفتیم و یادداشت بر می‏داشتیم و آنها را به صورت مجموعه‏ای بسیار نفیس و مفید که قابل استفاده برای عموم بود، در دفترچه‏هایی می‏نوشتیم و به نوبت بین برادران توزیع می‏کردیم.