loader-img-2
loader-img-2
این بـرای چنـدمین
بـار است که اقـدام بـه وصیـت نـامه نوشتن می کنم ولی تاکنون توفیق شهادت نصیب من
نشده و این را می توانم بحساب گناهانی بگذارم که انجام داده ام، بخاطر قلب سیاهی
که در کالبدم جای دارد که امیدوارم خدا خودش مرا مورد آمرزش قرار دهد البته بوسیله
دعاهای شما برادران.

باری اولین وصیتی
که از شما برادران دارم اینست همانطور که میدانید این انقلاب خونهای هزاران شهید و
معلول و مجروح است و این یک مسئولیت خطیری است که بر دوش ما گذاشته شده و آن ترویج
انقلاب به سراسر جهان است پس ما هم باید با کمال جدیت آنرا پیش ببریم تا خون
شهیدانمان از بین نرود.

یادم می آید زمانی
که یکی از دوستانم می گفت این انقلاب پا نمی گیرد و اگر اینطور شود می روم کلاه
میخرم و بر سر قبر شهیدان می گذارم. پرسیدم منظورت چیست؟ گفت: منظورم اینست که به
شهیدان بگویم کلاه سرتان رفته، در اینجا به او پرخاش کردم و گفتم این کلاه هائی که
می خواهی بخری برای خودت بخر، زیرا این تو هستی که کلاه سرت رفته. چون هیچ خدمتی
برای انقلاب انجام ندادی و به گفتة امام « هی نگوئید انقلاب برای ما چه کرد
بگوئید ما برای انقلاب چه کردیم » پس برادران به شما توصیه می کنم که هر چه بیشتر
در مقابل ضد انقلاب ایستادگی کنید. وصیت دیگرم به شما برادران اینست که خودتان را
از مسجد جدا نکنید و مانند مسیحیان مسجد را فقط برای عبادت کـردن خـواسته نبـاشید
بـه گفتـه امـام که می گوید « مسجد سنگر است، سنگرها را پر کنیـد. سنگرها را حفظ کنید
» و در جای دیگر می گوید « در صدر اسلام لشکرها از مسجد بیرون می آمدند » و این را
می رساند که « ما همیشه باید دین را نباید از سیاست بدور بدانیم » من در این مدتی
که در مسجد بودم نتوانستم چنانکه باید و شاید خدمتی انجام دهم ولی امیدوارم که
برادران در نبودن من در امر پیشبرد اهاف انقلاب که از مسجد سرچشمه می گیرد بیشتر
از پیش کوشش کنید. انشاءالله . وصیت سومی که به شما برادران دارم اینست که
امیدوارم مرا از صمیم قبل ببخشید و دیگر اینکه اگر خواستید مرا خوشحال کنید دو
رکعت نماز به نیتم بخوانید. خداوندا از اینکه نتوانستم کاری مثمر ثمر برای اسلام
انجام دهم مرا ببخش. انشاءالله

سلام مرا به
دوستان و آشنایان برسانید از تمام برادران در مسجد طلب بخشش می کنم و امیدوارم همة
شما در تمام لحظات زندگی پیروزمند باشید. و امّا مادرم، مادر عزیزم ای کسیکه مرا
با تمام مشقات زندگی بزرگ کردی میدانم که نتوانستم دینم را نسبت به تو ادا کنم ولی
مادر عاجزانه از تو می خواهم که مرا ببخشی، میدانم در نبود من بی تابی می کنی ولی
باید بیاد عاشورای حسینی بیفتی زمانی که زینب، ام کلثوم، رقیه و دیگر اهل بیت امام
حسین که جوانان خود را در راه اسلام از دست دادند چگونه صبر کردند میدانی تا قبل
از اینکه آنها را به اسیری نبرده بودند صورت آنها را آفتاب ندیده بود پس مادر تو
هم باید زینب گونه صبر و استقامت کنی چرا که تو هم یک مادر هستی، پس مـادر تـو هـم
باید خـوشحال بـاشی از اینکه جوانی در راه اسلام از دست دادی. اگر می خواهی من
خوشحال باشم باید در مردنم زاری نکنی اگر غیر از این باشد بدان که من هم ناراحتی
می کشم پس بدان که خوشحالی تو شادی من است و نارحتی تو عذاب برای من است. امیدوارم
خداوند به تو و همة مادران شهید داده صبر عظیم عنایت کند. انشاءالله

امیدوارم که مرا
از صمیم قلب ببخشی تا اینکه خدا از من خشنود شود و دیگر اینکه مادر می دانم چه
آرزوهائی برایم داشتی ولی مادر بدان که زینب (ع) هم برای قاسم همان آرزوها را داشت
و چگونه در شهادت فرزندش صبر کرد امیدوارم که تو هم آنچنین باشی. خداوندا هیچ
فرزندی را مورد عاق والدین مگردان. امّـا پـدرم ای کسی که بار مشقت زندگی را برای
هر چه بیشتر فراهم کردن وسایل زندگی برای من بدوش کشیدی از اینکه نتوانستم این
زحمات تو را جبران کنم خیلی غمگین و ناراحتم ولی پدر بدان که ابراهیم (ع) فرزندش
اسماعیل (ع) را چگونه می خواست بدست خودش برای رضای خدا قربانی کند و قربانی او را
خدا قبول کرد امیدوارم که این قربانی را که تو به خدا دادی مورد قبول واقع شود.
وصیتی که بتو دارم این است که در مرگم صبر را پیشه کنی و ترا هم مانند مادرم سفارش
می کنم که بیتابی نکنی چون باعث ناراحتی من می شود امیدوارم که مرا ببخشی و از
اینکه نتوانستم صحبتهایت را سرمشق زندگی قرار دهم، اگر می خواهی شادم کنی هر شب
جمعه برمزارم دعا و سورة فاتحه را بخوان خداوندا خودت پدران باین خوبی را حفظ و
محافظت کن انشاءالله

و امّا شما
برادران و خواهران، شما که بعد ا زخدا و پدر و مادرم بهترین عزیزانم بودید
امیدورام که مرا ببخشید و همان وصیت هائی را که به برادرانم در مسجد کردم شما هم
بکار گیرید تا دین خود را به انقلاب ادا کنید. امیدوارم که در تمام لحظات زندگی
موفق و پیروز باشید اگر می خواهید که خوشحال شوم هر وقت از نماز فارغ شدید دو رکعت
نماز بنیت من بخوانید ، خداوند همة ما را مورد آمرزش قرار دهد انشاءالله مبلغ
50000 ریال پول در بانک دارم که 29000 ریال آن مال محسن است به او بدهید و 1800
ریال به برادر حسن یعقوب زاده بدهکارم به او بدهید. مقداری پول از دیگر برادران
طلب دارم که آنها را می بخشم. موتور و ویترین از آن امیر میباشد و دوچرخه را به
محسن و عباس می بخشم، یک عدد تفنگ بادی پیش کریم است آنرا به خودش می بخشم میز و
وسایل داخل آن مال منوچهر باقی مانده پول در بانک را برای ساختن مسجد مصرف کنید یک
عدد ساعت در دکور است که مال برادر حسین پیمانی است به او بدهید و بگوئید ببخشید
از اینکه نتوانستم کاری را که گفته بود انجام دهم عذر می خواهم به محمد توانائی
اگر ایستاده است بگوئید که آن تابلو که درست کرده بودی برایم به یکی دیگر از
برادران که خودت مایل باشی ببخش.

 

اللهم کن الولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه
و علی آبنه فی هذه ساعه و فی کل الساعه ولیاً و حافظاً

 

                                                               
برادر کوچک شما -  پرویز صداقت فرد

                                                              
به امید اینکه مرا بخشیده باشید

                                                              7/12/1360

 

 

 

 

 

 

واحد
فرهنگی پایگاه مقاومت بسیج شهید صابرپور - مسجد حاج علوان
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" پرویز صداقت فرد " می نویسد