loader-img-2
loader-img-2
بسم
ا… الرحمن الرحیم

الذین امنو و هاجروا و جاهدو فی سبیل الله
باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک الفائزون

یعنی آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به
مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا

مقام بلندی است و آنان بخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

 

آری پدر و مادر
عزیزم من بنابه فرمان خداوند متعال و فرمان نائب بر حقش امام خمینی و مسئولیتی که
داشتم برای رضای خداوند و برای نابودی دشمنان اسلام به جنگ کفار رفتم تا بتوانم
کمی برای اسلام کمک کرده باشم و خدا را از دست خود راضی و خوشنود کنم.

خدمت پدر و مادر
عزیزم سلام عرض میکنم و از راه دور صورت شما و برادران و خواهرانم را می بوسم، پدر
و مادر گرامیم با همه مهربانی که به حق من کردید نمی توانم چطور تشکر کنم مـن خیلی
متأسفم از اینکه شما را ناراحت می کردم و پدر و مادرم من از شما تنها چیزی که می
خواهم این است که شما مرا ببخشید چون ممکن است دیگـر همدیگـر را نبینیـم و دیگـر این
که از تو ای پدر بزرگوارم می خواهم که به خانة شهداء حتماً سر بزنید. باز پدر و
مادر عزیزم اگر من در سه ماه اول که به جبهه رفته بودم عشق به جبهه داشتم اما این
بار که به جبهه آمدم عشق به لقاالله دارم و میخواهم هرچه زودتر سوی خدا بروم و
پدرجان من وقتی می بینم مزدوران هر روز دستشان را بیشتر به خون شهدای ما رنگین می
کنند و بهترین برادران خـوب جـامعه را شهیـد می کنند من نمی توانم بی طرف باشم من
نمی توانم این منظره را تحمل کنم که جوانان شهید شوند و من خودم در خانه نشسته
باشم من با فرمان رهبرمان به جبهه آمدم تا شاید اندکی از دینی را که خون شهداء به
گردن ما گذاشته اند ادا کنم و راه آنان را ادامه دهیم فقط در راه خدا جهاد کنیم .
خدایا تو را سپاس می گویم که به این بندة گناهکار و به این بندة ناتـوانت تـوفیق
دادی که بتوانم با مال و جان در راه تو جهاد کنم و سپـاس می گـویم تـو را که
شهـادت را که بـزرگترین سعادت است به مـن دادی و بـاز تـو را سپـاس مـی گـویم که
تـوفیق دادی بتـوانم بـه حسیـن (ع) کـه مـی گـوید « هل من ناصر ینصرونی » لبیک گویم من به یگانگی خدا شهادت می دهم و شهادت می دهم به امامت علی (ع)
که من برای آب نمی جنگم چون آب از آسمان می بارد و برادر خویش غرق می کند و برای
زمین نمی جنگم چون زمین من را در خود می بلعد من برای آن کسی می جنگم که رسول الله
برای او جنگید و برای کسی می جنگم که علی ابن ابیطالب برای او جنگید و این منافقین
هر کاری که می خواهند بکنند و هر چقدر می خواهند جوانان ما را از بین ببرند اما ما
همیشه می گوییم اشهد اَن لااله الا الله و از این جمله دست برنمی داریم و تا آخرین
قطرة خونمان بر این گفتار ایستاده ایم.

و باز پدر و مادرم
درود و سلام بر شما باد که ابراهیم وار فرزند خود را اسماعیل را به فرمان خدای بزرگ
به قربانگاه فرستادید و بدان که فرزندت اسماعیل وار می ایستد و از فرامین خدا
سرپیچی نمی کند و مـرگ را در راه خدا سعادت می داند. دیگر عرضی ندارم بغیر از
سلامتی شما و دوستان و آشنایان

 

خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی ، حتی کنار
مهدی خمینی را نگهدار

از عمر ما بکاه بر عمر رهبر افزا

 

                                                                            
پسر شما محمدرضا صیّاد - 2/12/62

 

 

 

 

 

 

 

واحد فرهنگی پایگاه
مقاومت بسیج شهید صابرپور - مسجد حاج علوان
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمد رضا صیاد " می نویسد