loader-img-2
loader-img-2

عبدالرضا در سال 1343 درشهر دزفول پا به عرصه گیتی نهاد از همان آغاز طفولیت برای کمک به پدر و تامین معاش خانواده در کوره پزخانه مشغول به کار شد و در سن هفت سالگی به مدرسه رفت اما باز هم بعد از اتمام کلاس به کمک پدر می رفت علاقه به ورزش و هنر نقاشی از مهمترین علائق او بود. زمانیکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید عبدالرضا در سال 1358 به عضویت ارتش جمهوری اسلامی درآمد و به لشگر 92 اهواز انتقال یافت. جنگ تحمیلی او را به عرصه مبارزه کشاند و خشمول را راهی پادگان دشت آزادگان کرد. زمانیکه به مرخصی بازگشت به مادرش گفت: «مادر من شهید خواهم شد و این افتخار یک روزی نصیب من خواهد شدسحرگاه روز دوم مهرماه سال 1359 سربی داغ بر جان عبدالرضا نشست و او را در سن 16 سالگی از تپه های الله اکبر به آسمان بلند شهادت رساند. پیکر مطهر او بعد از سه ماه در تاریخ نهم دی ماه 1359 به دست رزمندگان اسلام افتاد و در جوار شهدای ایران اسلامی به خاک سپرده شد.

نامه شهید

عبدالرضا خشمول در تاریخ 30/6/1359
این نامه را نوشت اما سه ماه بعد از شهادتش نامه به دست خانواده اش رسید بنام
خداوند بزرگ و با درود به روان پاک شهیدان پس از ذکر نام خدا، می خواستم چند خطی
درباره وضع خود برای شما خانواده عزیزم بنویسم خانواده عزیزم من آن روزی که از
مرخصی به مرز رفتم صحیح و سالم به پایگاه رسیدم البته این را به عرض شما برسانم که
جای ما را از آنجا عوض کرده بودند یعنی از تپه های الله اکبر که به شما گفتم که
نزدیک سوسنگرد است ما را به نقطه دیگری بردند که از آنجا پایگاه عراقی های و تانکهای
آنها را به طور واضح می توان دید البته من نمی خواهم شما را بترسانم ولی من هرچه
هست می گویم من اینجا حالم خیلی خوب است همه ما خوب هستیم به ما غذا و آب و وسائل
کافی میرسانند پدر و مادر عزیزم، درست است که من آن وقتها می ترسیدم حتی تنها به
خیابان بروم ولی حالا خداوند شجاعت را نصیب من کرده است خدا مرا شجاع کرده تا برای
او و دین اسلام و ملتم بجنگم پس کاری که برای خداست از همه چیز مهمتر است و ترس هم
در آن نیست چون خداوند مرا کمک می کند من جائی هستم بنام «پاسگاه صفویه» به فکر من
نباشید چون همه بچه ها هم آنجا هستند به محض تمام شدن جنگ به مرخصی می آیم راستی
محمد که پسر آهنگر است اینجاست، به خانواده اش بگوئید حالش خوب است خانواده عزیزم
شجاع باشید من تا امروز 30/6/1359 صحیح و سالم هستم. عبدالرضا خشمول
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" عبدالرضا خشمول " می نویسد