loader-img-2
loader-img-2

 

 

گویی صدایی اورا به سوی خویش میخواند بی آنکه بپرسد آن صدا از کیست و یا از کجای درونش پژواک می اندازد دل به آن بسته بود همین صدابود که او را بر آن داشت تا کار و خانه و زندگی را رها کند و خیلی سریع خود را به پادگان کرخه ، جایی که خیل عاشقان پاکباخته جمع بودند برساند وبا تلفن از همه دوستان و آشنایان حلالیت بطلبد.

شهید جاوید الاثر عبد الحسین رحیمی در سال ۱۳۴۱ در روستای خسروآباد دزفول دیده به جهان گشودوخانواده بزرگوار خودرا در آرزوهایی بزرگ برای او غرق رویا و شادی نمود.تحصیلات خود را با مشقات فراوان تا کلاس اول متوسطه ادامه داد و است شهید رحیمی در نوجوانی مادر بزرگوار خودرا ازدست داد و در سن 16 سالگی به استخدام شرکت کشاورزی شهید رجایی درآمد و از شروع کار و آغاز فعالیتهای مذهبی و همچنین حضور درمسجد و بسیج بصورت مستمرداشت .او با پشتکار فراوان و با انگیزه های قوی دینی دل به کار و تلاش بست و اعتقاد داشت امروزه کار کشاورزی و برای کم کردن وابستگی های صنعتی به دنیای کفر از واجبات دینی هر فرد مسلمان است.

در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی از مدافعان مواضع سیاسی-فرهنگی حضرت امام خمینی(ره) بود ودر روشنگری دوستان و آشنایان و فامیل علیه رژیم طاغوت به سهم خود از هیچ کوششی دریغ نورزید.

عضویت در پایگاه بسیج وطی نمودن دوره آموزش نظامی را وظیفه هر جوان مسلمان میدانست که ماموریت داشت از میهن اسلامی خود در مقابل تهدیدات نظامی استکبار جهانی محافظت نماید.

عبد الحسین علی رغم متاهل بودن وداشتن دو فرزند دختر و پسر وقتی احساس نمود که آرمانهای بلند انقلاب اسلامی از مرزهای غرب و جنوب کشور مورد تهدید رژیم بعث عراق قرار گرفته است کار و زندگی اهل خانه را رها نمود و خود را به رزمندگان اسلام رساند،. در زمانی که جنگ شروع شد با اینکه متاهل زندگی دنیایی را رهاکرد ایشان دارای یک پسر ویک دختر که پسر شهید بزرگوار دارای لیسانس ودانشجوی فوق لیسانی می باشد و زمان شهادت پدر هشت ماه داشته.گرچه در جریان دوره آموزش نظامی مورداصابت گلوله ناشیانه قرار گرفته بود و راهی بیمارستان شد ولی قبل از این که مداوای کامل ببیند مجددا خود را به صفوف رزمندگان اسلام رساند.
شهید رحیمی انسانی خوش رفتار و خوش رو بود و به سوی جبهه های حق علیه باطل عازم شد. .

این بسیجی پاکباخته با افتخار حضور در فکه در عملیات بزرگ والفجر مقدماتی که از آرزوهای دیرینه او بود ، به سوی دشمن بعثی یورش برده و در جریان عملیات مورد اصابت گلوله های مستقیم دشمن قرار گرفت باصابت گلوله به پیشانی ایشان وخروج گلوله از پشت سر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در شرق نیسان

در مورخ ۱۳۶۱/۱۱/۲۱ به شهادت رسید اما هرگز پیکر پاکش حتی پس از گذشت سالها از جنگ پیدا نشد.دوستان ، همرزمان و خانواده محترم به یاد رشادت ها و حماسه هایش یادبودی در گلزار شهدای اسحاق ابراهیم بنا کردند تا مزارش برای همیشه یادآور حماسه های رزم یک جوان متعهد وسلحشور باشد.

فرازی از وصیت نامه شهید:

خدایا تو خود میدانی که مکتب من مکتبی است قانونی و ثابت قدم و تمام
دستوراتش را تو خود، خودت مقرر میکنی پس اگر خون من باعث پیشرفت انقلاب
اسلامی میشود، مرا شهید کن و اگر زنده بودنم میتواند برای خدمت به تو باشد
پس مرا زنده نگه دار.
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" عبدالحسین رحیمی** " می نویسد