|
شهید سیدعلی اکبر شهیدی |
|
|||||
استان آذربایجان شرقی > شهرستان میانه زندگینامه روحانی شهید:سید علی اکبر شهیدی روحانی شهید «سید علی اکبر شهیدی» به سال 1342، در شهر میانه، در خانوادهای از سلاله پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله) پای به جهان هستی گذاشت. تبارنامه او با چند واسطة درخشان به امامان معصوم منتهی میگردد. پدرش سید علی اصغر شهیدی میگفت: جد هفتم ما نیز به طریق شهادت از دنیا رفته است به همین سبب نام فامیلی ما به او منتسب می باشد. سید علیاکبر کودکی را با همة دشواریهایش پشت سر گذاشت؛ سپس راهی دبستان شد و با این دوره را موفقیت به پایان رساند. او از سن هفت سالگی به عبادات و دستورات دینی اهتمام ویژه داشت و در حد توان به احکام اسلامی عمل می کرد. نسبت به گناه خیلی حساس بود و از آن دوری می نمود. دوران دبیرستان سید علی اکبر زمانی آغاز شد که نهضت اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(رحمتاللهعلیه) شروع شده بود. او که به خاطر غیرت دینیاش از توسعة فساد و تباهی در رژیم ستم شاهی به ستوه آمده بود، پیام روحبخش آن ابراهیم زمان، «خمینی بت شکن» را به خوبی دریافت و با جان و دل، به آن لبیک گفت او همراه سایر دوستان و جوانان انقلابی شهر، به طور مرتب در تظاهرات و درگیریهای خیابانی شرکت داشت و در پخش اعلامیه ها، پیامها و سخنرانیهای حضرت امام (رحمتاللهعلیه) شبانه روز تلاش نمود؛ او در جرگة آن جوانان پرشور و انقلابی بود که در تحریک و به اعتصاب کشاندن دانش آموزان بر ضد رژیم سلطنتی، نقش تاریخی داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشایی مدارس، در دبیرستان بوعلی به تحصیل خود ادامه داد و در ضمن آن با همکاری دوستان، انجمن اسلامی دبیرستان بوعلی را بنیان نهاد و در پوشش آن فعالیتهای چشمگیری را در جهت افزایش اطلاعات مذهبی و انقلابی دانش آموزان از خود نشان داد. شهید سید علی اکبر شهیدی پس از دریافت مدرک دیپلم، بلافاصله فعالیت فرهنگی خود را با سپاه آغاز کرد و در کنار آن با انجمن دین و دانش نیز همکاری نزدیکی داشت و بلکه جزء نیروهای کار آمد آن مرکز به شمار میآمد. سپس به خاطر علاقة وافری که به تحصیل علوم اسلامی داشت، در سال تحصیلی 1362، وارد حوزة علمیة حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تبریز شد و مدتی را در آن مدرسه به آموزش علوم مقدماتی حوزه پرداخت. پس از مدتی همراه با مدیریت محترم مدرسه، به حوزة علمیه ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تهران هجرت کرد و در آنجا به تحصیلات حوزوی خود تا پایان سطح «یک» و «شرح لمعه» ادامه داد. فضای معنوی حوزه در کالبد وجودی سید علی اکبر تاثیر زیادی گذاشت و روح تشنه و جسم پر تلاطم او را جلای بیشتر بخشید. سید علی اکبر شهیدی در کنار تحصیلات حوزوی، با آموزش و پرورش استان تهران، در ارتباط با تدریس دروس عربی و دینی همکاری مستمر داشت؛ از این رو در کلاسهای درس برخی از مناطق حاضر میشد و به تدریس کتاب دینی و زبان عربی می پرداخت. او در کنار تحصیل در حوزه و همکاری با آموزش و پرورش، از حضور در جبهههای جنگ نیز غفلت نداشت و برای انجام وظیفه در عرصههای نبرد حق علیه باطل حاضر میشد. مهمترین چیز برای او انجام وظیفه بود و فرقی نمی کرد که این ادای تکلیف، در دفاع از سنگرهای فکری و عقیدتی و تربیت خود و جوانان در حوزه و آموزش و پرورش به کار گرفته شود و یا در پاسداری از حریم مرزهای کشور اسلامی انجام بگیرد. این روحانی سلحشور چند بار به جبهههای نبرد هجرت کرد. شهادت پی در پی دوستان برای سید علی اکبر سخت گران آمد و او را به شدت دگرگون ساخت. همیشه به حال دوستان روحانی که شهید شده بودند، غبطه میخورد و نسبت به حال خود احساس ناراحتی و نارضایتی داشت؛ این موضوع از بیشتر دست نوشته هایش به وضوح مشاهده می شود. او در همه حال توجهش به خدا بود و از خالق سبحان میخواست لیاقت مقام عظیم شهادت را به وی عطا فرماید. پدرش می گفت: همواره بعد از نماز دستهایش را بلند میکرد و میگفت: «خدایا! شهادت را نصیب همه کن از جمله من ناتوان». تا این که در زمستان 1364 برای چندمین بار به جبهه اعزام شد که در عملیات بزرگ دیگر، به نام «عملیات والفجر هشت» جهت تصرف فاو شرکت جوید. این عملیات بامداد روز 20/11/1364 آغاز شد. سید علی اکبر مثل همیشه در این عملیات حضوری سلحشورانه داشت. سه روز بعد از تصرف شهر فاو، دشمن نیروهای پراکندة خود را دوباره سازماندهی کرد و از طرف دریاچة نمک، به سمت فاو حملة بسیار سنگینی را آغاز نمود تا این شهر را دوباره از دست رزمندگان اسلام پس بگیرد که این تهاجم با مقاومت دلیرانة رزمندگان، در هم شکسته شد. «روحانی دلیر و شجاع سید علی اکبر شهیدی» با این که وظیفة سازمانیاش امدادگری بود ولی با این حال در این ضد حملة تاریخی نیز حضور حماسی داشت تا اینکه از ناحیة پشت بدن و پا زخمی شد و بعد از مدت کمی به باغستانهای هماره شاداب شهادت پرواز کرد و به فیض شهادت نایل آمد. پیکر مطهرش غریبانه و مظلومانه در آن منطقه باقی ماند و به خیل شهدای جاوید الاثر پیوست. (خدایش هر لحظه بر سرور و آرامش ابدیاش بیفزاید) |
|||||||
|
|||||||