شهید عباس رنجبری |
|
||
استان آذربایجان شرقی > شهرستان مرند زندگینامه روحانی شهید: عباس رنجبری آذربایجان قهرمان، در سالیان عمر پرافتخار خویش همواره زادگاه شیردلان بیشه آزادی و صراط مستقیم است. مردان آذری خشم و التهاب مقدس خویش را همواره تا ستیغ مرگ سرخ، بر سر دشمنان دین و دیانت فرود می آوردند و ایران زمین همواره مرهون رزم بی بدیل این فرزندان شجاع خویش است. روحانی دلاور «عباس رنجبری» فرزندی از تبار دلاور خیز آذربایجان و مرند است و نیک سرشتی از سبز جامه گان حوزه. او در سال 1336 در روستای باصفای «گلین قلعه» از توابع مرند به دنیا آ مد و چشم به خوبی های این وادی زودگذر گشود. از کودکی طعم فقر و زحمت را چشید و سخت و آبدیده شد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه به پایان برد و آنگاه با شوق و اشتیاق روانة حوزة علمیة آن دیار شد و تحت نظارت استاد بزرگوار ، حاج سید خلیل (رحمه الله علیه) از روحانیون بنام شهر، علم و اخلاق را آموخت. دو سال بعد به حوزة مبارکة شهرستان خوی رفت و نزد اساتید و فرزانگان آن حوزه رحل اقامت افکند و کسب علم کرد. پس از سه سال ، خود را آمادة حضور در دریای بی کران فقه و فقاهت، آشیانة علوم آل محمد (صل الله علیه و آله) یافت و به آن دیار ملکوتی کوچ نمود و در مدرسة ملکوتی حجتیه مشق علم و عرفان نمود. شهید رنجبری پشتکار و همت بسیاری داشت و همزمان به طور شبانه تحصیلات جدید را ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم گشت. در طول مبارزات پیش از انقلاب، با سخنرانی های کوبنده و بلیغ خود مردم را بر ضد ایادی رژیم می شوراند و نقش بسزایی در رسوا کردن مزدوران داشت. بارها از سوی ایادی رژیم تهدید و شکنجه شد ولی پا پس نکشید و عزمش راسخ تر گشت. عزت نفس والایی داشت و از دسترنج خویش، امرار معاش می کرد. در سال 59 تحصیلات حوزوی را در سطح رسائل و مکاسب ادامه می داد و همزمان با اعزام به مناطق محروم در نائین دژ، همدان و میاندوآب به تبلیغ دین و آئین می پرداخت. در همان سال پیمان عشق پاک و آسمانی با دختری عفیفه و مؤمنه بست و ازدواج نمود و همزمان در دو سنگر علم و عمل به انجام وظیفه پرداخت. در سال 61 به حکم وظیفه به ارتش ملحق شد و مسئولیت تبلیغات «تیپ یک زرهی» مریوان را بر عهده گرفت. دلیرمردان ارتشی خاطره روزهای آن رادمرد عرصة علم و عمل را در میان خود از یاد نخواهند برد. او سرانجام در حالی که در محور پیرانشهر ـ سردشت می گذشت، هدف کمین نیروهای ضد خلق کموله و منافقین قرار گرفت و به محاصره نیروهای پلید آنان گرفتار آمد و پس از درگیری اسیر شد. سه روز با شکنجه فراوان همچون کندن پوست بدن، سوزاندن با آتش سیگار و شکافتن سر؛ دست و پنجه نرم کرد و سرانجام آنگاه که پیکرش در باران حدود 150 تیر به مولا حسن بن علی (علیه السلام) اقتدا کرده بود، 15 روز پس از شهادت در کوه های اطراف پیدا شد و به زادگاه بازگشت. آذربایجان بر عظمت روح بلندش، آفرین گفت و هم درسان در فراقش گریه کردند و پیکر نازنینش را در روستای زادگاه به خاک پاک به رسم امانت سپردند. «شادمانی روح درد کشیده اش هماره باد |
|
||
|