loader-img-2
loader-img-2

شهید عباس رنجبری

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/JK4_06.jpg



استان آذربایجان شرقی > شهرستان مرند

زندگینامه

روحانی شهید: عباس رنجبری آذربایجان قهرمان، در سالیان عمر پرافتخار خویش همواره زادگاه شیردلان بیشه آزادی و صراط مستقیم است. مردان آذری خشم و التهاب مقدس خویش را همواره تا ستیغ مرگ سرخ، بر سر دشمنان دین و دیانت فرود می آوردند و ایران زمین همواره مرهون رزم بی بدیل این فرزندان شجاع خویش است. روحانی دلاور «عباس رنجبری» فرزندی از تبار دلاور خیز آذربایجان و مرند است و نیک سرشتی از سبز جامه گان حوزه. او در سال 1336 در روستای باصفای «گلین قلعه» از توابع مرند به دنیا آ مد و چشم به خوبی های این وادی زودگذر گشود. از کودکی طعم فقر و زحمت را چشید و سخت و آبدیده شد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه به پایان برد و آنگاه با شوق و اشتیاق روانة حوزة علمیة آن دیار شد و تحت نظارت استاد بزرگوار ، حاج سید خلیل (رحمه الله علیه) از روحانیون بنام شهر، علم و اخلاق را آموخت. دو سال بعد به حوزة مبارکة شهرستان خوی رفت و نزد اساتید و فرزانگان آن حوزه رحل اقامت افکند و کسب علم کرد. پس از سه سال ، خود را آمادة حضور در دریای بی کران فقه و فقاهت، آشیانة علوم آل محمد (صل الله علیه و آله) یافت و به آن دیار ملکوتی کوچ نمود و در مدرسة ملکوتی حجتیه مشق علم و عرفان نمود. شهید رنجبری پشتکار و همت بسیاری داشت و همزمان به طور شبانه تحصیلات جدید را ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم گشت. در طول مبارزات پیش از انقلاب، با سخنرانی های کوبنده و بلیغ خود مردم را بر ضد ایادی رژیم می شوراند و نقش بسزایی در رسوا کردن مزدوران داشت. بارها از سوی ایادی رژیم تهدید و شکنجه شد ولی پا پس نکشید و عزمش راسخ تر گشت. عزت نفس والایی داشت و از دسترنج خویش، امرار معاش می کرد. در سال 59 تحصیلات حوزوی را در سطح رسائل و مکاسب ادامه می داد و همزمان با اعزام به مناطق محروم در نائین دژ، همدان و میاندوآب به تبلیغ دین و آئین می پرداخت. در همان سال پیمان عشق پاک و آسمانی با دختری عفیفه و مؤمنه بست و ازدواج نمود و همزمان در دو سنگر علم و عمل به انجام وظیفه پرداخت. در سال 61 به حکم وظیفه به ارتش ملحق شد و مسئولیت تبلیغات «تیپ یک زرهی» مریوان را بر عهده گرفت. دلیرمردان ارتشی خاطره روزهای آن رادمرد عرصة علم و عمل را در میان خود از یاد نخواهند برد. او سرانجام در حالی که در محور پیرانشهر ـ سردشت می گذشت، هدف کمین نیروهای ضد خلق کموله و منافقین قرار گرفت و به محاصره نیروهای پلید آنان گرفتار آمد و پس از درگیری اسیر شد. سه روز با شکنجه فراوان همچون کندن پوست بدن، سوزاندن با آتش سیگار و شکافتن سر؛ دست و پنجه نرم کرد و سرانجام آنگاه که پیکرش در باران حدود 150 تیر به مولا حسن بن علی (علیه السلام) اقتدا کرده بود، 15 روز پس از شهادت در کوه های اطراف پیدا شد و به زادگاه بازگشت. آذربایجان بر عظمت روح بلندش، آفرین گفت و هم درسان در فراقش گریه کردند و پیکر نازنینش را در روستای زادگاه به خاک پاک به رسم امانت سپردند. «شادمانی روح درد کشیده اش هماره باد


 

 


 

شهید عباس رنجبری








استان آذربایجان شرقی > شهرستان مرند

وصیت نامه
«طلبة
شهید: عباس رنجبری» «ولا
تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء‍‍ عند ربهم یرزقون» (آل عمران/165) ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد. «امام خمینی» وصیت نامه بنده ناقابل عباس رنجبری
به شرح زیر می باشد: اولاً
سلام به سرور شهیدان حسین بن علی (علیه السلام) و رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران
امام خمینی و بعد سلام بر پدر و سلام بر مادرم و سلام بر برادرم و سلام بر
خواهرم و سلام بر همسرم. امیدوارم همگی در پناه حضرت حق و در سایه بقیه الله به
آرمان های دنیوی و سعادت اخروی نایل گردید. اما روی سخنم با پدر و مادرم، هم چنان که مطلع بودید بنده از
اول برای شما آن طور که می بایست فرزند خوب و خدمتگزار باشم نبودم اما امیدوارم
در راه خدمت به اسلام عزیز از عایدات خود، شماها را شریک قرار دهم و نیز می دانید
که خداوند متعال این بنده ناقابل را برای شما چندین بار عطا کرده از آن مریضیم و
از آن حادثه ها و فکر می کنم خداوند متعال برای همین خدمت بنده را نگه داشت چون
اول که مریض بودم حتی خودم باور نمی کردم که دیگر خوب شوم، دوم: آن دو عمل جراحی
که در بدنم انجام گرفت بسیار حساس و خطرناک بود و بالاتر از اینها آن حادثه ای
که در کارخانه برایم رخ داد که دوستان حاضر بعداً تعریف می کردند و می گفتند: ما
گفتیم اگر مرده های قبرستان زنده شوند رنجبر دیگر زنده نخواهد شد؛ اینها مقدمه
بود، به اصل مطلب بر گردیم: پدرم
و مادرم! وقتی خداوند سبحان در آن جریانات این حقیر را مورد لطف قرار داد که با
مرگ طبیعی نمیرم جا دارد شما پس از شهادتم افتخار کنید که چنین فرزندی داشتید و
در راه اسلام از خود گذشت، هر وقت مَلالی خاطر شریفتان را گرفت، متوسل شوید به
آقا اباعبدالله (علیه السلام) که چطور از فرزند برومندش «علی اکبر» گذشت. پدرم! مثل حسین (علیه السلام) صبر
کن. مادرم! مثل لیلا تحمل کن و برادرم! مثل زین العابدین اهدافم را دنبال کن و کوتاهی مکن و خواهرم!
مثل زینب شجاعت در مصیبت به خرج بده. اما همسر مهربانم! از این که همسر خوبی برایت نشدم مرا عفو کن
و تنها کاری که از من ساخته است این است که در حقّت دعا کنم و دعایم این است:
خداوندا همسرم را کامیاب فرما و نیز باید این نکته را متذکر شوم به خواهرم که:
بعد از من، همسرم به خانه تان خواهد آمد از آن جریانات ملول نباشید و صبر و
شکیبایی کنید. در
پایان، موجودی بنده حقیر که عبارتند از یک خانه و اثاث، طبق شرع مقدس، حق همسرم
را بدهید و اثاثیه خانه که به پدرم تعلق دارد. کتاب هایم در کتابخانه آیت الله
العظمی مرعشی نجفی وقف گردد و خود خانه فروخته شود و تمام پول آن به حساب
مستضعفان ریخته شود. «پیروزی
قوای اسلام بر کفر جهانی را از ایزد منان خواهانم» استان: آذربایجان شرقی شهرستان: مرند تولد: 1/5/1336
شهادت:21/6/1361- جاده پیران شهر،
سردشت





وصیت نامه شهید
زندگینامه شهید













 
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" عباس رنجبری " می نویسد