loader-img-2
loader-img-2

زندگینامه

فریدون در سال 1332 در شهر بیجار پا به عرصه عشق نهاد، هنوز کودکی بیش نبود، که از نعمت پدر محروم شد و به همراه خواهرش به منزل دایی اش رفت و در سایه حمایت او رشد نمود.
فریدون تا سال آخر دوره ی راهنمایی تحصیل نمود. سپس به خدمت نظام وظیفه اعزام گردید آن گاه در شرکت صنایع مس استخدام گردید.
فریدون با اوج گیری انقلاب اسلامی در خیل تظاهرکنندگان قرار گرفت. سال 1358 همراه و همسفر خود را یافت، چندی بعد به استخدام شرکت پست درآمد. از آن جا که اعتقاد به اسلام و انقلاب با روح پاک او عجین شده بود، همزمان با آغاز جنگ تحمیلی با ثبت نام در بسیج مسجدالرسول به صورت داوطلبانه به جبهه رفت و پس از آن در سه مأموریت دیگر در میدان های رزم حاضر شد.
سرانجام در بیستم آبان ماه سال 1362 در عملیات والفجر 4 در شهر پنجوین عراق در حالی که 30 سال داشت با پیکری آغشته به خون به دیدار خدا شتافت.

وصیت نامه

خدمت همسر عزیزم عرض سلام دارم، و سلامتی
وجود با ارزش و گرامی تو را از خداوند متعال خواهانم. باری، در این سفر پرماجرا، واجب
شد که چند چیز مهم را به شما یادآوری کنم.

اولاً امیدوارم که نزد شما بازگردم و جبران
زحمت های شما را بکنم؛ و از شما و تمام اقوام و دوستان می خواهم که آنچه را در گذشته
از من دیده اید به خوبی خود ببخشید، و مرا حلال کنید.

در ضمن، در وصیتم یادآور می شوم که از فرزند
عزیزمان به خوبی نگهداری کنید، و او را زینب گونه تربیت کنید. پیام انقلاب را به گوش
همه برسانید، و از آن حمایت کنید.

سوم، در حد توان به مناطق جنگ زده کمک کنید؛
و فقرا و محرومان را هرگز فراموش نکنید، و برایم طلب آمرزش کنید. هر آنچه از مال دنیا
دارم، به شما و فرزندم تعلق دارد؛ البته چیز قابل توجهی نیست، اما چه کنم که بیش از
این نداشته ام.

در پایان، اگر شهید شدم _ در روز قیامت
_ شما را شفاعت می کنم.
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" فریدون محمودی " می نویسد