loader-img-2
loader-img-2
 
شهید محمودرضا زعفرانی در سال 1336 در اهواز چشم به جهان گشود. او در تاریخ 26/2/60 در میدان تیر آبادان جام شهادت را نوشید و به وصال حق شتافت.

محمودرضا زعفرانی به سال 1336 در اهواز در خانواده ای متدین تولد یافت. از همان اوان کودکی به اذان گفتن علاقه عجیبی داشت ودر هر مسجد و هر کجا نماز تشکیل می شد موذن بود و همیشه در مسجد حضور داشت انگار که فرزند مسجد بود. به روحانیون علاقه وافری از خود نشان میداد و هر جا یک روحانی می دید عشق و شوری در قلبش بوجود می آمد.

پس از گذراندن دوران تحصیلی ابتدائی و دبیرستان مدتی را به فراگیری علوم دینی صرف کرد؛ به اسلام و مطالعه کتابهای مذهبی و فراگیری قرآن چنان علاقه نشان می داد که هر جا مجلس دینی تشکیل می شد در آن حضور داشت. در هنر نقاشی مهارت خاصی داشت بطوریکه با یکبار دیدن کسی تصویرش را عیناً به صورت طبیعی ترسیم میکرد. هوش سرشاری داشت به قسمی که درکلاس درس با توضیح آموزگار درس را فرا می گرفت و نیاز مجدد به مطالعه نداشت. خیلی بردبار و صبور بود و تمام سختی ها را با خونسردی تمام پشت سر می گذاشت. ایمان و اخلاق خوش در وجودش آشکار بود. او قبل از انقلاب به خدمت نظام وظیفه رفت و در بخش زرهی مسئول تانک در فرمانداری نظامی بود و در همان دوران خفقان دست از تبلیغ اسلام برنداشت و هر روز قسمتی از تانک را از کار می انداخت و چندین تانک را با این روش از صحنه خیابانها به تعمیرگاه می فرستاد تا جائی که مشکوک شدند و به او اعتراض شده بود که چرا همیشه تانک شما خراب می شود؟

سپس به هنگام فرمان امام مبنی بر ترک ارتش تانک را رها کرده و با اسلحه خود به میان مردم می شتابد و همراه پدرش از اهواز خارج شده و در هفت تپه مخفی می شود. او با اسلحه اش مامور حفاظت هفت تپه از شر اشرار شاه و بختیار می گردد. او گفته بود اگر برای دستگیریم بیایند تا آخرین فشنگم با آنان خواهم جنگید.

در زمانیکه مسئول تانک بود با وجود اینکه مورد هجوم و پرتاب سنگ مردم قرارمی گرفت حتی یک تیر بطرف مردم شلیک نکرد و به دوستانش در ارتش گفته بود انقلاب اسلامی پیروزمی شود بیائید به مردم بپیوندید. پس از انقلاب به فرمان امام مبنی بر حضور در پادگانها به لشگر 92 زرهی اهواز مراجعه کرد و هنگامی که آیت الله خامنه ای برای بازدید به آنجا رفته بود مورد تجلیل قرار گرفت. پس از اتمام نظام وظیفه برای خدمت به اسلام وارد کمیته شد و پس از آن مدتی را در بسیج و سپس به عضویت سپاه درآمد. او با اینکه در ارتش می توانست خدمت کند و از حقوق خوبی برخوردار بود و حتی با وجود اینکه قبل از آمدن به سپاه در دانشکده افسری پذیرفته شده بود احساس می کردکه برای حفظ دستآوردهای انقلاب باید در سپاه باشد.وی بعد از پیوستن در گردان بلالی اهواز  به هنگام جنگ تحمیلی بارها در اهواز با تیربار به قلب دشمن حمله کرده و باعث تعجب دوستانش شده بود و از شهامتش همین بس که کوچکترین ترسی در دلش نبود؛ گلوله های خمپاره اش چنان به هدف می خورد که همه را متعجب می کرد. پس از اینکه پدرش به قم منتقل شد در جبهه آبادان حضور یافت و پس از رشادتها و حماسه هایی که از خود گذاشت در یک نبردی سخت پس از فتح تپه های میدان تیر آبادان و خنثی کردن ضد حمله در26/2/60 در اثر اصابت گلوله توپ دشمن کافر به جمع کاروان شهدا پیوست. این شهید عزیز به هنگام شهادت تشنه بود و با لبی تشنه به دیدار مولایش حسین(ع) شتافت.

از شهید محمورضا زعفرانی فقط یک دست و یک پا بجا ماند و همرزمانش را داغدار ساخت. روحش شاد و یادش گرامی باد.

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم 

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمود رضا زعفرانی " می نویسد