47) زندگینامه پاسدارشهید سید مهدی آل عمران
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ شهادت : 29/12/ 1363
درسال1342در خانواده ای مستضعف از نواده زهرای اطهر(ع)که نسبتش به سید نعمت الله جزایری که در نزدیکی خرم آباد مدفون واز نواده موسی بن جعفر می باشد در شهر اهواز متولد گردید و به علت این که نتوانست درس را ادامه بدهد در سنین طفولیت به شغل صافکاری پرداخت تا این که در سن14سالگی که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود توانست در انقلاب نقش اجداد طاهرینش راکه دفاع از دین مقدس اسلام می باشد خدماتی انجام دهد و بعد ازکار روزانه به صورت نیروی بسیج در منطقه مقاومت شهید مطهری(مسجد حجازی)شبانه از حریم جمهوری اسلامی پاسداری نماید تا اینکه در سال 58 به فرمان امام امت خمینی کبیر جهاد سازندگی تشکیل گردید و با حضور در جهاد سازندگی خدمت به مردم مستضعف انجام دهد تا این که جنگ تحمیلی در سال 1359شروع گردید.
جهاد سازندگی که نهادی مردمی و برخاسته از متن انقلاب بود با بسیج نیروهای جهادگرجهت یاری رساندن به رزمندگان اسلام و مهندسی جبهه ها وظیفه خود می دانست که دراین جنگ نقش فعال داشته باشد و شهید سیدمهدی آل عمران داوطلب در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی کربلا مشغول به کارگردید و با قبول مسئولیت تعمیر ماشین های رزمندگان اسلام را در پشت خط مقدم جبهه قبول کردندکه مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و چندین تشویق نامه از فرماندهان نظامی دریافت داشتند ودریک سفر کلیه برادران جهادگر را به زیارت مرقد مطهر امام رضا(ع)بردند و پس از آن دیداری با رهبر کبیر انقلاب ترتیب داده شد و با دیدن رهبر کبیر انقلاب در پوست خود نمی گنجید و به امام امت عشق می ورزید. تا این که در سال 1361به خدمت نظام وظیفه اعزام گردیدند و درعملیات بیت المقدس آزادسازی خرمشهر در واحد تخریب فعالیت می کردند و مورد اصابت ترکش خمپاره بعثیون عراقی قرارگرفت و مدت بیش از یک ماه در بیمارستان بستری بودند و بعد از بهبودی دوباره در عملیات رمضان آزادی شرق بصره در واحد آرپی جی هفت به شکار تانک می رفتند و عرصه را بر تانک های دشمن تنگ می نمودند سپس در والفجر مقدماتی شرکت نموده و در این عملیات مورد اصابت ترکش و موج انفجار قرارگرفت و مدت 3 ماه در بیمارستان تهران بستری بودند و ترکش نزدیک نخاع و پشت گردن که خیلی جای حساسی بود و امکان فلج شدن ایشان زیاد بود که الحمدالله شفا یافته و توانست در عملیات بعدی که والفجر یک و دو بود شرکت نماید تا اینکه مدت 2 سال سربازی و 6 ماه احتیاط ایشان در تاریخ 30/ 9/ 63 به پایان رسید و از طرف خانواده به ایشان اصرار می شد که حاضر نبودند و در پی فرصت بودند تا بتواند عملیات آینده شرکت نماید. چون اظهار می کرد عملیات والفجر مقدماتی 3 ماه به علت موج گرفتگی در بیمارستان بستری بود. تا اینکه در تاریخ 15/ 12/ 63 در بسیج ناحیه 2 اهواز ثبت نام کرده و آماده اعزام شد و چون دوره های مختلف رزمی را دیده بودند و در عملیات های قبلی شرکت نموده بود و با قدرت رزمی ایشان کاملاً آشنا بودند، در صف خط شکن قرار گرفت و شب اول حمله حماسه ها آفرید و با همرزمانش به شکار تانک می رفت و از زبان دوستانش که همراه او بودند و شاهد دلاوری او بودند بیش از 8 تانک عراقی را با سلاح آرپی جی هفت منهدم و از کار انداخت و کلیه خدمه این تانکها را کشته تا اینکه روز دوم حمله از مقابل مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود نایل گردید و تیر به زیر قلب ایشان اصابت کرد و توسط نیروهای امدادگر به پشت جبهه انتقال یافت و پس از پانسمان به بیمارستان سینای اهواز حمل گردید و سپس در بیمارستان امام خمینی تبریز بستری گردید و پدرش هر چه سریعتر خود را به تبریز رسانید و توانست در آخرین لحظات حیاتش چند جمله ای صحبت نماید و شخصاً اظهار می نماید که پدرجان از من ناراحت نباشید و این تیری که خوردم در مقابل کاری که در جبهه انجام داده ام خیلی ناچیز است و خیلی بیشتر از اینها به دشمن ضربه زده ام و با زبان خودش می گفت که بیش از 8 تانک عراقی را منهدم نمودم. تا اینکه روز پنجشنبه ساعت 12 شب روز 1/1/ 64 در بیمارستان امام خمینی تبریز زمانی که پدر بزرگوارش بر بالین ایشان بودند به لقاء الله پیوستند و حداثه روز عاشورا که حضرت امام حسین(ع) بر سر نعش علی اکبر حاضر بودند با فرزند شهید و دلبند وداع کردند. انشاء الله خداوند به ایشان صبر جلیل و توفیق ادامه راه پیام شهید را به خانواده اش عطا کند و ما هم از زندگی این پاسدار اسلام و جهادگر عزیز درس آموخته و بتوانیم ادامه دهنده راهش باشیم