loader-img-2
loader-img-2
وصیتنامه پاسدار شهید غلامرضا بزرگ زاده ( آقاخورده)
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین آمنوا قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون .
مپندارید که آنها که در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه زنده اند و نزد خداى خود روزى مى گیرند
الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدینا الله
سپاس برای خدایست که ما را به این دین وصراط میتقیم هدایتمان کرد و اگر او راهنمای ما نمیشد ما هرگز راه سعادت را نمی یافتیم .
با درود و سلام به پیامبر خاتم و سرور پیامبران حضرت محمد بن عبدالله و به
منجی عالم بشریت آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش این پیام آور نهضت
اباعبدالله و پیر جماران ، این اسطوره صبر و ایمان و استقامت و فرمانده کل
قوا امام امت خمینی کبیر و به روان پاک شهدای اسلام خصوصا سید الشهدا و
خانواده معظم شهدا و همچنین امت قهرمان و شهید پرور ایران در این لحظه که
به نوشتن وصیتنامه مشغول هستم . شکر و سپاس خدایی را می کنم که ما را از
کجا به کجا هدایت کرد و مرا در لباس سرباز امام زمان قرار داد و انشاءالله
که واقعا همگی ما سرباز امام زمان (عج) باشیم و آقا و سرور خود را راضی و
خشنود بگردانیم .
خدایا ، پروردگارا ، معبودا می دانم که هرکس لیاقت شهید شدن را ندارد و من
که سراپای عمرم را به گناه و اشتباع و معصیت گذرانده ام ارزش شهید شدن را
به هیچ وجه ندارم ، لکن اگر خدایا به تو امید نداشتم و اگر به لطف و کرم و
گذشت تو ایمان نداشتم هرگز به زندگی ادامه نمی دادم و به یک گوشه ای
پناهنده می شدم و از تنهایی و بی کسی و زجر فراوان آخرین لحظات عمر خود را
نیز به اتمام میرساندم ؛ خدایا ، پروردگارا ، معبودا ، بجز تو کسی را ندارم
و بجز تو امیدی ندارم ؛ خدایا چشم امیدم به تو است . نکند نا امیدم کنی و
فردای قیامت در مقابل دوستان و آشنایانم که به شهادت رسیده اند و همچنین
خانواده شهدا را ببری .
خدایا می دانم بنده خوبی برای تو نبودم و آنچنان که بایست سپاس تو را انجام
ندادم و بجای اینکه به راز و نیاز با تو بپردازم به سخنان لغو بیهوده
اکتفا کردم .پروردگارا می دانم بجای اینکه قرآن این کلام فصیح و پرمحتوا را
می خواندم به غیبت و تهمت و اذیت و آزار دوستانم پرداختم . خدایا می دانم
که چقدر گناه کردم . اما ای ستارالعیوب ، ای کسی که پوشاننده گناهان بنده
هایت هستی ، از تو می خواهم همچنانکه در دنیا بر گناهانم پرده ای افکندی ،
در آخرت نیز آبرویم را بواسطه کثرت گناه نبری و مرا از آقا و سرور شهیدان
حضرت اباعبدالله الحسین و دیگر شهدا جدا نکنی .خدایا خودت می دانی که بر بی
لیاقت بودن خودم نسبت به شهادت واقفم و دوست ندارم که وصیتنامه ای به
عنوان وصیت یک شهید بنویسم ، لکن بواسطه اینکه این وصیتهای شهداست که
انقلاب را حفظ کرده و جنگ ما را پیروز و ما را صبور و شکیبا و گمراهان را
هدایت میکند و از همه مهمتر اینکه امام صادق (ع) می فرمایند :
ما ینبغی لامرء مسلم أن یبیت لیلة إلّا و وصیّته تحت رأسه
سزاوار نیست که مرد مسلمان شبی را سپری کند مگر اینکه وصیتنامه اش زیر سرش
باشد . من بعنوان یک بنده حقیر تو و یک بنده گناهکار و روسیاه وصیت خود را
می نویسم . پس خدایا خودت مرا یاری کن .
اولین سخنی که دارم مخصوص شما رزمندگان و سپاهیان دلیر و شجاع می باشد .
شمایی که با ندای لبیک به امام زمان خود پاسخ دندان شکنی به دشمنان خدا
دادید و همچون علی اکبر و قاسم بن الحسن ها لباس رزم بر تن کردید و از خانه
و زندگی و جان و مالتان گذشتید و در راه خدا پیکار می کنید و انشاءالله که
مورد قبول خدا واقع شود . چون تمامی شهدا این مسائل ذکر کرده اند ، من
حقیر هم فقط بعنوان یادآوری و تذکر به شما عزیزان و سربازان فداکار و
جانبرکف امام زمان عنوان می کنم . امید است که همگی ما به وصیتنامه های
شهدا عمل کنیم و خود را بسازیم و دیگر مرتکب گناه نشویم .
ای عزیزان من سنگرهای مقدس جبهه و همچنین مساجد را پر کنید . زیرا که این
سنگرها است که در مقابل دشمنان خدا مقابله می کنند و مردم هم چشم امیدشان
پس از خدا به شما و این مساجد می باشد .
و برای مسائل کوچکی که اتفاق می افتد از یکدیگر دلگیر نشوید و گذشت داشته
باشید تا خدا هم از شما و گذشته های بدمان بگذرد و تا جایی که می توانید
ایثار و ازخودگذشتگی نشان دهید و هیچگاه بر اثر نیروی کم نا امید نشوید
زیرا که خدا با ماست و تا هنگامی که خدا با ماست پیروزی با ماست . و قرآن و
دعا زیاد بخوانید و به آنها جامه عمل بپوشانید .
و بر سر مزار شهدا بروید و زیارت خانواده معظم شهدا حتما بروید ، هرچند که
مشکل و دشوار باشد و مسئله بسیار مهم اینکه شما باید حتما همچنانکه امام
امت بسیار فرموده اند اطاعت از فرماندهی بکنید و اگر مسئله ای به شما گفته
شد حتما انجام دهید هرچند که مشکل باشد . زیرا این مشکلات است که انسان را
صبور و مقاوم بار می آورد و هیچگاه مسائل نظامی را در شهر حتی به خانواده و
دوستان صمیمی خود اطلاع ندهید که اینیک ضرر حتمی و بزرگ خواهد بود .
و صحبتی که با شما مردم قهرمان پرور ایران دارم اینکه حتما وصیتهای شهدا را
بخوانید و به آنها عمل کنید و امام را تنها نگذارید ، زیرا که این لطف خدا
فقط یکبار شامل حال یک امت میشود . همچون امتهای گذشته از روحانیت اصیل و
انقلاب پیروی کنید و از شما خواهش دارم بخاطر خدا هم که شده برای اینکه
رزمندگان برای دیدار از خانواده شان بتوانند به شهرها بیایند حتما با مسئله
بی حجابی و بدحجابی مبارزه کرده و شهرها را از وجود این سرکوچه ای ها و بی
حجابها پاک گردانید ، زیرا که این آرزوی هر فرد رزمنده و حزب اللهی می
باشد .
و اینک صحبتم با شما پدر و مادر و خانواده عزیز و گرامیم می باشد . سخنم را
با کلام خدا آغاز می کنم که : " کل نفس ذائقه الموت " یعنی هر نفسی و هر
تنی مزه مرگ را خواهد چشید .
پدر و مادر عزیزم . ای کسانی که بعد از خدا و چهارده معصوم امیدم به شما
بود و مرا بزرگ کردید و تربیت اسلامی و قرآن را آموختیدو مرا به مدرسه
گذاشتید تا بتوانم با درس خواندم خدمتی به اسلام و مملکت اسلامی انجام بدهم
؛ پدرجان ، می دانم که با حقوق کم و مشکلات بسیاری که داری اما همیشه ما
را به یک وسیله ای خوشحال می کردی و با ازخودگذشتگی و از این شهر به شهر
دیگر و رنج و مشقت بسیار مواجه شدی و چه بسیار زحمت کشیده و می کشی ، می
دانم که باید من بزرگ می شدم و عصای شما و مادرم می گردیدم و در سنین پیری
شما را با احترام تمام روی چشمانم قرار می دادم و از شما مراقبت می کردم
اما خدا خودش شاهد است که چاره ای ندارم و تنها راهی که در پش روی خودم می
بینم و تنها راهی که سعادت دنیا و آخرت و رضایت پروردگار را در پیش دارد ،
رفتن به همین راه ، یعنی جبهه های حق علیه باطل می باشد . پدرجان قربان آن
عرقهای شما که در تابستان و در سرمای طاقت فرسای زمستان برای فراهم کردن
لقمه نانی از پیشانی مبارک شما به زمین می ریخت و قربان تواضع شما نسبت به
ما ، فرزندان حقیر شما .
مادر عزیزم ، ای مادری که چقدر در بزرگ کردن من متحمل رنجها و زحمتها شدی .
قربان آن دستهایت شوم که چقدر در تابستان و زمستان از من مراقبت نمودی و
چقدر بی خوابی ها کشیدی اما همچنانکه در ابتدای سخنم متذکر شدم همه برای
رفتنیم ، پس چه بهتر که در راهی برویم که خدا را راضی و قلب امام زمان را
خوشحال بکنیم . و اگر من هم انشاءالله به فیض شهادت رسیدم ، اگر فرزند خوبی
برایتان نبودم پس چه بهتر که از من راحت شدید و اگر فرزند دلبند و عزیزی
برایتان بودم و انشاءالله رضایت شما را جلب کرده باشم در مرگم صبر و
شکیبایی کنید و شکر خدا نمایید که توانستید امانتی دیگر را به این نحو
تحویل خدا بدهید و می دانم که از دست دادن ابراهیم برای ما و خصوصا شما پدر
و مادر عزیزم چقدر گران و مشکل بود و بسیار ناراحت و غمگین شدید ولی صبر و
ایستادگی کردید و انشاءالله اگر من هم به این فیض عظیم نائل شدم که البته
خود را لایق این مرگ باعظمت و شرافتمندانه نمی بینم صبور و پایدار باشید
همچنانکه در غم دایی و مظفر و محمود و مصطفی و ابراهیم و دیگر افراد صبر
کردید و چقدر این کلمه صبر زیباست و دوست دارم که خدا به همگی ما صبر عظیم و
اجر جزیل عنایت فرماید و این را هم بدانید که من خودم با تمام آگاهی و
انتخاب کامل به جبهه رفتم و هیچکس در رفتن من به جبهه دخالت نداشت مگر همان
الهامی که به من می شد که تنها راه سعادت این راه است و چاره ای هم نیست
انالله و انا الیه راجعون .
پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهران و دوستانم ، اگر که انشاءالله در این
حمله به فیض شهادت رسیدم دوست دارم در غم من صبر کنید و نتنها ناراحت نشده
بلکه خوشحال باشید زیرا که این آرزوی چندین ساله من بود و دوست دارم
همچنانکه شما پدر و مادرم در آمدن به جبهه من مخالفت نکردید بلکه حمید رضا
را نیز عازم جبهه کنید تا راه من و دیگر شهدا را ادامه دهد و سلاح مرا بر
دوش گیرد و افتخاری دیگر برای امت اسلام و خانواده مان بیافریند .
البته هدف از رفتن من به جبهه شهید شدن نیست . لکن پایان این راه و این هدف
عظیم و گرامی شهادت در راه خداست که خوشا به سعادت کسانی که به این درجه
عظیم دست می یابند و این راهی است که باید با عشق پیمود و نه بازور . و چون
خدا این عشق را در درون من قرار داد به جبهه رفتم تا شاید و به واسطه آن
خداوند از من راضی شود و از گناهان گذشته ام بگذرد . در آخر می خواهم که
این سلام گرم مرا به امام امت برسانید و بگوئید تا امت ما زنده اند شما را
تنها نخواهند گذاشت و جبهه ها را گرم و مستحکم نگه خواهند داشت .
پدر و مادر عزیز و دوستان و برادران و خواهرانم از همه شما متشکرمکه همه با
من برخوردی مهربان و دلسوزانه داشتید و می دانم که خوبی از من ندیده اید
اما شما را به خدا از بدیهای من و از اینکه شما را نگران و اذیت کردم
ببخشید و از خدا برایم طلب آمرزش و مغفرت بخواهید و هرچقدر توانستید قرآن و
نماز و روزه بپا دارید و چیزی گردنم نیست تا جایی که اطلاع دارم . لکن اگر
چیزی از کسی پیش من است می تواند از خانواده ام تحویل بگیرد و اگر پیش کسی
چیزی دارم آن را حلال می کنم و اگر من شهید شدم جسدم را در روز پنجشنبه یا
جمعه صبح دفن کنید و قطعه مهر کربلا برای تبرک در قبرم بگذارید و از
خواهرانم می خواهم که حتما رعایت حجاب اسلامی را بکنید و بازهم تکرار می
کنم التماس دعا از همگی شما دارم . فقط برایم دعا بکنید و نماز شب اول قبر
را حتما بجا آورید و مقدار پولی هم که دارم اگر سال به آن خورد که روز 15
شعبان میباشد خمس آن را بدهید و هزار تومان را به مسجد جهت ساختن مسجد(مسجد
حضرت علی(ع) ) و مابقی را برای دفن و خرج و تشییع جنازه و یا اموری که خود
بهتر میدانید مصرف کنید و اجناس و لوازم مرا اگر از نظر شما مانعی نداشته
باشد به مستحق ببخشید .
اگر پشت سر کسی غیبت کرده یا شنیده ام مرا ببخشید و مرا حلال و قبل از
تشییع جنازه پیکر مرا با همان حالت به مسجد حضرت علی(ع) و مسجد مطهری ببرید
و از در خانه اگر ممکن بود عبور دهید تا این انسانهای گمراه متوجه مرگ
بشوند و توبه کنند که خدا توبه کنندگان را دوست دارد .

فرزند و دوست حقیر شما
غلامرضا آقاخورده ( بزرگ زاده )
30/6 بعد از ظهر 15/12/1363
خدایا خدایا ستاره ها که رفتند
خورشید را نگه دار
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" غلامرضا آقاخورده** " می نویسد