loader-img-2
loader-img-2
روحانی شهید: عباس سروی سروکلائی فرزند: علی استان: قم شهرستان: قم تولد: 15/6/1346 شهادت: 8/2/1365 ـ جزیرة مجنون در نیمة مهرماه سال 1346 مؤذن ملکوت، بر بلندای مأذنة عشق، حضور تکبیرگوی دیگری از تبار شقایق را به نظاره می نشست. خاندان سروی، خانواده ای که در «سرو کلا» به نیک سیرتی و علم و ادب شهره اند، غرق در شادی و سرور، نورسیده را عباس نامیدند تا در فصل بی انتهای انتظار، نام و نشان کربلائیان، همیشه ماندگار بماند. تحصیلات ابتدائی وی در زادگاهش به پایان رسیده بود که به همراه خانواده به قم مهاجرت نمود. پدر روحانی وارسته ای بود که مدال نوکری امام زمان (عج) بر گردن داشت و در کسوت اهل علم بود. و اینک می رفت تا روزهای زیباتری را در قم سپری کند. عباس نوجوانی نورسیده بود که طنین گامهای بت شکنی از تبار ابراهیم، کاخهای ستم را لرزاند و قدومش بهار آزادی را به ارمغان آورد و او از همان سالها مِهرش را مُهر دل کرد و بر راه و مرامش شیفته گشت. در سال 1362 سعادت را در راه پدر یافت و خود به سلک مقدس روحانیت در آمد و با جدیت و پشتکار تحصیل را آغاز کرد. در اندک مدتی تهجد شبانه اش چراغ علم و معرفت را بر وی گشود و به سرعت مراتب ترقی و پیشرفت را طی نمود. درس و بحث و مطالعه چنان شیفته اش کرده بود که گاهی گذشت زمان را احساس نمی کرد و شام و نهار نمی خورد. او در بعد معنوی نیز یدی طولا داشت و روح پاک خویش به زهد و اخلاص می آراست. روزهای جبهه و جنگ برگهای زرین از دفتر عمر خاکی عباس عزیز بود. در سال 63 اولین طعم حضور را چشید و رزمی جانانه کرد. ولی نگاه مادر در پی قامت رعنایش بود و او دگر بار به قم باز گشت. سرچشمة خوبی ها، بار دیگر در اردیببهشت سال 65 جوان سروکلایی را به حضور طلبید. سر انجام مجنونترین جزیرة دنیا در بهاری سرخ به رنگ شقایق، «عباس سروی» را خفته در خون به آغوش کشید و او را به حجله گاه مهیای ملکوتیان عروج داد. هشتم اردیبهشت سال 65 سالروز ندای بلند لبیک اوست که سالها در انتظار این بهار سر به آستان سجود سائیده بود. «روحش شاد و یادش جاودانه باد
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" عباس سروی " می نویسد