loader-img-2
loader-img-2

 

زندگینامه

سال 1345 روستای «بنه ی وحید» به خاطر تولد محمد غرق در شادی شد و به خود بالید. چقدر آن لحظه ای که چشم هایش را برای اولین بار به روی دنیا گشود شیرین بود. خانواده اش معتقد بودند و زحمتکش و محمد کوچک و ظریف در چنین فضایی بزرگ می شد و اعتقادات راسخ تری پیدا می کرد. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و تلاش کرد. 16 ساله که شد به فرمان خمینی کبیر(ره) لبیک گفت و در همان اوایل جنگ به همراه دیگر هم رزمانش توسط لشکر 7 حضرت ولی عصر(عج) به جبهه اعزام شد تا دلیرانه بجنگد و شجاعانه ایستادگی کند.
سرانجام 11 اسفند 1361 فرا رسید و او که 16 سال بیشتر نداشت در جنگل امقر به خیل جاوید الأثران پیوست و دیگر هیچ خبری از او نشد.
چندین سال طی شد و او نیامد تا این که 20 سال گذشت. بیست سال دوری، بیست سال حسرت دیدارهای نداشته، بیست سال صبوری تا این که هشتم آذرماه 1381 مصادف با بیست و سوم رمضان 1423 در حالی که از پیکر پاکش جز پاره ای استخوان باقی نمانده بود به آغوش خانواده اش بازگشت و در میان خیل دلسوختگان تشییع و به خاک گلزار شهدای صفی آباد سپرده شد تا مزارش مکانی برای بازگو کردن دل تنگی های مشتاقانش شود.

برای تکمیل اطلاعات مربوط به شهدا و مساجد، از شما دعوت می‌کنیم تا با ارسال اطلاعات ارزشمند خود در این امر خیر مشارکت کنید. اطلاعات خود را ثبت کنید
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمد بختیاری " می نویسد