loader-img-2
loader-img-2

زندگینامه

سال 1338 در یکی از روستاهای شهرستان مسجد سلیمان به نام «هفت شهیدان» کودکی پا به عرصه گیتی نهاد. هوشنگ دوران کودکی را در خانه کاهگلی روستا سپری کرد و بعد از دوره ابتدایی برای ادامه تحصیل به شهر مهاجرت کرد، در زمان تحصیل در دبیرستان با اندیشه های والای امام خمینی(ره) آشنا گشت و در صف سربازان اسلام به جهاد با رژیم شاه پرداخت. تلغری زمانی که یکی از یاران امام در جلسه ای اعلام کرد نشستن در سکوت ننگ است برخاست و گفت: «من آماده هرگونه جانفشانی هستم». در سال 1356 پس از اخذ مدرک دیپلم به سربازی رفت و با دستور امام با اسلحه اش از پادگان فرار نمود و به جمع تظاهرکنندگان پیوست. مأموران چند مرتبه خانه اش را گشتند، اما او در منزل یکی از اقوام پنهان شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به پادگان بازگشت و چندی بعد به عضویت سپاه پاسداران درآمد و برای مقابله منافقین غائله کردستان به دیار غرب رفت و در رکاب دکتر چمران مردانه جنگید. هوشنگ در زمان حمله رژیم بعثی به ایران طرز کار با سلاح های سنگین را فرا گرفت و در سوسنگرد به فرماندهی سردار پورکیان با دشمنان مقابله نمود، شجاعت و درایت بی حد هوشنگ باعث شد، دوستانش به او ارتش یک نفره بگویند. امام زاده هفت شهیدان مسجد سلیمان تنها محل آرامش تلغری بود، او تمام خاطرات سال های حضورش در دفاع مقدس را در دفترچه ای یادداشت نمود، تا اینکه در بهمن ماه سال 1359 در سن 21 سالگی ردای سرخ شهادت را بر تن کرد و به دیار جاودان حق شتافت.

سخن شهید

به خدا قسم اگر بدانم که پای من از
ترس می لرزد، آن را می برم و دور می اندازم، مهمترین راه برای من خدمت به اسلام و
برگزیدن شهادت است، می دانم که این شهادت خون را در رگهای برادرانم و هرکس که
اسلام را می خواهد به جوش خواهد آورد، از سستی و ضعیف النفسی به درآیید و ابوذروار
و علی وار زندگی کنید.
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" هوشنگ تلغری " می نویسد