شهناز در اولین روز ماه مهر سال 1351 به دنیا آمد. لطافت و مهربانی از
ویژگی های اخلاقی برجسته او به شمار می آمد. در کارهای شخصی بسیار منظم و دقیق عمل
می کرد. با گذر ایام او نیز بزرگ و بزرگ تر شد تا این که وارد دوازدهمین سال زندگی
خود شد. دشمنان اسلام که با چشم حسرت به سرزمین ایران نظر دوخته بودند، دست های
خود را از سرمایه های بادآورده ی ملک ایران تهی می دیدند؛ شعله ی جنگ تحمیلی را
برای مدت 8 سال برافروختند.
شهناز که از این وضعیت متأثر بود، به مادرش گفت: « اگر عراقی ها
بخواهند وارد مریوان شوند، با اسلحه یا حتی چوب و سنگ با آن ها مقابله می کنیم. ما
باید روحیه ی رزمندگان را تقویت کنیم تا فکر نکنند آن ها تنها هستند ما همیشه یار
و یاورشان هستیم. ما با اطاعت از امام خمینی و حضور در نماز جمعه و جماعت، شرکت در
راهپیمایی ها این را به اثبات می رسانیم. »
دانش آموز سال پنجم دبستان بود و خیلی زیبا دعای معراج را می خواند؛
تا این که در تاریخ 19/12/1363 ساعت 9 صبح هواپیماهای رژیم بعثی به مریوان حمله
کردند و شهناز 12ساله و خواهر و برادرش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسیدند. این
شهیدان عزیز در گلزار شهدای مریوان به خاک سپرده شدند.