ابراهیم در سال 1343 در روستای چاه تلخ استان بوشهر
به دنیا آمد.
روزهای کودکی اش را در سایه سار دستان نوازشگر خانواده
گذراند.
حیدرزاده در زمان جنگ تحمیلی در کسوت یاران امام(ره)
قرار گرفت و قدم به میدان جهاد فی سبیل الله گذارد تا حافظ اسلام و انقلاب باشد. وی
مردانه جنگید و سرانجام در سال 1365 در اروندرود به شهادت رسید و در سنّ 22 سالگی به
بیکران آسمان بال گشود.
مزار پاکش در گلزار شهدای روستای چاه تلخ قراردارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
مجله عرشیان، شماره مجله:27، تاریخ: - / -
بسم الله الرحمن الرحیم
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
کسانی که در راه خدا جهاد می کنند از
راه هایی آن ها را هدایت می کنیم.
وصیت نامه را با نام خدا و با قلبی
سرشار از محبت پیامبر و ائمه اطهار و امام خمینی شروع می کنم.
وصیت نامه ای که می نویسم زمانی است
که شاید تا چند روز دیگر به آخر عمر من نمانده باشد. با عرض پوزش از امت قهرمان
ایران گرچه من کوچک تراز آن هستم که سخنی بگویم، من عاجزانه از برادرانم که توفیق
آمدن به جبهه نیافته اند، می خواهم که فکر آخرت کنند و نگویند که اگر به جبهه
رفتیم، کشته می شویم؛ والله خدایی که در جبهه ها است در شهر و خانه هم هست.
برادران سعی کنید آخرت را برای خود با
خون خود بخرید و به زندگی ننگین و سرگرمی های دنیا پشت پا بزنید و خود را به کاروان
شهیدان ملحق گردانیم.
کاروان مدت زیادی است که راه افتاده و
دارد به راهی می رود که حسین و اصحابش رفته اند؛ هم اکنون امام مثل حسین علم
مبارزه با شرکت و کفر بر دوش کشیده و ندای هل ناصر را سر فرا داده و اکنون شما
هستید که باید ندای لبیک را سر دهید.
اکنون صدای زنگ این کاروان از سرزمین
شهیدان غرب و جنوب کشور اسلامی شنیده می شود و به سوی حرم اباعبدالله حرکت می کند
و جوانانی هستند از این کاروان که آرزوی زیارت قبر امام حسین (ع) را دارند.
ای برادران نکند که در رختخواب با
خواری و ذلت بمیرید که ننگ است مردن در رختخواب وقتی که دیده می شود دوستان شما به
شهادت می رسند، جوانان مبادا در غفلت بمیرید که می بینید دستغیب در محراب به شهادت
می رسد.
سنگرهای مسجد و دعا را رها نکنید.
چشمی که در راه خدا گریه می کند، هرگز آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد.
ای مادران و پدران مبادا از رفتن
فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب مادران و
پدران شهدا بدهید.
برادران استغفار و دعا را از یاد
نبریید که بهترین موقع در این زمان برای توبه کردن است. در شخصیت امام دقیق باشید
و خدای ناخواسته منافقین شما را از امام جدا نکنند که بدبختی در کناره گیری از
امام است.
چند کلمه برای خانواده ام؛ پدر و مادر
عزیزم، گرچه می دانم که در طول زندگیم هیچ سودی برای شما نداشتم جز خون کردن جگر
شما که از شما می خواهم که به آبروی امام زمان مرا حلال کنید و برادرانم را طوری
تربیت کنید که راه اسلام و شهیدان را ادامه دهند و به آن ها بگویید که نگذارند کسی
به امام و انقلاب بد بگوید.
از همه ی برادرانی که از من ناراحتی
دیده اند، مرا حلال کنند.
در آخر از شما می خواهم که سلام مرا
به رهبر عزیز برسانید و بگویید تا آخرین قطره ی خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد
و با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع)
همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه ی احکام اسلام در زیر پرچم
اسلامی امام زمان به اجرا درآید و این قدر به جبهه می روم تا شهید بشوم. به خدا
قسم تا زمان که ظلم است، به جبهه می روم و مبارزه می کنم.
اگر در این مبارزات توفیق شهادت را
نیافتم، مرحله ی دیگر زودتر و با قلبی صاف تر و عزمی راسخ تر از دفعات اول به جبهه
می روم و این قدر می جنگم تا در راه خدا شهید بشوم. از خداوند متعال می خواهم که
در هنگام شهید شدنم تکه تکه بشوم تا گناهانم بخشیده شود و اجرم هم بیشتر شود.
ابراهیم حیدرزاده
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف
(سایت صبح)
برگرفته از
مجله عرشیان، شماره مجله:27، تاریخ:
- / -