loader-img-2
loader-img-2

آسمان 4 شهید دوران به روایت همسر شهید

 قسمتی از کتاب

هواپیمای جنگی با هواپیمای مسافربری فرق دارد. هواپیمای مسافربری قشنگ است. رنگ سفید بدنه‌اش به آدم آرامش می‌دهد و بعد که سوار می‌شوی یک صدا از پشت بلندگو برایت سفر خوشی را آرزو می‌کند، ولی هواپیمای او زمخت بود. ابهت داشت اما آرامش نمی‌داد. پرسید «نمیترسی عباس؟» خندید و گفت «مگر می‌شود آدم از چیزی که دوست دارد بترسد.» و او حسودیش شد. به آن هواپیمای بزرگ بی‌ریخت حسودیش شد. یاد حرف پدرش افتاد. خواست بگوید «بیا از این شغل دست بردار. برو بازار حجره بگیر، بچسب به کار» اما نگفت. آن جواب قدیمی یادش بود «من مرد آسمانم. روی زمین بلد نیستم کاری بکنم.»