کتاب رنجبر به روایت همسر شهید، جلد چهارم از مجموعه کتاب های اینک شوکران می باشد. اینک شوکران 4 به زندگی شهید محمدعلی رنجبر و همسرش مرضیه کازرونی می پردازد و با این مقدمه آغاز می شود: «روزی که با دستکش های سفید لباس عروسی دفتر عقد را امضا می کرد، نمی دانست شادی این رنگ، تنها 14 سال در زندگی او دوام می آورد. در تمام این سال ها چنان خوشبخت بود که دوست و آشنا بخت سپید او را مثال می زدند و به رسم کرمانی ها، از او می خواستند در مراسم ازدواج چادر سفید بر سر عروس بیندازد. اما سال های آخر، سپید رنگ لباس محمدعلی هم شد. بیمارستان، دکتر، در، دیوار، تخت. و وقتی چهره محمدعلی هم سپید شد و رویش را با ملافه ای همرنگ خودش پوشاندند، دنیا برای مرضیه سیاه شده بود. الان دیگر سیاه نیست. اما مرضیه تنهاست و تنهایی از نظر مردم خوشبختی نیست. دیگر او را برای مراسم عقد دعوت نمی کنند. اما مرضیه سپید را می بیند، در زندگی فرزندانش، دوستانش، اطرافش و حتی تنهایی هایش که حضور ناپیدای محمدعلی آن را پر کرده است. این کتاب، شرح حال سپیدی یک عشق است.» گفتنی است شهید رنجبر بر اثر عوارض شیمیایی و سرطان خون در مرداد 76 در بیمارستان شیراز به شهادت رسید.
قسمتی از کتاب
می گفت (( خدا توی دنیا معمولا یا اول زندگی سختی می ده با آخرش. ده سال اول زندگی مون جنگ بود و سختی و دوری و نداری، وسطش هم مریضی داده. وقتی خوب شدم، ده سال آخر زندگی مون رو خدا گذاشته که من تو رو ببرم مکه، خوش باشیم ، بچه هامون رو عروس و داماد کنیم.))
گفتم (( من راضی ام)).
وقتی دیدم آخرش هم رفت ، پیش خودم گفتم خدایا انگار قرار نیست برای ما خوشی باشد. همه اش را توی سرنوشتمان زده بودی ناخوشی و من نمی دانستم.
احساس می کنم این راه زیبایی بود که فقط برای ما بود؛ یک جاده ی اختصاصی. شاید اگر خودش زنده بود ، ما دیگر توی این جاده نبودیم. اما خواست خدا این بود که من و محمد علی این مسیر را برویم و تا ته خیلی چیزها را درک کنیم ، ته خوشبختی ، ته دلتنگی، ته انتظار، ته محبتی که آدم ها در زندگی عادی شان به آن نمی رسند.