loader-img-2
loader-img-2

 Skip Navigation Links  

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/left.jpg

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/pictop.jpg

http://www.jelveisar.ir/image/id/a/1613.gif

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/picbot.jpg

شهید سیداحمد حیدری موسوی

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/JK4_06.jpg


استان آذربایجان شرقی > شهرستان هشترود

زندگینامه

طلبه شهید: سید احمد حیدری موسوی علی آباد شهید حجه الاسلام سید احمد موسوی فرزند ارشد سید محمد حیدری موسوی در سال 1340 در یک خانواده فقیر از نظر مالی و غنی از جهت معنوی و مذهبی در روستای علی آباد از شهرستان هشترود دیده به جهان گشود. پدر شهید که یک سید جلیل القدرو دارای اعتبار خاص از نظر مذهبی و دینی در بین مردم بود از طریق چاووشی و روضه خوانی اهل بیت و عصت و صطهارت ارتزاق و امرار معاش می نمود. پدر شهید سید احمد حیدری که در دوران جوانی خود به دلیل فقر و تنگدستی از نعمت سواد خواندن و نوشتن محروم بود و به جزء قرآن . متحمل سختیها و زحمات و مشقات توانفرسای دوران جوانی خود بوده و همواره در صدد آن بود که فرزندان خود از جمله شهید مورد نظر را به هر قیمتی از فراگیری علم و دانش محروم نسازد و بدین جهت قبل از رسیدن سن جوانی قانونی شهید جهت ثبت نام در مدارس دولتی فراگیری و آموزش قرآن کریم را در حق تمامی فرزندان علی الخصوص شهید سید احمد موسوی ارزانی داشت که این زمینه زیربیای محکمی در جهت کسب علو و دانش او بوده است. شهید بزرگوار مقطع ابتدایی را درزادگاه خود با موفقیت به اتمام رسانده و دوران راهنمایی را در شهرستان هشترود که در 6 کیلومتری زادگاه شهید واقع شده با مسقات فراوان و رفت و بر گشتهای روزانه در تمام فصول سال مخصوصا فصل زمستان که مشکلات بخصوص خود را داشته،سپری می نمودند، در همین اثناء عشق و علاقه ی او به اسلام و مقام روحانیت و اکتساب علوم دینی و حوزوی ایشانرا وادار نمود که در سال 1357 بعد از اخذ مدرک سوم راهنمایی در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل علوم دینی شود. و لکن ایشان به خاطر ناراحتی جسمانی و مرض زخم معده که با دوری ز خانواده اش فزونی یافته و موفق بهادامه تحصیل شد ولی بعد از ایجاد مقداری تعلل و وقفه در امر تحصیل مجددل در مدرسه ی علوم دینی صفرعلی تبریز ادامه تحصیل داد و پس از مدتی نیز در مسجد جامعه تبریز(طالبیه) اشتغال داشت. بعد از آن نیز در مدرسه ی شیخ عبدالحسین تهران ادامه تحصیل داد. شهید بزرگوار در مدرسه شیخ عبدالحسین تهران بعد از اتمام امعتین مشغول تحصیل رسائل و مکاسب بود که بعدا به جبهه اعزام شد. شهید سید احمد حیدری هم زمان با فراگیری علوم دینی و کسب فضائل اخلاقی و معنوی از فضای آفشته به معنویت و اخلاص حوزه های علوم دینی در عمل نیز به فعالیتهای تبلیغی و آموزش قرآن به نونهالان و دانش آموزاندر پایگاه مقاومت روستای علی آباد اشتغال داشت. عشق و علاقه ی وافر و سرشار از الاص او به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و روحانیت عزیز و در راس آنها حضرت امام امت رضوان تعالی علیه او را به عاشقان به جبهه ها نبرد حق علیه باطل کشانید. ایشان همراه دوستانو هم حجره ایها و همکاران خود در پایگاهمقاومت روستای علی آباد در عملیات خیبر به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت. و در جبهه های نبرد همدوش با دیگر رزمندگان و بسیجیانی سلحشور با جامه ی عمل پوشاندنبه یکی از اصلی ترین شعار انقلاب اسلامی دینی در ؟ قرآن و در امت دیگر سلاح به رزم بی امان خود ؟ کافر ادامه داده و در عین حال پیشنماز و مبلغ احکام و فرائض دینی درگردانهای رزمی لشگر عاشورا و پیشتاز در نبردهای سنگین با دشمن بودند. اخلاق و رفتار و ؟ و معنویات و اخلاص آن شهید زبانزد یکایک هم رزمان خود بوده و همه ی همسنگران او را با مناجات و دعا ها و نمازهای نیمه شبش یاد می کنند . ایشان در عملیات خیبر در اثر بماران شیمیایی دشمن شدیدا مجروح شیمیایی شده و پس از مداوای سطحی در بیمارستان های صحرایی در یکی از بیمارستان هایتهران بستریششد. و پس از مداوای نسبی به پیش خانواده و دوستان خود باز گشته و همه را شادمان نمود. اما خبر شهادت یکی از هم حجره های خود به نام شهید علی عبدالله پور ایشان را پژمرده نمود. پس از شهادت دوست و هم حجره ی خود این بار با احساس مسئولیت بیشتر و عشق و علاقه وافر به تداوم راه شهداء و ادای دین خود به انقلاب اسلام و شهداء می اندیشید و همیشه در فکر جبهه نبرد در راستای عمل به فرامین ولی فقیه بود. شهید سید احمد موسوی مدتی در بخش تبلیغات و روابط عمومی سپاه پاسدارانانقلاب اسلامی در شهرستان هشترود به تبلیغ ونشر احکام اسلام ناب محمدی(ص) مشغول بود که در این مقطع با بیانات و سخنرانیهای شیوا و دلپذیر خود موجب شوفایی اذهان جوانان مسلمان منطقه و موجبات جذب آنان به پایگاههای مقاومت سپاه و نهایتا اعزام به جبهه های نبرد نور علیه ظلمت را فراهم می آورد. در سال 1364 در سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان ملکان مشغول فعالیت شد که ضمن ان بر بینش دینی – و فلسفه ی منطق دبیرستانهای آن شهرستان بود تا این که در مورخه 13/1/65 از همان شهرستان به جبهه اعزام شد. اعزام به جبهه ی آن شهید در این مرحله حاوی خاطرات شیرین و آموزنده ی اخلاص و تقوا بود. در زمانی که همه ی بسیجیان و سپاهیان و مردم غیور با بدرقه ی گرم دوستان و آشنایان و خصوصا خانواده خود به جبهه ها اعزام می شدند. شهید سید احمد موسوی فقط چند روز قبل از اعزام با خانواده خود دیدار کرده و در شهر غریب و در غربت پدر و مادر و همسر و برادران نمود ره دیار عاشقان غریب و باز یارت اباعبداببه (ع) و پیوستن به لقاءالله سفر کرد . در این صفر حرکات و سکنات او طوری وانمود می کرد که انگار خودش آگاه بود که به سفر آخرش می باشد. چند روز قبل از اعزام که به دیدار خانواده و در واقع برای خداحافظی ابدی آمده بود از پدر و مادر و دوستان خود حلیت می طلبید و آها که از قصد اعزام به جبهه ی او می فرمودند از رفتارهای او متعجب شده بودند. شهید بزرگوار بعر از به یادگار گذاشتن خاطرات شیرین و آموزنده در بین دوستان و همکارانو درجبهه ها و پشت جبهه ها عاقبت در مورخه ی 3/5/65 در منطقه فاو در اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن ، فرق او همچون جد اطهرش امیرمؤمنان شکافت و خداوند تبارک و تعالی دعایهای شبانه و گریه و زاریهای او که با اخلاص تمام فریاد می زد «اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک«به اجابت فرموده و شهید به آرزوی دیرینه خود که لقاء یار بود شتافتند.


وصیت نامه شهید
زندگینامه شهید







بازگشت

 

   






























شهید سیداحمد حیدری موسوی








استان آذربایجان شرقی > شهرستان هشترود

وصیت نامه
«طلبة
شهید: سید احمد موسوی» من
سید احمد موسوی فرزند سید محمد موسوی طلبة علوم دینی.... در این بُرهه از زمان
که فرمان پیامبرگونه امام خمینی در سخنرانی صادر شد که جوانان با شوق جبهه ها را
گرم نگهدارند، بنا به وظیفه شرعی و الهی خود در تاریخ 17/11/1362 عازم به جبهه می شویم و در این
رابطه چون ما مطیع قضایای الهی هستیم، طبق وظیفه شرعی خود وصیت به خانواده مان
دارم. البته وصیت من دو قسمت است: قسمت اول آن راجع به خانواده و امورات شخصی
خودم است و قسمت دوم راجع به برادران حزب الله در خط انقلاب و امام و غیر آنها. قسمت اوّل راجع به خانواده لااله الاّالله
«اگر این جنگ بیست سال طول بکشد ما
ایستاده ایم.» امام
خمینی(ره) «رَبَّنا
اِنَّنا سَمِعْنا مُنادیا یُنادی للایمان اَنْ آمِنوا بِرَبّکم فامَنّا رَبَنّا
فَاغْفر لَنا ذُنوبَنا وَ کَفّر عَنّا سَیّئاتنا وَ تَوَفَنّا مَعَ الابْرار» (آل عمران/ آیه 193) بار پروردگارا! بدرستی که ما شنیدیم
ندا کننده ای را که ندا می کرد برایمان اینکه ایمان آورید بر پروردگارتان پس
ایمان آوردیم. بار پروردگارا! ببخش برای ما گناهانی که انجام دادیم و بپوشان از
ما بدیها را و بمیران ما را با نیکوکاران. سلام بر خلاصة کاینات، حضرت محمد(ص) و فرزند عظیم آن بزرگوار
امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حق آن یعنی اسوة امت، امام
خمینی و با سلام به پدر و مادرم و مادربزرگ و عمه و برادرم و دائی و عمویم. در این مقطع زمان که تمام کفر بر
تمام اسلام هجوم آورده است و در این مقطع از زمان که خمینی کبیر می خروشد و خون
حسین(ع) می جوشد، بنابراین است که ان شاءالله ما عازم جبهه نور علیه ظلمت بشویم.
طبق این تصمیم یک مقدار توصیه هایی دارم که لازم به تذکر است، توجه فرمائید: بار خدایا! تو را به اعظم اسمائت و
اکمل صفاتت و اعزّ جلالت و اکرم جمالت قسمت می دهم که خمینی(ره) را برای ما تا
انقلاب دولت یار، مهدی(ع) نگهدار. به خانواده های شهدا صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرما. پدر و مادر گرامی و بزرگوار! از آن
روزی که چشم به دنیای دنی «پست» گشودم، چه زحمت ها و مشقت ها و گرفتاری ها بر
شما فراهم آوردم و چه عاقّ والدین ها که شدم مخصوصاً شما ای پدر عزیزم! ای پدری
که روح تو متصل به امام، انقلاب و اسلام است! ای تویی که ما را از اول اسلامی به
بارآوردی، نگذاشتی به طرف جهالت برویم! اگر ما درس می خوانیم اول خدا، دوم سبب
اصلی شما هستید. پس
مرا که به شما خیلی خیلی زجر و اذیّت داده ام، ببخش و ای مادر بزرگوار! چقدر زحمت و ناراحتی برای شما فراهم
آورده ام. در دوران حاملگی و کودکی چه گریه ها که]برای[ تربیت و بزرگ کردن من
کردی، پس حقّت را بر من حلال کن و سخنی چند با همسرم دارم که خیلی معذرت می خواهم
چون امر شرعی است باید گفت. همسر
گرامی! شاید من نتوانسته باشم آنچه وظیفه یک انسان به عنوان همسر ادا کرده باشم.
اگر در حق شما قصور شده باشد، پس حق تان را برای من ببخشید و پس از من شما آزاد
هستید و تعیین سرنوشت با خودتان است. و دیگر مسئله دفن است که آن در خرمن پشت امام زاده خواهد
بود؛ پائین پای سیّدین. و مسئله نماز و روزه: یک روز، روزه دارم و احتیاطاً ده
روز نماز قصر مسافری و دو ماه نماز سال که اگر امکان پولی داشتید، انجام بدهید و
الاّ یعنی اگر پول نداشته باشید، به هیچ عنوان راضی نیستم. اگر قرض کنید و بجا
بیاورید قبول نیست. و
امّا مسئله کتاب: تمام کتابها را اعمّ از درسی و غیر درسی وقف می کنم به برادرم
سید اصغر که ممکن باشد بخوانند و امّا مسئله قرض: 800 تومان یک بار و 150 تومان به عمه ام دارم و 110 تومان
به خانم فاطمه از جهاز دارم. و 5560 ریال (پانصد و پنجاه و شش تومان) به غلامی و
300 تومان به علی عبدالله پور قرض دارم. و امّا مسئله نواری که صحبت کردم: قسمت اول آن به خانواده و
دوم آن یک سخنرانی که خودم صحبت کردم در مجلس برای عموم گذاشته و پخش شود و یک
مقدار عکس که با برادران در مدرسة گرفته ایم که در منزل هست می برید یا می فرستم
و مهم تر از همه و همه وصیتم این است که مادرم ناراحت نباشد و ]برای[ علی اکبر و جناب قاسم و امام
حسین(ع) گریه کند و مرا از یاد نبرد و امر دیگر مسألة خرج: باید و باید و باید
خیلی سبک و کم خرج حتی اگر توانستید با ساده ترین وجه بگذرانید. من راضی نیستم
که شما یک ریال قرض بگیرید و این عمل را انجام دهید و توصیه آخر اینکه از امام و
انقلاب، نهایت پشتیبانی را بکنید و آن نهایت پشتیبانی، اطاعت امر ولایت فقیه است
که بر همة مسلمانان واجب است. و دیگر اینکه اگر در مصیبت صبر کنید اجر دارید و الاّ نه. والسلام علیکم جمیعاً و رحمه الله. سیداحمد موسوی استان: آذربایجان
شرقی شهرستان: هشترود تولد: 1340 شهادت: 13/3/1365ـ فاو





وصیت نامه شهید
زندگینامه شهید














بازگشت

 
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" سیداحمد حیدری موسوی " می نویسد