loader-img-2
loader-img-2

 Skip Navigation Links  

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/left.jpg

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/pictop.jpg

http://www.jelveisar.ir/image/id/a/1784.gif

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/picbot.jpg

شهید علی جلالی نیا

http://www.jelveisar.ir/image/shahidtemp/JK4_06.jpg


استان آذربایجان شرقی > شهرستان میانه

زندگینامه

طلبه شهید: علی جلالی نیا(ذوقعلی) طلاب شهید، میثاق خونین خود را با مولایشان حسین (علیه السلام)، در جبهه های نبرد و خطوط مقدم رزم، در کنار سربازان قرآن، محکمتر ساخته و پیمانها را تجدید کردهاند؛ حسین گونه با خدا معامله کردند؛ سر افراز شدند و در بزم حضور، از دست ساقی ملکوت، جام شهادت نوشیدند و بر سفرة عاشورا، مهمان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) شدند؛ از فرات عشق و زمزم ایمان سیراب شدند و نقد جان در کف اخلاص گرفته و با جهاد و شهادت به محضر خداوند بار یافتند. شهید علی جلالی نیا از تبار مؤمنان روستایی بود، که به سال 1341، در دهکدة «کندوان» از توابع شهرستان میانه، در خانوادهای کشاورز و مذهبی همراه با اعتقاد و ایمان، چشم به جهان گشود. روستا زادهای با احساس بود که با دسترنج خویش، روزنهای به سوی نور گشود. دوران کودکی را در هوای پاک زادگاهش، در آرامش مزارع سبز به سر آورد و پا به دوران دبستان نهاد. سالهای ابتدایی را در همان روستا گذراند. مقطع راهنمایی را در روستای (تَرک)، مرکز بخش کندوان به اتمام رساند. سپس دروس دبیرستان را تا اتمام سال دوم نظری در شهرستان میانه با موفقیت پشت سر گذاشت، آن ایام که با شروع جنگ تحمیلی مصادف بود، شور حسینی در نهاد علی دمیده شد؛ این نوجوان پر شور، بیدرنگ اعلام آمادگی کرد و در یکی از مراکز بسیج، جهت اعزام به جبهه ثبت نام نمود، اما به دلیل کمی سن با اعزام او موافقت نشد. از آغاز نوجوانی هماره نماز را به جماعت می خواند و در شناخت و آشنایی با قرآن و اسلام، شور و اشتیاق خاصی داشت. پس از اتمام سال دوم نظری، وقتی نقش فعال روحانیت را در باروری نهال تازه پای عدل اسلامی مشاهده کرد و فداکاری قشر روحانی را در هر صحنه از تداوم انقلاب، و پاکی و صداقت آنان را برای برپایی دین جاوید محمدی (صلی الله علیه و آله) نظاره کرد، شوقی فراوان در دلش برخاست و آرزوی پیوستن به جامعه روحانیت، در کانون سینه اش افروخته شد. جهت تحصیل علوم دینی، به حوزه علمیه تهران هجرت کرد و در مدرسة علمیه شهید حاج آقا مصطفی خمینی، به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت. همزمان با آن، با ثبت نام در یکی از مراکز آموزشی بسیج در تهران و گذراندن دوره آموزش نظامی در اسفند ماه 1366، به عنوان نیروی (رزمی- تبلیغی)، همراه تعداد زیادی از دوستان طلبه عازم جبهه جنوب گشت. پس از بازگشت از جبهه، تحصیلات خود را در مدرسه علمیه (مجد) تهران ادامه داد، سپس مدتی را هم در حوزة علمیه شهید آیت الله بهشتی، زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی تهران سپری نمود، او بیقرار جبهه و مشتاق شهادت و رفتن بود. شوق او به ایثار بزرگ انسان، «شهادت»، چنان شیدایش کرد که طی ثبت نام در یکی از مراکز بسیج، دوباره عازم جبهه شد و در منطقه شلمچه، تن به انوار الهی سپرد و بی مهابا از گلوله باران بی امان دشمن، به پیش تاخت. سرانجام در تاریخ 5/3/1367، در سرزمین مقدس شلمچه، چشم از جهان برگرفت و به باغهای بهشت دوخت؛ سلحشورانه به استقبال شهادت شتافت؛ با لبخندی جاودانه به پرواز روح و آزادی جان خسته، تبریک گفت و جان شیرین به آفرینندة جان ها سپرد. (روانش از رحمت الهی شادمان باد)


وصیت نامه شهید
زندگینامه شهید







بازگشت

   






























شهید علی جلالی نیا








استان آذربایجان شرقی > شهرستان میانه

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم «طلبةشهید: علی جلالی نیا» «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی
ربک راضیه مرضیه، فادخلنی فی عبادی و ادخلی جنتی» (فجر/27-30) «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمهالله
ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم». (زمّر/53) با
سلام بر پیامبر خاتم (محمد صلی الله علیه و آله) و بر تمام پیامبران و با سلام
بر امام عصر (ارواحنا له فدا) که نائب اش بر مؤمنان صفای قلب و بر ظالمان، ترس و
وحشت میافزاید. سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی نستوه (دامه
برکاته) و با سلام بر تمام خدمتگزاران و شهیدان و مجروحان انقلاب و درود بر ای
پدر و مادر بزرگوارم! خدایا!
با این که تو نعمت را بر من تمام کردی از تو روی گرداندم. با این که اسلام را
دادی، باز مسلمان واقعی نبودم و با این که ما را در برهه هایی از زمان قرار دادی
که انقلاب اسلامی و رهبری چون امام وجود دارد، باز آن گونه که باید در جهت
انقلاب قرار نگرفتم و آن گونه که باید، شکر نعمت بزرگِ ولایت را نگفتم. با آن که
نعمت جنگ را فراهم آوردی، باز مسامحه کردم. با آن که نعمت پدر و مادر را دادی،
باز قدر دان وجودشان نبودم. ای
خدای غفار! من بعد از سالها تقصیر با دلی نادم و شکسته به سوی تو میآیم و جز تو
بخشندهای نیست و جز وجود مبارک تو کسی نمیتواند این بندة فراری را دریابد. ای
خدایی که لطف تو مرا در زمرة مسلمانان قرار داد، مرا نیز جزء مؤمنان قرار ده و
درجة ایمانم را به حدی برسان که رضای تو رضایم گردد. خدایا اگر چه نامم مسلمان بود ولی آن گونه که باید از
دستورات حیات بخش اسلام پیروی نکردم. خدایا اگر چه در زمانی که امام بزرگواری
چون خمینی بت شکن و انقلابی عظیم چون انقلاب اسلامی قرار دادی، آن طور که باید
شکر رهبر و انقلاب عظیم را نگفتم و برای انقلاب کاری نکردم. ای امام، ای پدر و
مادر! من
در زندگیم کار مفیدی برای خدا انجام ندادهام، امیدوارم خونم باعث خدمتی گردد. ای
خدای من! امید به رحمت و بخشش تو دارم و از تو میخواهم که مرا عفو کنی و ای امام
عزیز از تو میخواهم که مرا ببخشی، گر چه من مخالف رفتم، اما تو مرا ببخش... نکات چندی را لازم به تذکر می دانم: 1- همیشه یادتان باشد، ای پدر و مادر،
برادر، خواهر و ای دوستان و ای عزیزان! شکر نعمت خداوند تبارک و تعالی کنید که
افزون کنندة نعمت است. بنابراین
تا میتوانید نعمتهای انقلاب، رهبر و این علما- که مدادشان افضل از دماء شهدا
است- را شکرگزاری کنید. 2- همان
طور که میدانید، این انقلاب خونبار عزیز که با خون عزیزان آبیاری شده قدرشان
بدانید. بنابراین امام عزیز، رزمندگان در جبهه ها، یاران امام و مجروحان را دعا
کنید. 3- بالاتر
از همه، مهمترین وصیت من این است که با تمام توان و با تمام حواس و با تمام قدرت
دستورات امام عزیز و به فرمانهایی که هم جهت خودسازی و هم جهت اعتقادی و عبادی و
خلاصه تمام نصیحتهای پیامبرگونه این امام عزیز را با دل و جان پذیرا باشید. 4- زیاد قرآن بخوانید و با قرآن انس
بگیرید که علما و عرفا به واسطه این برنامة تلاوت قرآن به درجات بالا رسیدند و
به همه ما توصیه میکنند که دعا کنید ما هم در این سنگرهای مقدس پر از عشق و
عطوفت این را داشته باشیم. 5- در
نماز جمعه، دعای کمیل، تظاهرات و راهپیمایی و خلاصه آن چه که تقویت انقلاب
میگردد، شرکت کنید. ای
پدر و مادر عزیز! امیدوارم که انشاءالله مرا ببخشید و از درگاه خدا بخواهید مرا
نیز جزء شهدا محسوب کند. ای مادر! زیاد تأکیدم بر توست که هیچ موقع گریه و ناله
نکنید بر من. اگر گریه میخواستید بکنید، گریه به امام حسین (علیه السلام) بکنید
که مظلومانه به درجة شهادت نایل گردید و زینب (سلام الله علیها) را اسیر کردند. ای مادر تو میدانی من
امانتی هستم که خدا روزی به تو داده و دیر یا زود باید این امانت را میدادی،
حالا چه بهتر از این که شکر کنید در راه اسلام باشد. بنابراین تا میتوانی خدا را شکر کن و از خدا بخواه که مرا
نیز از شما قبول کند و در همین جا از همة بستگان و آشنایان و دوستانم طلب بخشش
میکنم و از شما میخواهم برایم دعا کنید که خداوند عزیز، کریم معصیت های کثیر
بنده را ببخشد. «والسلام
علیکم و رحمه الله برکاته» الهی،
الهی حتی الظهور مهدی! حفظ لنا خمینی... علی جلالی نیا- 18/12/1366





وصیت نامه شهید
زندگینامه شهید













 
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" علی جلالی نیا " می نویسد