|
شهید قادر اسدی |
|
|||||
استان آذربایجان شرقی > شهرستان هشترود زندگینامه طلبه شهید: قادر اسدی در تاریخ 1346 به دنیا آمد. از همان کودکی کنجکاو و بازی گوش، اما بسیار مؤدب بود. بیشتر از همه چیز به پدر و مادرش احترام می گذاشت. شاید اگر کمی به باغ کودکیش قدم گذاری، او را به صداقتش بشناسی. اسمش «قادر» بود و فامیلیش« اسدی». مثل همه بچه ها در سن هفت سالگی در زیر باران خیس از شادی کودکانه به مدرسه رفت. و هر روز در چشم پدر و مادر، با یک سلام گل می کرد. سالهای دوران ابتدایی با یک معلم خوب و دوستانی (هم از چشمه نور) همگی ساده و باهوش، خاطرات زیبایی را برای قادر رقم زد. بعد از دوران ابتدایی، وارد مدرسة راهنمایی شد. حالا کمی قد کشیده بود و احساسش بیشتر از گذشته در باغ آرزوها گل می کرد. در این دوران، بوی کسی که نشان از آسمانها داشت، مشامش را معطر کرد و سرنوشتش را با حوزه رقم زد. با اینکه سن و سالی نداشت، ولی انگیزه ای دوست داشتنی، وی را به قیامی مقدس کشاند و او به خیل منادیان توحید پیوست تا بت اهریمنی دژخیم را در هم شکنند. بعد از پیروزی انقلاب در سال تحصیلی 61-1360 وارد حوزة علمیة کرج شد. در آنجا مقدمات علوم دینی را به اتمام رساند. خوش ذوق و خلّاق بود. به کارهای الکترونیکی علاقه داشت و گاه گاهی وسائل جالبی اختراع می کرد. پانزده ساله بود که آسمانیان او را میهمان ضیافت الهی کردند و او در اولین جشن عبادت، خود را سرشار از لطف خدا دید. بارها و بارها، دوست داشت تا در جمع افلاکیان خاک نشین- که بزم عشق را در جبهه گسترانده بودند- حاضر شود. به خاطر سن کمش او را به جبهه راه نمی دادند، ولی سرانجام با زیرکی و سماجت خاص، توانست مسؤول بسیج را راضی کند و به جبهه برود. در عملیات «مسلم بن عقیل» شرکت کرد. قادر شجاعت را- که میراث جاودان بندگان صالح خداست- از مکتبی به ارث برد که شهادت را افتخار می دانست. سرانجامش چون لاله، رقصان و میان نسیم زیبای بهشت سرود جاودانگی خواند. او در همان عملیات در تاریخ 12/7/62 در منطقة« سومار» شرکت کرد و خلعت زیبای شهادت را بر تن کرد. پیکرش را در میان عطر صلوات تا بهشت« حصارک» بدرقه کردند و در آنجا به خاک سپردند. باشد نگین افتخاری برای فردایمان. «روحش شاد و یادش گرامی |
|||||||