loader-img-2
loader-img-2

زندگینامه

یازدهم شهریور ماه سال 1344 سید رسول خانه را به نور حضور خویش مزین ساخت. مادر با شوق او را در آغوش گرفت و رسول در دامان پاک او پرورش یافت. توان راه رفتن که پیدا کرد تمام کوچه های شهرستان ابرکوه را زیر پا گذاشت تا نشانه ای از عشق به حق تعالی بیابد، تا اینکه در آغاز نوجوانی طنین صدای خمینی(ره) او رابه سوی معرفتی آشنا کشاند با اتمام دوره ابتدایی به یاری پدر شتافت و بخشی از هزینه های زندگی را تامین کرد. رسول در سن 10 سالگی به شیراز مهاجرت کرد و در سال 1360 لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد سال 1361 به نیروهای المهدی پیوست و با قبول مسئولیت موتوری مهندسی رزمی تا اواسط مهرماه به انجام امور محوله پرداخت. جلایی برای مدتی به عنوان جانشین مهندسی رزمی تیپ امام سجا(ع) در مقابل دشمنان بعثی ایستاد. سپس مسئولین او را به سمت جانشین مهندسی لشگر 19 فجر منصوب کردند. سید در عملیات های بسیاری مردانه درخشید و سرانجام در شب جمعه نوزدهم دیماه سال 1365 طی عملیات کربلای 5 ترکش خمپاره او را به سرای جاوید حق رساند زمانیکه نیروهای اسلام پیکر جوان 21 ساله استان یزد را خون آلود بر زمین یافتند اشک در چشمانشان چرخید، صدای سید در فضا طنین انداخت چه خوب است انسان با ترکشی قلیل به یک مرخصی کثیر برود طلوع آفتاب شکاف سینه وقطرات خون سرخ قلب او را بر زمین شلمچه نمایان ساخت. از او سه فرزند به یادگار ماند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)

 

وصیت نامه

پدر و مادر! امیدوارم که این فرزند کوچک
خود را ببخشید و از خدای بزرگ برایم طلب مغفرت و آمرزش کنید محمدحسین جان! پسرم!
پس از من دلم می خواهد که راه من را ادامه دهید و خواهرانت نیز راه زینب را ادامه
دهند.....

 

ردپای نور

این خاک لاله گـون که فراتر ز باور
است                             باور
کنید که قبله ی دیدار دلبر است

 

نام عملیات تاریخ عملیات مسئولیت شهید







والفجر1


1362/01/20


 




کربلای5


1362/10/19


 




خیبر


1362/12/03


 




والفجر8


1364/11/20


 




کربلای4


1365/10/03







 
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" سیدرسول جلایی " می نویسد