اکبر در روز اول شهریورماه سال 1342
در شهر قزوین به دنیا آمد. او سال های کودکی را در سایه پرمهر خانواده گذراند و در
سایه تلاش آن ها به مدرسه رفت. آموختن علم را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. با آغاز قیام
تاریخی ملّت ایران علیه استبداد، در جرگه یاوران امام (ره) قرار گرفت. اکبر با
آغاز جنگ به عضویت بسیج درآمد و طی 4 سال در صحنه های جنگ حضور یافت. سال 1364 بود
که تصمیم گرفت تحصیل را ادامه دهد؛ لذا در آزمون سراسری دانشگاه ها شرکت کرد و با
رتبه بسیار عالی در رشته ادبیات عرب دانشگاه تهران پذیرفته شد.
یک سال از تحصیلش در دانشگاه گذشته
بود که به عضویت بسیج دانشجویی درآمد و همچنان در میادین نبرد حق علیه باطل رزمید.
عملیات کربلای 5 و اصابت خمپاره، او
را در تاریخ 12 اسفند 1365 به وصال حضرت دوست رساند؛ شلمچه معراج این سرباز 23
ساله برای رسیدن به خدا بود.
مرگ خواست و یکی از نعمات بسیار بزرگ
الهی است و خدا برای بخشیدن و انعام کردن این نعمت، فرشته ای مأمور [کرده است] و
این فرشته بر همه کس و در هر وضعیتی وارد می شود، پس چه نیکوست که این فرشته در
میدان نبرد هراسان وارد نشود و علاوه بر نعمت مرگ، نعمت و شربت شهادت را بر
لایقانش انعام کند و چه نیکوست که در آن هنگام انسان آسوده و بدون دغدغه خاطر از
این دنیا و زندگانیش کلمات مطهر شهادتین را بر زبان براند و واقعاً چه نیکوست و
زهی سعادت شهیدان واقعی را. مرگ مسأله ای است حق و همگانی و شهادت امریست فوق العاده.
شهادت زندگی دوباره و حقیقتی برای شهید به ارمغان می آورد؛ شهادت تحولی بس عظیم و
بسیار مقدس در زندگی یک شهید [ایجاد می کند]. شهادت راهی است کوتاه و میان بر برای
رسیدن به درجالت عالیه و قرب الهی و پیدا کردن تقرّب به خدا و گذشتن از عالم ملکوت. شهادت سکوی پرشی است برای یک انسان
بریده از دنیا، شهادت کاروان سرخ فام است که قافله سالار آن سرور شهیدان سیدالشهدا
و حسین بن علی (ع) است. شهادت تبدیل دنیا به آخرت، فانی به باقی، زندان قفس به
آزادی است. این شمایید که باید با توکل به الله حافظ جمهوری اسلامی باشید و بدانید
که در اساس این جمهوری اسلامی خون هزاران شهید ریخته شده است که حتی یک قطره آن با
تمامی ثروت های جهان جبران نخواهد شد. ..... دیگر نماز، نماز، نماز این ستون دین را که ما بسیار سبکش می
شماریم، به قدری که آن را در آخر برنامه هایمان قرار می دهیم و در بعضی موارد بی
اهمیت ترین کارها را بر آن مقدم می داریم .... باید که خود خدای رحیم بر ما
ببخشاید و گرنه بیچاره ایم. مادرجان! مگر تو سعادت مرا نمی خواستی، مادر عزیزم سعادت من
شهادت است. برادرانم
قرآن بیاموزید احکام دین را فرا گیرید و کارهایتان را برای خدا انجام دهید.
