فرنوش
خداشناس در پانزدهم شهریور 1350 در شهرستان املش دیده به جهان گشود. وی در
آغوش پر مهر پدر و مادر کشاورز و زحمتکش با آیین اسلام و مذهب افتخار
آفرین تشییع پرورش یافت و دوران خردسالی او بسان دیگر کودکان خطه املش در
میان دشت هایی سرسبز و با طراوت سپری شد.
با ورود به سن هفت سالگی وارد مدرسه شد و تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل نمود.
فرنوش ازجمله کودکان پر جنب و جوش و پر تحرک محله و مدرسه به شمار می رفت
و در کنار تحصیل به فعالیت های فرهنگی مدرسه از جمله اداره انجمن اسلامی و
کتابخانه مدرسه و برنامه های صبح گاهی نیز می پرداخت و فعالیتش را تنها در
مدرسه خلاصه نکرد بلکه در جای جای شهرستان املش حضوری پر رنگ داشت و در
آگاه نمودن نسل نوجوان از توطئه اجانب و سرسپردگان آن ها به ویژه گروهک
تروریست منافق بسیار تلاش کرد و به همین دلیل مورد غضب آن ها واقع شد و
بارها توسط آن ها به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و آن قدر منافین از او
واهمه داشتند که تصمیم به ترور وی گرفتند ولی نتوانستند به هدف پلید خود
برسند.
فرنوش با اینکه سن و سال کمی داشت ولی ازضرب و شتم ها و تهدید و
حتی ترور، ذره ای ترس و واهمه در وجودش راه نیافت بلکه مصمم تر در مسیر
ولایت گام برداشت. او برای خدمات بهتر و شایسته تر و منسجم تر وارد بسیج
سپاه املش شد و پس از مدّتی با رشادتی که از خود نشان داد به عنوان فرمانده
پایگاه برگزیده شد و با همتش توانست موفقیت خوبی در جذب نوجوانان و جوانان
آن خطه به دست آورد. شهید خداشناس با ورود به سن پانزده سالگی پس از طی
دوره آموزشی در پادگان منجیل راهی مناطق جنگی گردید و به مدت هفت ماه
پیوسته در مناطق غرب و جنوب کشور با متجاوزین عراقی جنگید و با شجاعت تمام
در عملیات کربلای 5 شرکت نمود و از ناحیه پا مجروح شد و مدت کوتاهی برای
مداوا در پشت جبهه به سر برد. هنوز زخمها التیام نیافته بود که مجدد راهی
جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید تا انتقام خون های پاک ریخته شده دوستانش
را از خصم متجاوز بگیرد و سرانجام در 5 تیر 1366 در سن 16سالگی به دیدار
صاحب عزوجل و مالک یوم القرار شتافت و در عرش برین مأوا گزید.