غروب روز 15 شهریور سال 1336 در یکی از خانه های محقر
نزدیک پل قدیم دزفول، پسری به دنیا آمد که روزگار سرگذشت کوتاه اما پرباری
را برایش رقم زده بود.
هوشنگ پسری ساکت و آرام با موهایی به رنگ طلا و چشمانی به رننگ آسمان بود که گویی آسمانی بودنش را می خواست به اطرافیانش بنمایاند.
سالها ساکت و خموش در هوای شرجی آبادان سرکلاس درس حاضر شد و درس خواند تا
به دوران پر آشوب نوجوانی رسید و آنگاه به دزفول، شهری که متعلق به آنجا
بود آمد تا هم به تحصیلش بپردازد و هم کمک حال مادرش که با خیاطی روزگار می
گذراند باشد. هوشنگ تابستان ها در رستوران های ابتدای شهر اندیمشک کار می
کرد و خرج تحصیل خودش را فراهم می نمود.
نوجوانی بود نمازخوان و روزه گیر ، مهربان و باهوش و مؤمن. مادر به ذوق
قدکشیدن و مهربانی فرزند روزبه روز جوانتر می شد و فراق ها و بی کسی های
گذشته را کم کم فراموش می کرد.
سال 1357 سال هوشیاری و قیام مردم مسلمان ایران بر علیه ظلم 2500 ساله
شاهنشاهی بود و هوشنگ جوانی که درد مردم را با خون و پوست و گوشت خود حس
کرده بود قطره ای شد در دریای موّاج مردم و در تمامی تظاهرات شهرستان دزفول
حضور پرشور داشت . به طوری که همسایگان مادر را نصیحت می کردند :"هوشنگ در
جلوی تظاهرات است و پرشور و صورتش را هم نمی پوشاند! از جانش می ترسیم " و
مادر از قول هوشنگ به آنها می گفت:" اگر من نروم، او نرود ، پس چه کسی به
مردم و دنیا بفهماند که این شاه و دارو دسته اش چه بر سر این مملکت آورده
اند."
در روز فرار شاه از کشور جوانان انقلابی دزفول و در پیشاپیششان هوشنگ
آراسته نیا از مجسمه ی شاه که در میدان شهر نصب بود بالا رفتند و آن را
پایین انداختندو در شهر گرداندند که عکس این حرکت انقلابی سالها در کتاب
تعلیمات اجتماعی سال پنجم دبستان درج شده بود و به نسل جدید انقلاب تلاش
مردم را در سال انقلاب نشان می داد .
با پیروزی انقلاب اسلامی هوشنگ از اولین کسانی بود که سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی دزفول را تشکیل دادند و روز و شب به پاسداری از دست آوردهای انقلاب
پرداخت.
در سال 1358 دیپلم خود را گرفت و بسیار خوشحال بود که مهر جمهوری اسلامی پای مدرک دیپلمش خورده بود.
تابستان 58 عقد کرد و بعد از آن مرتب در شهرهای مختلف برای آموزش و پاسداری
در رفت و آمد بود که از آن جمله می توان به شهرهای خرمشهر ، ایلام، شوش،
هفت تپه ، و روستاهای استان کردستان اشاره کرد. هنگامی که غرّش هواپیماهای
بعثی عراق آرامش مردم ایران را بهم زد، هوشنگ در پادگان کرخه دزفول مشغول
به خدمت بود و از آن پس مرتب به همراه دیگر برادران همرزمش به دشمن شبیخون
می زدند. تا اینکه در تاریخ 30/7/1359 در جبهه کرخه به شهادت رسید.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ان شاءالله
برای تکمیل اطلاعات مربوط به شهدا و مساجد، از شما دعوت میکنیم تا با ارسال اطلاعات ارزشمند خود در این امر خیر مشارکت کنید.
اطلاعات خود را ثبت کنید