فرزندشهید:
خدیجه ابراهیمی هستم. پدرم در مورد حجاب بیشتر سفارش می کرد. با اینگه کلاس اول بودم ولی باز می گفتند: چادر بپوشید. مادرم برایم چادر دوخته بود و من هم می پو شیدم . در وصیت نامه پدرم هم نوشته: حجاب خودتان را رعایت کنید و زینب گونه باشید . راه امام را ادامه دهید .
یک بار یادم هست که موقع عید بود مادرم گفت ، که ما را هم با خودشان بیرون ببرند. گفتند: نه . اگر ما را با خودشان بیرون ببرند، بچه های شاهد می بینند و ناراحت می شوند. هر چیزی را هم خودشان با مادر می رفتند و می گرفتند. می گفتند: به بچه هایم دروغ نگو، هیچ وقت نگو پدرتان رفته دزفول و برمی گردد. راستش را بگو. بگو شهید شده است . هرگز مرا اسیر نمی کنند ، چون از دشمن نفرت دارم. می گفت: چندان که نفسمان می آید ، باید برویم و جبهه را خالی نگذاریم وباید که دشمن از بین برود