رَبَنّا
اغْفِرْ لَنا وَلِاِخْوانِنا الَّذینَ سَبَقُونا وَ بالایمانِ وَلا تَجْعَلْ فی
قُلوُبِنا غِلَّاً لِلَّذینَ آمَنُوا رَبُّنا اِنَّکَ رَؤُفٌ رَحیمٌ
ای پروردگار ما، ما را بیامرز و برادران ما را که در ایمان
از ما پیشی گرفته اند بیامرز و کینه کسانی را که ایمان آورند در دل ما مگذار
پروردگار ما همانا تو رئوف و رحیمی
نمی دانم چه بنویسم چون چیز زیادی به فکرم نمیرسد ولی
تا آنجا که میتوانم می نویسم بهرحال هر مسلمانی باید وصیت نامه ای از خود به جای
گذارد و چه بسا بندگانی از بندگان خدا به خود آیند و در فکر خدا باشند زیر خدا
همیشه در فکر بنده اش می باشد چرا که اگر در فکر بنده اش نبود هیچ وقت روزی بنده
اش را نمی رساند و جوابگوی تقاضاهای بنده اش نمی شد. (برادران سعی کنید که همیشه
در فکر خدا باشید و از لهو و لعب دوری کنید وَ الَا بِذِکْرِاللهِ تَطْمَئِنَ الْقُلوُب
یعنی (دلها آرام نمی گیرد مگر به یاد خدا اگر سعی کنید از گناه
دوری کنید خودبخود به یاد خدا می افتید و دوری از گناه برابر است با سعادت انسان)
و رشد تکامل فردی و چه بسا کسانی که تحت تأثیر رشد فردی قرار بگیرند و خود نیز رشد
و تکامل را دریافت کنند و از گناه و معصیت ها بپرهیزند.
برادران یکدیگر را اذیت نکنید که خدا از حق الناس نمی
گذرد از همدیگر در پیش دیگران بدگوئی نکنید (همیشه در فکر مرگ باشید و بیشتر در
انتظارش باشید زیرا یاد مرگ انسان را از لهو و لعب باز می دارد و موجب سعادت شخص
می گردد) و خلاصه کلام همیشه در فکر دوری از گناهان و سیئات و نزدیکی به مستحبات
باشید سخنی نیز با برادران مسجد و گردان دارم، برادران هیچ وقت سنگ شهدا را به
سینه نزنید که فلان شهید از فلان چیز خوشش می آمد زیرا با اینکار آبروی خود را در
پیش شهدا می برید. برادرانم (علی اصغر نور محمّدی، علیرضا صباغی، محمود معین پور،
محمّد سرخه ویس، رضا حلالی) از شما میخواهم که مرا عفو کنید و مرا حلال کنید زیرا
شما برادران در راهنمائیم خیلی زحمت کشیده اید از شما می خواهم که این تکه پوست و
استخوان را حلال کنید و البتّه از تمامی برادران حلالیّت می طلبم. (برادران سعی
کنید همیشه در فکر شهید بزرگوار محمّدعلی بابازادگان باشید زیرا شهدا خصوصاً
محمّدعلی به گردن ما خیلی خیلی حق داشتند و باید تا آنجا که می توانید راه ش را
ادامه دهید زیرا راهی که محمّدعلی رفت راه تمامی شهداء خصوصاً سرور شهیدان
اباعبدالله هست) (راه اباعبدالله راهی است که انسانها را به سرمنزل سعادت و نیک
بختی می رساند.)
ای مادرم ای
که خدا شما را از بهشتیان قرار دهد تا شاید رنج و مشقّت بزرگ کردنم را از یادتان
ببرد از شما طلب عفو می کنم مادرم شما در زمان کوچکی از من همچون جان خود مواظبت
کرده اید البتّه مرا خدا به شما داده و خدا نیز از شما باز می ستاند زیرا من در
دست شما امانتی از طرف خدا بوده ام.
ای پدرم از شما نیز عاجزانه طلب حلالیت می کنم و اگر از
دست من به شما ناراحتی و اذّیتی رسیده امیدوارم که به بزرگواری خودتان حلالم کنید.
و تو ای برادرم علیرضا
امیدوارم که از دستم ناراحت نباشید چرا که شما نیز به گردن من بسیار حق
داشته اید و دارید و امیدوارم که بتوانم آن دنیا با شما در بهشت باشم. اگر از کسی
چیزی می خواهم به او می بخشم ولی اگر کسی از من طلبی دارد حتماً به برادرم بگوید
تا به او چیزی را که می خواهد بدهد. و ( شما ای
خواهرانم به قطره قطره خونم قسم که وظیفه شما خیلی از ما سنگین
تر است چرا که شما می توانید با حجابتان مشتی محکم بر دهان استکبار بکوبید و دهانش
را خرد کنید) امیدوارم که برادران و خواهران عزیز و هموطنم از رفتن فرزندانشان به
جبهه جلـوگیری نکنند زیـرا بـا اینکار به شهداء خیانت کرده اند، من نمی دانم (مگر
خون من و امثال من از خون علی اکبر حسین (ع)، قاسم و علی اصغر حسین (ع) رنگین تر
است که نباید در راه خدا ریخته شود درخت اسلام اکنون خون می خواهد. حالا این خون،
خون چه کسی باشد فرقی نمی کند) می خواهد پاسدار باشد می خواهد بسیجی، ارتشی،
روحانی، کارگر، مردم و دیگران باشد باز هم فرقی نیم کند خلاصه کلام اینکار را
نکنید. (ای مردم و ای برادران قدر امام عزیزمان را بدانید این سیّد پیر و رشید خدا
را تنها مگذارید و همیشه این دعا را ذکر کنید که « اللهم احفظ امام الخمینی » (ای
عزیزان کاری مکنید که آن دنیا در پیش این سید روسیاه باشیم و نتوانیم جوابش را
بدهیم به خدا سوگند که امام فردی است که زبان از وصفشان قاصر است) . (خدایا خدایا
جانم را ، روحم را، خونم را، هستی ام را هدیه می کنم می دهم در ازای سلامتی رهبرم
امام خمینی که جانم فدایش باد.
خواهشاً اگر شهید شدم روی قبرم بنویسید «
بسیجی شهید محمّدرضا سراجی »
والسلام محمّدرضا سراجی 1/9/65
واحد فرهنگی پایگاه
مقاومت بسیج شهید صابرپور - مسجد حاج علوان
