بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه پاسدار شهید اسلام علیرضا خورشیدی
((و العصر ان الانسان لفی خسر الذین آمنوا و عملوا الصاحات
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر))
قسم به عصر بدرستیکه انسان هر آینه در زیانکاریست مگر
آنانکه ایمان آوردند و کردند کارهای شایسته و وصیت یکدیگر نمودند براستی و وصیت
نمودند به شکیبایی.
سلام
بر مهدی سلام بر یگانه منجی عالم بشریت و سلام بر نائب بر حقش خمینی کبیر آن پیر
جماران که با فرو باراندن اشکهایش رزمندگان را دعا می کند دعای شما عزیزان و من
حقیر بدرقه او باد.
و با
سلامی از فرزند کوچکی چون من بر ملت مظلوم و شجاع ایران.
سپاس
خدای را که آغاز کارم را سعادت و پایانش را شهادت قرار داد.
بارالها
از کجا شروع کنم در ابتداء می خواستم سخنی از خود بر جای نگذارم زیرا که خود را
لایق سخن گفتن نمی دانم اما باز می گویم تا با دلی نسبتا آرام این دار را وادع گفته
باشم و سخن پیامبر را به جان خریده باشم.
سپاس
ایزد منان را که بار دیگر منت نهاد و با دریائی پر از محنت و با گناهان عظیم و
بدیهایی که هر چه بگویم کم گفته ام خلاصه بار دیگر تقبل نمود تا اندکی برای چندمین
بار قلم را بلغزانم و سخنانی را که قبلا توسط شهداء به سمعتان رسیده برسانم اما چه
بگویم سخنها ناتمام و جوهر قلمها محدود است.خدایا چگونه ممکن است انسانی که سراپا
در گناه است دیگران را نصیحت کند.
بارالها
به درگهت خجلت زده ام روسیاهم اما در سیاهی شب با نور تو خود را منور می سازم بارالها با گناهانم کمر م را خم کرده
ولی به هر مصیبتی که هست سر خود را عاجزانه بلند کرده ام تا شاید رحمت تو شامل
حالم گردد.
پروردگارا
هر جوانی آرزو دارد به نوازشی نیازمند است احتیاج به دست نوازش پدر و مادر دارد.
من به
همه آرزوهای جوانی پشت پا زده ام زیرا می دانستم دستی پر محبت تر از دست پدر و
مادر نوازشم خواهد کرد خداوندا می دانم رگبارهای گلوله نوازشم خواهند کرد و همچون
باران بر من می ریزند ولی باز هم راضیم به رضای تو.مپسند ذلیل بمانم خدایا تو خود
بر گناهانم آگاهی بارالها اگر خواستی این بنده حقیر را مجازات کنی لااقل دوز از
چشم رسول الله و امام حسین ( ع) مجازاتم کن چرا که روسیاهم و بار گناهانم خیلی
سنگین است.
خدایا
چگونه غوغای قیامت به چهره نورانی رفقایم بنگرم مپسند.
صورتی
سیاه و این محشر شوم خداوندا تو خود گفتی هر آنکه را عاشق شوم می کشمش و .... را
می دهم هم اکنون ن آمده ام تا شیرین ترین و تنها چیزی را که دارم تقدم کنم.
خدایا
به من چگونه زیستن را بیاموز و خود از مولایم علی چگونه مردن را خواهم آموخت خدایا
مرگ و زندگی ام و در دست توست اگر بخواهی مرا محاکمه کنی تسلیم تو هستم.در برابر
کبریائیت مات و مبهوت هستم خدایا برادران را یاری ده تا بازوی امام امت باشند.
خدایا
آنان را در مصائب و سختیها یارو یاور باش بارالها آنان را از لغزش در زندگی
نگهدارشان باش.
و اما
شما ای برادرانم شما شاگردان حسین ( ع) هستید.
مبادا
خدای ناکرده برخلاف خط آقا بمان حرکت کنید امام عزیزمان را از یاد نبرید و مد نظر
داشته باشید تا خداوند شما را یاری دهد اگر در بین شما افرادی هستند که از آمدن به جبهه معذورند لااقل
خواهشم این است که قلمهایتان را همچون گلوله ای آتشین بسوی ابرقدرتها نشانه روید و
سنگر کلاس را حفظ کنید.همینطور سنگر ...با شما زیاد است و وقت کم زیرا که من از
لحظات دیگر خود هیچ اطلاعی ندارم و اما تو ای خواهرم و یا به سخن بالاتر بگویم
زینب زبانم سخنم را با حجابت آغاز می کنم همانطور که میدانید استعمار از سیاهی
چادر تو بیشتر می ترسد تا سرخی خون من حجامت را حفظ کن و همراه با حفظ کردن حجاب
آبروی دختر پیغمبر را حفظ کن همانطور که تا حالا در حفظ آن کوشا بوده اید.
از خدا
برایت طلب صبر می کنم همچنین از شما عاجزانه تقاضا میکنم که مرا حلال کنید زیرا جز
رنج در زندگی برایت چیزی همراه نداشتم و شما ای پدر و مادر عزیز و گرامی و از جان
با ارزش ترم شما را به خدا مرا حلال کنید و ازمن بگذرید به خدا قسم در برابر
دستهای پینه بسته شما عرق شرم می ریزم آه که نتوانستم در لحظه لحظه زندگیم گوشه ای
از کوچکترین نیکیهایتان را جبران کنم محتاج بخشش شما نیز هستم شما نور بودید ای
مادرم تو آیه ای از قرآن بودی و تو ای پدرم آیه ای دیگر از آن بودید خدایا تو خود
بهتر می دانی امانتی را که به ایشان دادی درست تحویلت دادند خدایا مبادا اینان را
در محشر روزی که همه محتاجند سرگردان گردانی و در پایان از شما خداحافظی می کنم و
حلالیت می طلبم از شما می خواهم از کلیه فامیلها برایم حلالیت بطلبید اگر خداوند
شهادتم را پذیرفت وعده من و شما و رسول الله و مولایمان علی (ع) و دیگر ائمه در
صحرای قیامت .
والسلام.خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
علی رضا خورشیدی فرزند حسن علی
محل شهادت:شلمچه/
تاریخ شهادت:1/11/65 (عملیات کربلای 5)
