loader-img-2
loader-img-2

بسم الله الرحمن الرحیم


برادر سردار پاسدار و طلبه شهید غدیر آلبو غبیش درسال 1338 :در شهراهواز متولد گردیدایشان جوانی 19 ساله وپیروخط امام وانقلاب اسلامی بود  درد آشنا بامردم و انقلاب در سال 1359با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه نظام نو پااسلامی قرارگرفت با عزم راسخ عازم جبهه های نبرد گردید که در عملیات طریق القدس آزادی بستان براثر اصابت ترکش به شکم وسینه به شهادت رسید

یادش گرامی باد


دست نوشتها ی سردار پاسدار و طلبه شهید غدیر آلبو غبیش

 (( با امید به خدای متعال ))

 

و با درود وسلام بر خاتم الانبیاء محمد(ص) و سلام بر علی(ع) و فرزندان پاک ایشان و سلام بر مولای متقیان و رهبر صابران رهبری که تمام مشکلات تاریخ و رسالت سنگین را به دوش کشید و حافظ رسالت و پیام بود و حافظ نوامیس اجتماعی مسلمانان است و تا آنجایی می رسد که مردم را موعظه می کند و می فرمایند:

(( و بر شما باد صبر، که در حقیقت صبر برای ایمان به مانند سر برای جسد است ، هیچ خیری در جسدی (تن) نیست مگر سر به همراه دارد و هیچ ایمانی ارزش ندارد مگر جسد همراه داشته باشد.

تو ای دوست و برادر عزیز اگر درست به این سخن بلیغ ورسای رهبرت توجه کنی می بایست هیچ مشکلی تو را از هدف باز ندارد همچنانکه علی (ع) از هیچ بادی نلرزید و از هر کوهی استوارتر بود . البته اگر بگویی: ای بابا تا کی صبر... در جواب : ای دوست عزیز خودت را با این حرفهای مضحک سرگرم مکن تو خوب میدانی زمانی صبر ارزشمند باشد وقتی که مشکلات بزرگ باشند در حال حاضر با شناختی که از شما دارم بیدی نیستی که از این بادها بلرزی.

و اما قسمت دوم سخن من با شما برادر گرامی در مورد عقایدت نسبت به سپاه و سازمان مجاهدین و آرمان مستضعفین است. اول اینکه این را خدمت گرامیت عرض کنم با این مطالبی که ذکر کردی نه تنها ناراحت نیستم بلکه خوشحال و مسرورم . اما اصل سخن که سپاه یک ارگان ضد انسانی و شبیه ساواک . من بر عکس نظر تو معتقدم چون خودت می دانی من کسی نیستم که به این راحتی یک مورد را تایید یا رد کنم ولیکن اعتقاد من ناشی از فکر مستقلم است چون در این ارگان تنها انسانیت ملاکست ، آن هم انسانی که اصلت را به خدا نسبت می دهد و بعد از خداوند متعال همه چیز خود را از این امت می داند و هرچه که دارد نثار ملت می کند ، به خدا قسم که در صحبتهایم اغراق نمی کنم بلکه حتی نتوانستم واقعیت سپاه را بیان کنم به دوستیمان قسم عصاره ملت در سپاه نهفته شده ، البته به شرطی که خدا گونه فکر کنی نه سازمان یافته به سازمانهای امروزی در مورد سازمانها در این نامه جای صحبت ندارد ولی می توانم به شما بگویم که آری که احساسات ساده و سپس منحرف کردن آن قلبهای ساده بطرف آنچه که در سازمان خودشان فکر میکنند و هر جوانی ظاهر قضایا را راست می بیند ولی همه کذب محض است و بدور از هیچ صدقی، آری دوست من این سازمانهای موجود همه کار استعمار گونه ای دیگر بر جوانان پیاده می کردند. در زمان گذشته بوسیله فوتبال و والیبال و دیگر ورزشها تحرک و جنبش جوانان را بدون آگاهی دادن به طریقه غیرمستقیم خنثی می کردند البته هدف آنها از ورزش سالم سازی نبوده هرچند اینگونه تبلیغ می کردند و حالا سازمانها و انقلابی واسلام اصیل به سوی تحرک ملیشیائی و هیجان آمیز بدون آگاهی دادن به این جوانان برای به وسیله شایعه و تحریف حقایق به گونه روانشناسی و جامعه شناسی این سیل خروشان عشق مذهی مثال:آیا تا بحال جوانان را به اصالت اسلام و چهره های اصیل اسلامی پرداخته اند و آیا جوانان و البته به این سازمانها اجازه عینی و یا فکری دادند تا در مورد کتابهای دیگر اسلامی تحقیق و بررسی کنند. آیا در کجای اسلام وجود دارد که مسلمان با کافر همراه باشد و هزارآیای دیگر که این مقوله جای آن را ندارد . بهر حال در این سازمانها آرامش احساسات وجود دارد ولی در سپاه آرامش قلبها وجود دارد خداهم می فرماید: ""روزی که (روز قیامت) مال و فرزندان سودی نخواهد داشت مگر کسی خدای را بیابد با قلب سلیم. و خلاصه برادر جان جریانات اجتماعی که بر مبنای ایجاد سدی در مقابل جوشش این مردم خروشان مطرح شده واذهان را به خود مشغول کرده اولین نشانه آن تضعیف مسئولان اصلی آن جریان است و چون نمی توانند در مقابل مردم قد علم کنند مجبور به تضعیف نهادهای انقلاب و شخصیتهای اصیل اسلامی پرداخته برای روشن شدن این موضوع یک سوال مطرح میکنم: این تمام به اصطلاح انتقادها بر مبنای اسلامی است؟ اگر هست پس چرا عمده این جریان یعنی روحانیون را مورد حمله قرار می دهند در نتیجه برای یک جوان که تازه وارد جریانات اجتماعی شده شبه ایجاد می کنند و از احساسات سوء استفاده کرده و وارد مخمصه میکنند ولی آیا این جریانات ,آتش سوزی کتابها,چماق کشی و غیره... علت اصلی است؟یا معلول آن؟مسلما معلول و آن هم معلول التقاط: یعنی تلفیق اصولی از مکتبی به نام مکتب دیگر، واین امر ایجاب اختلاف می شود و اگر رفع نشود به جاهای حادی شاید حادتر از حالا . دوست من تو وقتی می توانی جریانات را از هم تفکیک کنی و حقیقت را از درون جریانات دریابی باید به مانند یک شناگر ماهر وارد دریای خروشان اندیشه ها بشوی و جان سالم از آن بدر ببری که مقیاس اصلیت و فرقانت ((ترازومیزان)) قرآن کریم کتاب انسانها را بشناسی تا بتوانی حق را حتی اگر در زیرپوشش باطلو باطل راحتی اگر لباس حق بتن داشته تمیز دهی. تا با اندیشه ای و این مسیر نمیشود مگر با تفکر ،تعقل، تدبر، نظر عقلی و برهان را بکاربری تا بتوانی با اندیشه ای سالم اندیشه های دیگران را درک و توضیح دهی. اگر از اینها بگذریم حالا میرسیم به وضع اهواز برادر جان، از کجای اهواز برایت بگویم ! از لاله های خونین ! و ستاره های درخشان که به خون غلطیدند از خانه های تبرک شده به خاک کربلای حسینی از خیابانهای آرامش که نوای شــــــــــــــــــــــهادت را میسرایند از بهشت شهدا،آباد شده با خوشبوترین عطرهای اخلاص و عبودیت...من که قادر به وصف اهواز نیستم، اهواز دیگر سوت و کور قبل نیست اهواز حالا ورقی در تاریخ برای خود باز کرده، اهواز دیگر بدون شهروند نیست او حسین علم الهدی را دارد او بوی قنادان را به مشام یارانش میرساند و دیگر اهوازی نیست که در سیزده و یا ایام نوروز بدیدنش می آیند،اهواز منزلگاه حوریان و بهشتیان و امامان گشته ندای لا اله الا الله شعار او گشته او دیگر یاران دروغین خودش را که خواستار هوی و هوس و به بازی مشغول بودن را فراموش کرده او دیگر یارانی بهشتی پیدا کرده.

                                                                والسلام علی من اتبع الهدی../

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" غدیر آلبو غبیش " می نویسد