loader-img-2
loader-img-2

زندگینامه

عصمت در روز اول دی ماه سال 1319 در کوشک نو یکی از محله های قدیمی شهر یزد پا به دنیا گذاشت. دوره ی کودکی خویش را در خانواده ای مذهبی سپری کرد و به علت وجود مشکلات اقتصادی نتوانست وارد دبستان شود. علاوه بر این وضعیت فرهنگی – مذهبی دبستان ها در آن زمان نیز این اجازه را به او نمی داد. بنابراین در محیط خانه به کارهای هنری مشغول شد و از این طریق به چرخه ی اقتصادی خانواده کمک کرد.
13
سال داشت که ازدواج نمود و صاحب 5 فرزند شد. اما بعد از 15 سال زندگی، همسرش به بیماری سرطان مبتلا شد و دار فانی را وداع گفت. لذا به سختی و با وجود مشکلات بسیار فرزندانش را تربیت نمود. با آغاز جنگ تحمیلی با اهدا خون خود به رزمندگان اسلام کمک نمود و با وجود درد شدید پا در تمام راهپیمایی ها حاضر شده و از انقلاب حمایت نمود.
روز یازدهم تیرماه سال 1361 در مراسم نماز جمعه بر اثر انفجار بمب امام جماعت آیت الله صدوقی به شهادت رسید. عصمت بعد از اتمام نماز دوباره قامت بست تا نماز مستحبی بخواند؛ زمانی که سر بر سجده گذاشت، بسیاری از مردم در حال فرار بودند. اما عصمت از جای خود بلند نشد و سرانجام نیز بر اثر فشار جمعیت با زبان روزه و در حال سجده در سنّ 42 سالگی به شهادت رسید. پیکر پاکش بر روی دستان مردم تا خلدبرین تشییع و به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از http://www.sobh.org/web/Img/Ico/u.png

کتاب شقایق های کویر، صفحه:257، تاریخ

صلوات

عصمت عشق و ارادتی بی بدیل نسبت به امام و روحانیت داشت. پس از فرمان امام درباره ی شرکت مردان و زنان در جبهه، فرزندان خود را به سوی میدان کارزار بدرقه می کرد و خود نیز در سنگر پشت جبهه به فعالیت می پرداخت. هر چند کارهایش پس از شهادت وی، برای دیگران آشکار شد زیرا او لزومی نمی دید اموری که انجام می دهد، به اطلاع همه برساند.
تربیت عصمت باعث شد فرزندانش تا آخرین روزهای جنگ حضوری مستدام در جبهه ها داشته باشند و حتی در عملیات مرصاد نیز شرکت نمایند و هرگز صحنه را خالی نکنند. (آنان درس ایثار و اخلاص را از دامان عشق مادر به انقلاب و شهدا، آموخته بودند. )
خانم هوشیاری هر کجا که بود، پس از شنیدن نام امام بی اختیار و با تمام وجود با صدایی بلند صلوات می فرستاد. اطرافیانش چندین بار به او تذکر دادند که احساسات خود را بیشتر کنترل کنید چرا که این عمل شما جلب توجه می کند ... ولی پاسخ این شهیده شنیدنی است که می گفت: « دشمن باید کور شود و با شنیدن این صلوات ها دریابد که امام در قلب و جان ما جا دارد. »
هیچ کس حق نداشت در حضور او کوچک ترین حرف ناخوشایندی در رابطه با امام بزند؛ به شدت و با تمام توان از روی اخلاص و صفای قلب با وی برخورد می کرد. او از امام به گونه ای صحبت می
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" عصمت هشیاری " می نویسد