loader-img-2
loader-img-2

روز اول آبان ماه سال 1347 ه ش در خانه ای محقر در خیابان شهید باقری سیروس (سابق)شهر زاهدان کودکی پا به عرصه وجود نهاد که پدر خانواده ، ابراهیم پاسبان به سبب عشق و علاقه ای که به حضرت رسول (ص) داشت نام احمد را که یکی از نام های آن حضرت است ،برای فرزندش انتخاب نمود.

شهید پاسبان اصالتا از خانواده رخشانی های زابل است که شهرت پاسبان را اختیار کرده اند .پدر شهید کار گری ساده بود و مادرش خانه دار که در بسیاری از مواقع و مراحل زندگی مجبور بود برای امرار معاش فرزندانش به کارگری و رختشویی بپردازد .گرچه شهید پاسبان در خانواده ای ضعیف از لحاظ مادی به دنیا آمد اما با وجود فقر و تنگدستی در دامان پدر و مادری پاک و فداکار از مخلصان و مریدان ابا عبد الله الحسین (ع) و فاطمه زهرا (س) و با امرار معاش پاک و طیب ،پرورش یافت .در ایام کودکی شهید ،پدرش بر اثر سوختگی در کوره آجر پزی مریض و خانه نشین شد .در نتیجه ،سختی های زندگی شدت بیشتری گرفت و درد و مهنت به خانواده روی آورد .

در این روز گار سخت، مادر احمد مجبور به تلاش مضاعف برای گرداندن چرخ زندگی شد .

ایشان اظهار می دارند :در این سالهای سخت که احمد یکی دو ساله بود ،من مجبور بودم بیشتر کار کنم و زمانی که برای کارگری می رفتم احمد را نیز با خود می بردم .او بازی می کرد و من کار می کردم تا زندگی سپری گردد و فرزندانم رشد نمایند .

شهید پاسبان دوران طفولیت را در محرومیت و فقر سپری نمود گر چه زندگی آنان با کمترین امکانات می گذشت اما قلبها در آن خانه محقر و خاکی بسیار بزرگ و رئوف پرورش می یافت .این امر را در خصوص شهید پاسبان می توان از گفته های تمامی همرزمانش در یافت .او قلبی داشت به وسعت آسمان آبی ،مملو از صفا و صمیمیت و کمک به هم نوع و سر شار از عشق و محبت به خاندان عصمت و طهارت .او در خانه ای پرورش یافته بود که ذکر دعا و درس قرآن و مصیبت ابا عبد الله (ع) و...در آن طنین انداز بود . این امر در شکل گیری شخصیت مذهبی ایشان کاملاموثر بود و از او انسانی معتقد به اسلام و فرائض مذهبی ساخت .

احمد تحصیلات ابتدایی را در مدرسه« طالقانی» زاهدان گذراند ،نمرات تحصیلی ایشان در این دوره از توانایی و استعداد درخشان او حکایت می کند .معلمان همه از او راضی بودند و احمد را کودکی پر انرژی ،سریع الانتقال ،زرنگ و چابک معرفی می کنند .مربیان نیز او را کودکی سازگار ،بهنجار ،اجتماعی ،محبوب، مهذوب و دارای فضایل و سجایای خوب ،ارزشیابی می نمایند که این امر نشا نگر آن است که شهید پاسبان در ایام کودکی از تعادل روحی و روانی و توانایی های قابل توجهی بر خوردار بوده است .

خانواده او را کودکی با استقامت ،صبور ،با گذشت ،پر تحمل ،مهربان نسبت به خانواده و همبازی ها و همسا لان معرفی می نمایند و اذعان دارند که شهید نسبت به همسالان خود بسیار کم توقع و مهربان و با گذشت بود . این صفات را در دوران جوانی وی بیشتر می توان دید و اکثر دوستان دوران جوانی او خصوصا همرزمانش از روحیه عیاری و جوانمردی شهید صحبت می کنند و عنوان می نمایند که او در دوستی یک دل و یکرنگ و صمیمی بود .نسبت به دوستانش ناجوانمردی روا نمی داشت و از دروغ پر هیز می کرد .لذا مورد توجه محبوب دیگران بود .

شهید پاسبان از کودکی با فرهنگ و معارف اسلامی مانوس بود .از سه سالگی سوره های کوچک قرآن توسط خانواده به ایشان تعلیم داده می شد .و در مجالس مذهبی در روز های عاشورا و تاسوعای حسینی و مراسم دهه اول محرم و نماز جماعت و عید قربان و دیگر اعیاد و مراسم مذهبی همراه خانواده شرکت می کرد که این گونه مراسم بیشتر در مسجد

«حضرت صاحب الزمان (عج)» که در نزدیکی منزل ایشان قرار داشت ،بر گزار می شد .

قرآن را در مسجد و مکتب خانه فرا گرفت و از همان کودکی سعی داشت با فرهنگ نماز آشنا گردد .در پنج سالگی نماز را کامل فرا گرفته بود و همراه والدین در اجتماعات و مراسم مذهبی شرکت می نمود .براین اساس ،فرهنگ و روحیه مذهبی از خرد سالی در وی نشو و نما یافته بود.

شهید پاسبان همزمان با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی دوران کودکی خود را سپری نمود .زمانی که ایشان وارد دوره راهنمایی تحصیلی گردید، انقلاب به پیروزی رسید .ایشان در برخی از صحنه های انقلاب در شهر زاهدان حضور داشت و با وجود خرد سالی شوق و اشتیاق زیادی از خود نشان می داد تا انقلاب به پیروزی کامل برسد .

شهید پاسبان مصداق کامل آن جمله امام عزیز و بزرگوار و رهبری انقلاب می باشد که عنوان شده در سال 1342 هنگامی که آن حضرت را بازداشت کرده بودند از آن حضرت سوال شد :شما که ادعای مبارزه با شاه و رژیم شاهنشاهی را دارید کو سربازانت و چه کسانی از شما حمایت خواهند کرد ؟و امام در جواب فرموده بودند :

«سر بازان من در گهواره ها هستند .بزودی رژیم شاهنشاهی را از بین خواهند برد» . شهید پاسبان از جمله آن پاسداران امام بود که در زمان انقلاب سرباز کوچکی بود و در زاهدان نظاره گر صحنه های انقلاب و پایین کشیدن مجسمه شاه بود .بنا بر اظهار مادر گرامی شهید ،احمد در این زمان از ذوق و شوق در پوست نمی گنجید .دائما اخبار انقلاب را دنبال می کرد .همراه با مردم در راهپیمایی ها شرکت می کرد و شعارهایی در حمایت از جمهوری اسلامی سر می داد .

یکی از خواهران شهید نقل می نماید :

احمد با اینکه سن و سالش خیلی کم بود اما مانند بزرگان فکر می کرد .در تمامی راهپیمایی ها شرکت می کرد .در پخش اعلامیه های حضرت امام فعال بود و اعلامیه های امام را شب ها مخفیانه پخش می کرد .در جریان شهادت شهید رزمجو مقدم و مراسم تشییع جنازه آن شهید حضور داشت .دستهایش را در دستانش حلقه می زد و پا بر زمین می کوبید و شعار مرگ بر شاه سر می داد .

با شنیدن این نقل قول به یاد گفته« توسیدید» مورخ بزرگ یونانی افتادم که عنوان می کند :

«ملتی که تاریخ و فرهنگ خود را مطالعه می کند و به آن توجه دارد ،کودکانشان مانند بزرگان فکر می کنند و ملتی که تاریخ و فرهنگ خود را مورد توجه قرار ندهد بزرگانشان مانند کودکان فکر می کنند .»

درک حقیقی این کلام آن است که واقعا این انقلاب به کودکان ما نیز رشد داد . آنها را نسبت به مسائل اخلاقی ،دینی ،سیاسی و اجتماعی آشنا و حساس ساخت که این امر در نهایت باعث رشد و سیاسی جامعه گردید .

شهید پاسبان در حادثه ای که به شهادت شهید رزمجو مقدم در مسجد جامعه و اطراف آن منجر گردید ،شرکت داشت .آن روز که نیروهای شاه در مسجد جامع زاهدان ،گاز اشک آور ریختند و سعی داشتند مردم را متفرق کنند .شهید احمد جنب و جوش خاصی داشت و کسانی که همراه وی بودند، معتقدند با اینکه در آن زمان ایشان ده سال بیسشتر نداشت اما دارای روحیه ای مبارزه جویانه بود و جلو می رفت تا با مامورین در گیر شود .با اینکه اطرافیان و برادرانی که همراه وی بودند سعی داشتند مراقب وی باشند او از این مسئله ناراحت بود که چرا اجازه نمی دهند فعالیت خودش را انجام دهد .

در آن مقطع ،شهید از طریق کتاب ،نوار و اعلامیه با تفکر انقلابی و اسلامی امام آشنا شد و درتوزیع کتاب ها و اعلامیه ها بسیار فعال و علاقمند بوده است .مرکز تجمع بچه های حزب الهی در آن زمان ،کتابخانه مسجد جامع زاهدان بود .بچه های مسجد در سخنرانی های گوناگون ،تفسیر قرآن و فعالیت های مذهبی شرکت می کردند .شهید پاسبان نیز با آن جمع همراه بود و تا پیروزی کامل انقلاب فعالیت های شهید بیشتر در همین زمینه ها بود تا اینکه فصل جدیدی در زندگی پر تحول او گشوده می شود .

 

شهید پاسبان در سال 1359 وارد مدرسه راهنمایی ابوذر غفاری زاهدان گردید و دوران بلوغ و تکامل وی آغاز شد . دوره ای که توام با تحولات جسمی و روحی است و سبب جهش های بسیار سریع فکر و عقل نوجوان می گردد و در این دوره حساس ،عقیده و اعتقاد مذهبی در نوجوان نقش بسیار مهمی ایفا می کند .کسانی که در دوره کودکی از لحاظ اعتقادی و مذهبی خوب پرورش نیافته باشند در دوره نوجوانی نسبت به مسائل شرعی ،اجتماعی و اخلاقی بی توجه هستند و رفتارهای نابهنجار اجتماعی از آنها سر می زند .شهید پاسبان که در خانواده ای با ایمان و معتقد پرورش یافته بود .در این دوره نه تنها مشکلی نداشت بلکه باعث افتخار جامعه بود و پدر و مادر می توانستند بر چنین فرزندی ببالند و احساس آرامش نمایند .چرا که آنان جوانی را تحویل جامعه داده بودند که شخصیت اجتماعی اش زود شکل گرفت .زود تر از بسیاری هم سن و سالان خویش احساس مسئولیت کرد و وظیفه خود را نسبت به خدا و مردم به خوبی تشخیص داد و به طور صحیح و اصولی راه خود را انتخاب کرد .

ایام جوانی ایام شکفتن گل زندگی است، همان طراوت و محبو بیت که در گل وجود دارد در جوانی نیز هست در این دوره اگر قوای سر شار جوانی تلف نشود و از بین نرود .حلاوت و شیرینی شایسته ای دارد .نظر به اهمیت حیاتی این دوران از زندگی باید پدر و مادر به موقعیت حساس جوان خود واقف باشند و او را با مسئولیت های شرعی ،اجتماعی ،اخلاقی و اعتقادی آشنا و پایبند سازند .اگر جوانان پایبند عفت و عصمت و حیا گردند و مسائل در قالب احکام دینی بر ایشان بیان گردد ،راه بهتری را در زندگی انتخاب خواهد کرد .پایه های این گونه طرز فکر و عمل به آن از کودکی به وجود می آید و چنان چه وظایف جوان از خرد سالی تحت عنوان «شرعیات» آموخته شود ،در جوانی و نوجوانی فرزندی ارشاد شده و هدایت یافته خواهیم داشت .که در باب اصلاح امور مسلمین و خدمت به جامعه اسلامی گام بر خواهد داشت .این الگوی رفتاری در هر خانواده ای می تواند وجود داشته باشد .شیوه نوین تربیتی نمی خواهد بلکه در سنتی ترین خانواده های مسلمان وجود دارد .چنانچه پدر و مادر مقید به احکام اسلامی و تکالیف شرعی باشند خود به خود فرزندانی از لحاظ روحی و اخلاقی متعادل تحویل جامعه خواهند داد.

شهید پاسبان در دامان پدر و مادری مومن و مسلمان پرورش یافته و از کودکی به خوبی با وظایف خود در قبال امور مسلمین آشنا گردیده بود .لذا در ایام جوانی با حضور در صحنه های سیاسی و اجتماعی و فعالیتهای فرهنگی ،ورزشی و حضور در اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان و فعالیت در بسیج و گشتهای داخل شهری و غیره نشان داد که از شخصیت اجتماعی سالمی بر خوردار است .او خود را در مقابل جامعه مسئول می دانست و تلاش وی در رابطه با جبهه و جنگ که از دوران نوجوانی آغاز شده بود در ایام جوانی با شدت و مردانگی و جانفشانی بیشتر ادامه می یابد .از همان اوایل تشکیل بسیج به همکاری با این نهاد خود جوش و بر خاسته از بطن ملت بر خواسته و عموما او قات فراغت خود را در بسیج مرکزی زاهدان می گذرانید .

 

شهید پاسبان در بعد اجتماعی بسیار فعال بود ،چرا که معتقد بود راه وصول به مقصد عالی حیات از متن جامعه می گذرد و این همانا معنای عمیق اجتماعی بودن انسان است .ایشان در بعد اجتماعی از نوع دوستی و یاری به مظلو مان و امر به معروف و نهی از منکر گذشت و به جهاد و پیکار در راه خدا به منظور حفظ نوامیس اسلام و مسلمین پیوست و به با لاترین درجه از شرف اجتماعی یعنی فیض عظمای شهادت نایل گردید . این همان راه وصول به مقصد عالی حیات بود که از تربیت اسلامی در خانواده اش آغاز شد از متن اجتماع گذشت و در این راستا هستی خویش را فدا کرد .

 

شهید در اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان فعالیت داشت و چندین سال در انجمن اسلامی مدرسه را هنمایی و دبیرستان خود فعالیت فرهنگی داشت .ایشان در دفتر اتحادیه انجمن های اسلامی به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی اتحادیه مشغول فعالیت بود و مسئولیت امور اجتماعی اتحادیه را بر عهده داشت .مدتی را در دبیرستان طالقانی زاهدان مسئول انجمن اسلامی بود و علاقه بسیاری در کارهای جمعی و گروهی از خود نشان می داد .از روحیه اجتماعی با لایی بر خور دار بود و در اکثر گردهمایی ها یی که تشکیل می شد شرکت می نمود .حتی زمانی که از جبهه های جنگ بر می گشت و در دوران مرخصی ها ،فعالانه در اردوهایی که تشکیل می شد شرکت می نمود .بسیاری از کارهای مدیریتی و بر نامه ریزی در انجمن با ابتکار و خلاقیت این شهید صورت می پذیرفت. لذا در بر نامه ریزی ها منشاء بر کات زیادی بود .

شهید پاسبان در اوایل تشکیل بسیج مستضعفان به این نهاد مردمی پیوست ،در حالی که دانش آموز اول راهنمایی بود اوقات فراغت خود را بعد از کلاس و درس و مشق در بسیج می گذراند و اصرار زیادی در گرفتن مسئولیتها و ماموریت های با لاتر از سن و سال خود داشت .همیشه سعی می کرد جزو نیروهایی باشد که برای نگهبانی ،گشت و غیره می روند ،در رزمهای شبانه و آموزش و غیره با جثه ضعیفی که در آن زمان داشت ،مرتب شرکت می کرد و با دلسوزی که نسبت به نقلاب داشت سعی می کرد در همه حرکتها پیشتاز باشد .در آن زمان نیروهای نوجوان بسیج زاهدان پنجاه یا شصت نفر بیشتر نبودند که نیروی ویژه بسیج زاهدان از همین ها تشکیل شد و شهید پاسبان نیز جزو این گروه بود که بعد ها در عملیات در جبهه های غرب وجنوب کشورتعدادی از آنها به فیض شهادت نایل شدند .

تشکیل جلسات دعای توسل و کمیل و جلسات قرآن به منظور ارتباط بیشتر جوانان با هم و ایجاد جو تفاهم و انسجام در بین رزمندگانی که از جبهه بر می گشتند از ابتکارات شهید پاسبان بود . این جلسات به صورت دوره ای در خانه ها صورت می پذیرفت و شهید از میزبانان اصلی و مجریان این طرح بود .بنابر قول همرزمان ،شهید فعالیت های قرآنی خود را در جبهه نیز انجام می داد و در این راستا سعی در ایجاد مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم در جبهه داشت و چون در این زمینه فعالیتهایی در اتحادیه انجمن های اسلامی انجام داده بود مهارت خوبی در بر گذاری مسابقات از خود نشان می داد .

 

عملکرد شهید در مسئله امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با مفاسد اجتماعی و مظاهر تهاجم فرهنگی دشمن دارای اهمیت بسیاری است .با اینکه در آن زمان جنگ از اهمیت زیادی بر خور دار بود، شهید پاسبان رسالت خود را در ارتباط با مبارزه با مفاسد اجتماعی نیز انجام می داد .خصوصا اینکه محل زندگی ایشان «شهر زاهدان »به دلیل مشترکاتی که با آن سوی مرز داشت جزو مراکز اصلی پخش مبانی فرهنگ غرب و بیگانه بوده است .ایشان که می دید شبکه های مخفی و آشکار با ترویج فساد و توزیع مواد مخدر و القاء افکار و اندیشه های مسموم و انحرافی سعی در گسترش دنیا گرایی ،مد پرستی و مصرف گرایی دارند به مبارزه بر خاست .

او می دانست انقلاب اسلامی ارزان به دست نیامده ،بلکه برای تحکیم و تثبیت آن خونهای بسیاری ریخته شده است. او که در دشت های سوخته جنوب سینه بر آفتاب داغ شلمچه و هورالعظیم و ...نهاده بود .هم او که از قله های بلند غرب سوزش شب های تار و سرد را به همراه داشت ،درک می نمود که اسلام استمداد می طلبد ،انقلاب یاری می خواهد ،پیامبران از آدم تا خاتم نظاره گرند ،لذا زمانی که از جبهه بر می گشت خود را رسول سنگر داران بی سنگر و سنگر نشینان عارف و پاکباز می دانست .او که از سر بازان گمنام مدرسه عشق و گم شده های با تلاق ها ،هورها و رود خانه ها با خبر بود ،نمی توانست نظاره گر باشد که دستاوردها و حاصل خون شهدای راه فضیلت به دست مارهای زخم خورده جهان استکبار نابود گردند .ایشان ملاحظه می کرد که دشمن غدار و روشنفکران و غرب گرایان خود باخته با نیرو و امکانات خود در جبهه فرهنگی متمر کز شده اند و با نوار های ویدئوئی جوانان را نشانه گرفته اند و با انتشار و پخش انواع عکسها و نوارها و کتاب های مبتذل سعی در ویران کردن خانه ایمان دارند .او ملاحظه می نمود که ارزشهایی که برای آمنان زحمت کشیده مورد شبیخون فرهنگی قرار گرفته اند لذا زمان بازگشت از جبهه بیکار نمی نشست و به عنوان آمر به معروف و ناهی از منکر آستین با لا زده و وارد عمل می شد . این اسطوره جاوید وسرداراسلام ناب محمدی سرانجام بعد از سالها مبارزه ومجاهدت در راه اسلام درعملیات کربلای 4 درجزیره «ام الرصاص)عراق به شهادت رسید وپیکر مطهر او پس از 11سال درسال1376توسط کمیته ی جستجوی مفقودین شناسایی وبه ایران بزرگ باز گردانده شد.

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی
ایران امام خمینی و با دعا در فرج هر چه سریعتر در ظهور آقا امام زمان و با درود بر
خانواده های معظم شهدا و مفقودین .

خدایا !تو را شکر می کنم و سپاس می گویم
که از مردن در بستر نجات دادی و مرا لایق آن دانستی که در خون خویش غلط بزنم و بدنم
را با خون سرخم رنگین نمایم .خدایا !تو را شکر می کنم که به خانواده ام صبر و شکیبایی
عطا نمودی که در مصیبت ازدست دادن یک عضو از خانواده خویش و یک یاور خویش صبر و شکیبایی
نشان دهند .

و بار خدایا !تو را سپاس می گویم که به
من صبر عنایت نمودی که بتوانم مشکلات جهاد را در راه تو آسان تلقی کنم و لبیک گوی حسین
زمانم باشم .

خانواده عزیزم !من به شما افتخار می کنم
که زینب وار عزیزتا ن را به صحنه های نبرد حق علیه باطل فرستادید ،مگر نه این است که
باید برای حفظ و بقای اسلام جنگ کرد .

مادرم !یادم می آید که زمانی شعار می دادیم
تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست .آیا این درست است که در این لحظات حساس امر رهبر
را اطاعت نکنیم .آیا ما با این کاری که می کردیم همچون منافقان و کوفیان نمی شدیم
.آه خدایا !...تو را شکر می کنم که جزو کوفیان قرار نگرفتم .شما نیز مادرم!خدا را شکر
کنید که چنین افتخاری نصیبتان شده است چون من نیز افتخار می کنم .چرا که شهادت را همچون
پلی می دانم که انسان را از نیستی به هستی و از هستی به بلندی و مرتبه می رساند .در
آخر از شما خانواده ام به خصوص پدر و مادرم تقاضا دارم که آشکارا برایم گریه نکنید
.از شما می خواهم که از دیگر شهدا درس بگیرید از آنانی که در شهرمان دو تن از فرزندانشان
را تحویل خدا دادند .

مادرم !می دانم و خوب می دانم که حقی را
که شما بر گردنم داشتید به خوبی ادا نکرده ام ولی از شما می خواهم که به خاطر این سبک
سریهای که کرده ام من را عفو کنید .

شما نیز ای پدر جان !ای هدایتگرم به سوی
روشنی ها در وهله اول امید وارم که حالتان روز به روز رو به بهبودی رود و در وهله دوم
به خاطر بی احترامی هایی که خدای ناکرده نسبت به شما انجام داده ام عذر خواهی می کنم.
البته اگر هم چنین بوده است به دلیل خراب بودن اعصابم بوده است که امید آن دارم مرا
مورد عفو و بخشش خویش قرار دهید .

و شما ای خواهران و برادرانم !قدر این انقلاب
و رهبر را بدانید .این انقلابی که جوانهای پاکبازی چون عباس زاده و شکوری ها و چیت
بندیها، آن را نگهداری کردند و بر گردن ما نهادند .برادر و خواهرانم !از شما می خواهم
قدر حمیده زن برادرتا ن را بدانید .مبادا که خدای ناکرده کاری کنید که احساس غربت و
ناراحتی نماید .در آخر از شما می خواهم که از تمامی اقوام و خویشاوندان و دوستان برایم
حلالیت بطلبید در ضمن بچه ها ،فاطمه ،مصطفی ،ساره و اسماء را ببوسید و در ضمن در یادشان
نگه دارید که عمویی به اسم احمد داشته اند.

در اینجا لازم است یاد آوری کنم که من مقداری
بدهکاری دارم که می خواهم حتما آنها را ادا کنید :

- مبلغ 200 تومان به بسیج برادر حجار زاده
بدهید .

- مبلغ 1000 تومان به برادر اصغر اتحاد
که برای ما زحمات زیادی کشیده بود و پولهایی برایمان در مسابقات خرج کرده بود بدهید
،برای اینکه برادر را بتوانید پیدا کنید به عبدل فریفته بگویید تا رضا شیخ نژاد را
به شما معرفی کند و شما پول را به برادر شیخ نژاد بدهید تا او به برادر اصغر اتحاد
بدهد .

در این قسمت پیامی دارم برای برادران بسیج
:

ای برادران عزیز بسیجی !بدانید که خداوند
همواره ناظر بر اعمال و رفتار ماست .مبادا خدای نا کرده مرتکب کاری شوید که از قداست
بسیج بکاهد .دوستانم از شما می خواهم بسیج را سنگری و پایگاهی جهت مبارزه با دشمنا
ن داخلی و خارجی نمایید .

برادرم !مسئولیت بسیجی بودن خیلی سنگین
است و همه کس از عهده آن بر نخواهد آمد .سعی کنید که همواره راستگو ،صدیق و درستکار
باشید و کوشش کنید که یاوران خوبی برای رهبر انقلابمان باشید و از شما می خواهم تمام
قدرتتان را جهت حفظ انقلاب صرف نمایید و لحظه ای خستگی به خود راه ندهید، چرا که انقلاب
هنوز به پیروزی نهایی نرسیده است و پیروزی نهایی ما با گذاردن نماز در بیت المقدس به
ثمر می رسد .در ضمن این نیز همیشه یادتان باشد که دعا برای پیر جماران را فراموش نکنید
و در نماز هایتان همیشه به این رهبر عالم اسلام دعا نمایید به امید پیروزی رزمندگان
اسلام بر کفر جهانی .

در این قسمت پیامی دارم برای دانش آموزان
و اعضای انجمن اسلامی .

دوستان عزیز محصل !و ای یاران انقلاب اسلامی
و رهبر !حال که شما نمی توانید در جبهه های جنگ مستقیم حضور یابید، سعی کنید با درس
خواندن باری از مسئولیتها را از دوش اجتماع بر دارید در ضمن سعی کنید لااقل با انجمن
اسلامی دبیرستانتان همکاری کنید چرا که انجمن های اسلامی حقا مظلومند و در حال حاضر
هم دارند چوب همین مظلو میت را می خورند .

پیامم به برادران عضو انجمن اسلامی این
است که ای برادران سعی کنید که واقعا انجمن اسلامی باشید و فقط دلتان را به این خوش
نکنید که چند تا عکس و پلاکارد در مدرسه چسبانده اید و همچنین بدانید که رسالت انجمن
اسلامی حمایت از رهبر و انقلاب می باشد و سعی کنید برای دیگران الگو و نمونه باشید
و این مسئله را فراموش نکنید .

اول خویشتن سازی بعد دیگر سازی .

به امید روزی که هیچ ظالمی جرات ظلم کردن
را نداشته باشد و دیگر هیچ مظلو می در جهان وجود نداشته باشد .

در آخر همگان را سفارش می کنم که مبادا
چون کوفیان شوید .«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .»

رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما .

به امید زیارت قبر آقا ابا عبد الله الحسین
و ظهور آقا امام زمان .

والسلام جبهه جنوب 24/10/ 1364

 

 
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" احمد پاسبان " می نویسد