loader-img-2
loader-img-2

عبا سعلی خمری در سال 1342 ه ش در یکی از روستاهای شهرستان زابل دیده به جهان گشود .دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در سال 1350 همراه پدر و مادرش به زاهدان آمد و تا اخذ دیپلم هنرستان در این شهر ادامه تحصیل داد .فعالیت های سیاسی شهید خمره ای از سال 1356 یعنی اوج مبارزه ملت مسلمان ایران علیه رژیم ستمشاهی آغاز گردید .او در تظاهرات علیه رژیم شاه حاضر بود و چون شب فرا می رسید ،همراه دوستانش بر در و دیوار شهر شعار می نوشت و اعلامیه های انقلاب را پخش می کرد .

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ،تلاش آن شهید عزیز در قالب تشکیل انجمن های اسلامی مدارس ادامه یافت .تشکیل نمایشگاه های بزرگ عکس ،تاسیس کتاب خانه و ایراد سخنرانی و نمایش فیلم در روستاهای دور افتاده «سیستان» از جمله فعالیت های وی است .

شهید خمره ای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مناسب ترین بستر برای فعالیتهای انقلابی و اسلامی خود یافت و کارش را در بخش تبلیغات این نهاد آغاز کرد .گستردگی فعالیت های او در این بخش به اندازه ای بود که در مناسبتهای گوناگون انقلابی و مذهبی ،چهره شهر دگر گون می شد .جالبتر از همه اینکه با نفوذ کلامش توانسته بود عناصر ضد انقلاب و زندانیان سیاسی را هم وادار کند که در نوشتن شعار بر روی دیوار های شهر با وی همکاری کنند .

تلاش اودر دوران تصدی مسئولیت تبلیغات سپاه« زابل» این بود که جبهه فراموش نشود .به این منظور پیوسته برای فرماندهان لشکر ثار الله سخنرانی ترتیب می داد و مردم را برای دیدار با رزمندگان اسلام به جبهه می برد .

شهید «خمری» مسلمانی راستین و شیعه ای خالص بود .خود سازی را هرگز فراموش نمی کرد و خواندن قرآن و ادعیه را هیچ گاه از یاد نمی برد .راز و نیاز های نیمه شب او را از چنان سوز و گدازی برخوردار بود که هر بیننده ای را متاثر می ساخت .به مجالس روضه خوانی علاقه ویژه ای داشت و با شنیدن نام مبارک حضرت زهرا (س)اشکش سرازیر می شد .

او که فرماندهی لایق بود ،در عملیات «کربلای 1 »سمت معاون گردان را داشت و در «کربلای 5 »فرماندهی یکی از گروهانهای گردان« 405» را که از رزمندگان «سیستانی» تشکیل می شد به عهده داشت .در پاتکهایی که عراق در ادامه عملیات انجام داد ،او اوج رشادت و دلاور مردی را به نمایش گذاشت .در یکی از در گیری ها نیروهای گارد ریاست جمهور عراق قصد باز پس گیری منطقه را داشتند و بخشی از رزمندگان اسلام را به محاصره در آورده بودند .در این هنگام سردار شهید «خمری» به همراه 72 تن از همرزمانش در مقابل تهاجم دشمن ایستاد و آنها را ناچار به فرار کرد .این مقاومت چنان جانانه بود که تحسین فرماندهی کل سپاه را بر انگیخت ،بطوری که پیوسته از طریق بی سیم از آنها سپاسگذاری می کرد .

به هنگام پیروزی انقلاب ،15 ساله بود اما معرفت ،بصیرت و عشق و علاقه عجیب و چشمگیری به انقلاب و امام خمینی(ره) و در اصل به اهل بیت پیامبر (ص)داشت .

سال 1356،برای ادامه تحصیل وارد هنرستان شد و در رشته برق مشغول تحصیل شد .در این سال که همزمان با اوجگیری مبارزات مردم مسلمان ایران بود ،روح نا آرام مذهبی و انقلابی شهید هم طوفانی و پر تلاطم می شد و چنانچه می خواستید او را ببینید ،می بایست سراغش را در اجتماعات مذهبی و انقلابی علیه رژیم شاهنشاهی در مساجد بگیرید .یا شبها او را در کوچه ها و خیابانهای شهر در حال شعار نویسی علیه جنایات رژیم و پخش اعلامیه های انقلابی می شد ،دید . گاهی اگر پدر و مادرش مانع از رفتنش می شدند ،او سبکبال و عاشق در نیمه های شب که بقیه اعضاخانواده در خواب بودند ،از منزل خارج می شد و بقیه شب را به شعار نویسی و پخش اعلامیه می گذراند و سپس تا صبح در مسجد به سر می برد تا بتواند در تظاهرات و فعالیت های انقلابی روزانه شرکت کند .

از همان ایام ،به مطالعه و خرید و جمع آوری کتاب و تشکیل کتابخانه نیز علاقمند بود .به نحوی که از همان سالها به تشکیل کتابخانه کوچکی در منزل پرداخت که بعد ها عموم مردم از آن استفاده می کردند .

پیروزی انقلاب نزدیک می شد و قرار بود حضرت امام (ره)به ایران تشریف فرما شوند ،«عباس» از خوشحالی در پوست نمی گنجید و خود را سرباز امام می نا مید و برای استقبال از حضرت امام (ره )و سر نگونی شاه آرام و قرار نداشت .

از پیروزی انقلاب تا ورود به سپاه پاسداران :

با اوج گیری مبارزات انقلابی مردم مسلمان و پیروزی انقلاب ،تحولات روحی ،اخلاقی و شور و هیجان انقلابی عباس ،فوق العاده چشمگیر بود . او در دو بعد معنوی و سیاسی ،در جمع دوستان و همسالان ،تشخص و بر جستگی ویژه ای داشت .ضمن وارستگی اخلاقی ،متانت و وقار ،اخلاص و تواضع ،تقید خاصی به نماز جمعه و روزه های مستحبی و احساس تعهد و مسئولیت نسبت به زندگی سخت معیشتی پدر و بیماری مادر و رسیدگی به امور داخلی خانه در بعد مسائل سیاسی اجتمایی هم از افراد شاخص و مطرح شهر بود .

قبل از پرداختن به فعالیت های اجتماعی شهید لازم است ،شمه ای از وضعیت سیاسی اجتمایی استان« سیستان و بلوچستان» در آن ایام بیان شود ،تا بر جستگی های اجتماعی سیاسی شهید بهتر تبیین شود :

استان «سیستان و بلوچستان» تر کیبی نا همگن از جمعیت قومی و مذهبی بوده و با وجود قرار داشتن در نوار مرزی شرق ،همجوار با «افغانستان» و «پاکستان» و در جنوب با کشور های حاشیه «خلیج فارس» و وجود تعصبهای خاص مذهبی و قومی و از طرفی فقر فرهنگی قابل توجه منطقه ،بستر مناسبی برای فعالیت گروهکهای سیاسی ضد انقلاب ،خصوصا گروهکهای «چپ» و «منافق» بود .این گروهکها در سالهای1360- 1357 ،فعالیت بسیار چشمگیر تشکیلاتی اعم از سیاسی و نظامی داشتند .

راه انداختن یک سری شرارتها و نا امنی و در گیری های قومی و مذهبی با حمایت و سازماندهی این گروهکها انجام می شد .تحریک استکبار جهانی و کشور های معاند منطقه و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی این گروهکها در دانشگاه و مراکز آموزشی و دبیرستان های استان در جهت انحراف افکار عمومی ،شدیدا عرصه را به نیروهای وفادار به انقلاب تنگ کرده بود .در واقع این گروهکها با انواع فعالیتهای سیاسی ،نظامی و فرهنگی ،بذر کینه ،تردید ،نا رضایتی و رویگردانی از انقلاب را در دلها و اذهان اقشار مختلف مردم می پاشیدند .

ضمنا خوانین سر سپرده به رژیم گذشته که با پیروزی انقلاب ،جایی برای جولان و زور گویی آنها در استان و استثمار مردم نداشتند ،با پیوستن به گروهکهای ضد انقلاب و با حمایت دشمنان خارجی ،این استان را یکپارچه

نا امن و متشنج ساخته بودند .

بنا بر این با توجه به مطالب فوق یک نهضت عظیم فرهنگی برای تنویر افکار عمومی لازم بود تا مردم این استان را نسبت به شرایط کشور و مردم در قبل و بعد از انقلاب آشنا نمایند .از سویی ایجاد امنیت و بر خورد با شرارتهای گوناگون ضد انقلاب هم یک ضرورت دیگر بود که با توجه به بافت و تر کیب جمعیتی نا همگن ،کار چندان ساده ای هم نبود .

شهید که خود را از مصادیق بارز جمله تاریخی حضرت امام خمینی در سال 1342 ،خطاب به رژیم شاهنشاهی می دانست که فر مودند : سربازان من در گهواره اند و ...، به سر بازی امام افتخار می کرد وبا تمامی وجود ،به دفاع از انقلاب وشناخت و معرفی آن به آحاد مردم در همه نقاط استان و به مبارزه فکری و فیزیکی با گروهکهای ضد انقلاب می پرداخت که به طور خلاصه به توصیف فعالیتهای شهید در مقطع زمانی 57 13تا 1360 می پردازیم .

فعالیت های سردار شهید تا سال 1360 :

- یکی از فعالیتهای عمده شهید در این ایام ،مسئولیت انجمن اسلامی هنرستان فنی بود که همزمان با اوج فعالیتهای سیاسی گروهکها در مدارس از اهمیت ویژه ای بر خوردار بود زیرا به دلیل وجود انواع تشکلهای چپ ،راست ،نفاق ،التقاط و ...عرصه بر انجمن های اسلامی تنگ شده بود و حتی طرفداران انقلاب نیز خود را در اقلیت می دیدند .لذا با این اوضاع نفس گیر فعالیتهای همه جانبه شهید در هنرستان و در سطح شهر و استان ارزش حیاتی ویژه ای داشت .بنا بر این سردار شهید ،به عنوان مسئول انجمن اسلامی و در قالب اتحادیه انجمن های اسلامی به اجرای برنامه های متنوع فرهنگی ،سیاسی ،ورزشی و ...می پرداخت که به اهم آنها اشاره می شود :

سازماندهی و جذب نیروهای طرفداران انقلاب و دادن تشکل و نظم به آنها .

تاسیس کتابخانه مجهز با کتب مفید اسلامی در هنرستان .

راه انداختن نماز جماعت در هنرستان با حضور روحانیون و برادران مولوی اهل سنت به منظور تقویت وحدت و خلع سلاح تبلیغی منادیان تفرقه .

دعوت سخنرانان به مناسبتهای مختلف برای تنویر افکار مورد تهاجم فرهنگی دانش آموزان .

بر پایی نمایشگاههای عکس،پوستر ،کتاب و نمایش فیلم از جنایات رژیم گذشته و استکبار جهانی و دستاوردهای انقلاب در هنرستان .

همکاری شهید با انجمن های اسلامی دیگر مراکز آموزشی جهت اجراء مراسم به مناسبتهای مختلف .

بحث و مناظره با گروهکها ،آن هم با شناخت و معرفت سیاسی مناسب از دیدگاهها و سوابق سیاسی و در عین حال با سعه صدر و خوشرویی که اتفاقا اخلاق پسندیده و خلق نیکوی ایشان ،عامل جذب افراد به مواضع انقلاب و تنفر از گروهکهای ضد انقلاب می شد .اخلاص شهید حتی در رویارویی ضد انقلاب در جریان زد و خوردهای که هواداران گروهکهای سیاسی به راه می انداختند ،بسیار قابل توجه و یاد آور اخلاص مولایش حضرت علی (ع)در غزوه خندق در مصاف با سردار عرب ،عمربن عبدود بود .

تاسیس کتابخانه عمومی توحید در دبیرستان طالقانی زاهدان ،

راه انداختن مسابقات ورزشی در هنرستان و در محله ها .

سردار شهید تعداد زیادی از جوانانی را که اهل مسجد و مجالس مذهبی نبودند ،با بهانه این مسابقات ،با آنها ارتباط بر قرار نموده و سپس با ظرافت خاصی آنها را با انقلاب و ارزشهای انقلاب آشنا و به طرف بسیج هدایت می کرد و بعدها خیلی از همین جوانان راهی جبهه و جنگ می شدند .

تشکیل جلسات و کلاسهای آموزش قرآن ،تفسیر ،اخلاق و شناخت گروههای سیاسی برای دانش آموزان .

بر گزاری مراسم دعای کمیل ،توسل و عزاداری شهادت ائمه به اتفاق همسایه ها و بستگان .

سازماندهی نیروهای مخلص انقلاب و به کار گیری آنها تا نیمه های شب برای شعار نویسی در سطح شهر و نصب پلاکارد .

راه انداختن کلاسهای نهضت سواد آموزی ،قرآن و احکام برای بیسوادان در منزل شخصی .

تاسیس یک کتابخانه شخصی با کتابهای متنوع ،آن هم با نهایت مشکلات مالی برای استفاده عمومی و بر گزاری اردوهای جمعی جوانان از طریق همین کتابخانه .

اما بغض و کینه ضد انقلاب نسبت به شهید ،منجر به آتش زدن کتابخانه شخصی ایشان د ر نیمه های شب گشت .

نمایش فیلم و سخنرانی در محله های مختلف شهر ،خصوصا محله های محروم .شرکت فعال و محوری در تحصن دادگستری استان در اوایل انقلاب که با اعتراض نا امنی و اغتشاش در استان و فعالیتهای شرارت بار خونین ،گروهکهای سیاسی و ضعف مدیریت مسئولین اجرایی وقت استان تشکیل شده بود .

یکی دیگر از فعالیتهای بسیار با ارزش ایشان ،تشکیل یک گروه تبلیغی از دوستان صمیمی و سازماندهی آنها برای تبلیغ در شهرها و روستاهای دور افتاده استان ،به ویژه روستاهای زابل بود که شهید به همراه جمعی از دوستان مخلص انقلاب ،ایام تعطیل مدارس را به کارگاههای فنی لوله کشی ،نقاشی، ساختمان و...تبدیل و پولی را که از این طریق به دست می آوردند ،برای خرید و تهیه کتاب ،فیلم ،پوستر و هزینه ایاب و ذهاب مسافرتهای تبلیغی استفاده می کردند .در ضمن از ادارات مختلف برای تهیه موتور برق ،پروژکتور و...کمک می گرفتند . در روستاها برنامه های جالب و متنوعی را برای آشنایی مردم با ماهیت رژیم گذشته ،انقلاب و رهبران آن اجرا می کردند .در هرروستایی که وارد می شدند ،صبح تاظهر به بر پایی نمایشگاه عکس و پوستر و بعد از ظهر و شب به سخنرانی راجع به انقلاب و شخصیت امام می پرداختند و آنگاه فیلمی از صحنه های تظاهرات و مبارزات مردم مسلمان ایران علیه رژیم شاهنشاهی و جنایات آن رژیم و مصاحبه های حضرت امام (ره)را برای مردم به نمایش می گذاشتند که شدیدا مورد استقبال قرار می گرفت .

در این مدت ،اگر چه وقت و امکانات شخصی ایشان وقف خدمت به انقلاب و دفاع از آن و معرفی چهره تابناک انقلاب به آحاد جامعه بود ،از درس و کمک به پدر و مادر غافل نبود .

عباس در خرداد 1360 موفق به اخذ دیپلم می شود و از جایی که جز عشق به خدا ،اسلام ،امام و انقلاب سودایی به سر نداشت و تمام همت و تلاشش ،وقف دفاع از انقلاب و... می شد ،بهترین جا و ار گانی که می توانست در آن شرایط ،عباس را ا رضا کند ،سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود .لذا تصمیم می گیرد ،افتخار پیوستن به این نهاد مقدس و انقلابی را بیابد .

از ورود به سپاه پاسداران تا شهادت (65 13– 1360 )

عباس در خرداد 1360 موفق به اخذ دیپلم می شود و چون اندیشه ای جز خدمت به انقلاب و تعالی آن ندارد لذا در هفتم تیر 1360 ،همزمان با شهادت مظلومانه دکتر بهشتی و هفتادو دو تن از یارانش ،با دنیایی از شور و اشتیاق ،لباس سبز انصار الحسین(ع) ،لباس مقدس پاسداری را بر تن می کند .

پس از پیوستن به اردو گاه حسین (ع)و اتمام دوران آموزش ،در واحد تبلیغات و انتشارات سپاه استان مشغول به خدمت می شود که به علت فعالیت شبانه روزی و همت و پشتکار و ارائه ابتکارات بکر و ذوق هنری و خلاقیتهای فرهنگی ،مسئولیت قسمت تبلیغات به وی واگذار می شود .اما از جایی که ایشان شخصیتی چند بعدی داشت ،اشتغال به هر وظیفه و تکلیفی ،احساس سلب مسئولیت در سایر وظایف و تکالیف را در ایشان بوجود نمی آورد .لذا چون مادر مهربانش بیمار بود و انجام امور خانه و پرستاری مادر و رسیدگی به بچه ها بر عهده ایشان بود ،برای اینکه از فعالیتهای اجتماعی باز نماند و از امور خانه هم آسوده خاطر گردد ،در مهر ماه سال 1360، تصمیم به ازدواج می گیرد .

فعالیتها و خدمات فرهنگی شهید در مسئولیهای پشت جبهه :

شهید خمر از فروردین سال 1361 به عنوان مسئول واحد انتشارات سپاه چابهار منصوب گردید و با همت و تلاش شبانه روزی در چابهار و روستاهای اطراف ،با یک سری بر نامه های جالب فرهنگی ،انقلاب اسلامی را به مردم محروم و دور افتاده شنا ساند .با گفتار شیرین و رفتار پسندیده اش ،آنچنان در دل مردم جای گرفت که حتی زندانیان سیاسی نیز با گفتارش منفعل می شدند و حاضر بودند داوطلبانه در نوشتن شعار بر روی دیوار ها و نصب پلاکارد به او کمک نمایند .او هم به خوبی از آنان در جهت اهداف انقلاب ،استفاده می نمود .اتفاقا به علت حسن خلق شهید ،اکثرشان از گروهکها بریده و از طرفداران پر وپا قرص انقلاب شدند . در نهایت با همت و تلاش شهید اولین اعزام از چابهار به جبهه با تعداد 16 نفر انجام شد که به علت نیاز مبرم به ایشان در زاهدان ،در نیمه دوم تیر ماه 60 13به سپاه مر کز استان مراجعت کردند .

پس از باز گشت از چابهار به علت صلاحیتها ،ابتکارات ،قدرت مدیریت و

خلا قیتهای هنری، مسئولیت قسمت انتشارات سپاه استان به وی واگذار شد و بعد از یکسال با اصرار و پافشاری شهید ،به جبهه اعزام می شوند ،در جبهه نیز به دلیل صلاحیتهای اخلاقی و مدیریتی ،به عنوان جاشین واحد تبلیغات و انتشارات لشکر 41 ثارالله منصوب می شود که از خود ابتکارات جالبی ارائه می دهد .

در بازگشت از جبهه به عنوان جانشین واحد تبلیغات و انتشارات سپاه استان منصوب می شود و سپس به علت شایستگی های لازم و زمینه کاری مناسب با مسئولیت واحد تبلیغات و انتشارات به پایگاه زابل مامور می شود که تا قبل از شهادت ،در آنجا خدمات شایان توجه و چشمگیری در تحول فرهنگی منطقه و اعزامهای پرتعداد نیرو به جبهه داشت که نقش شهید در تمامی این خدمات ،کلیدی و اساسی بود .

فعالیتها و خدمات فرهنگی شهید در مسئولیتهای پشت جبهه:

در آن روزهای غربت انقلاب ،تمام وقت ،توانایی و امکانات نیروی حزب الله و مومنین و از آن جمله شهید خمر ،وقف انقلاب ،جنگ و حفظ ارزشها بود و با وجود داشتن عنوان مسئولیت ،بی اعتنا به مظاهر دنیا و ریاست ،همچون نیرویی ساده برای خدمت به انقلاب تن به هر کاری می داد که در اینجا به اهم فعالیتهای شهید در مدت مسئولتهای پشت جبهه می پردازیم :

تلاش شبانه برای افشاءجنایات و شنا ساندن چهره زشت و کریه گروهکهای ضد انقلاب به مردم و مخصوصا به نسل جوان ،

رنگ آمیزی دیوارهای شهر و مزین نمودن آنها با آیات و روایات و فرمایشات حضرت امام (ره )و مسئولین نظام ،از کارهای همیشگی او بود .این کار را اکثر مواقع در شب و تا پاسی بعد از نیمه شب با سازماندهی منظم و با استفاده از نیروهای جوان دانش آموز و بسیجی و بعضی همکاران انجام می داد و صبح زود نیز قبل از همه ،بدون اظهار خستگی از تلاش شبانه ،سر کار حاضر می شد .

نقش محوری در بر پایی نمایشگاههای بزرگ عکس ،پوستر ،آثار دفاع مقدس ،غنائم جنگی و...به مناسبتهای مختلف مانند :هفته دفاع مقدس ،دهه فجر و...

راه انداختن اردوهای چند روزه زیارتی ،سیاحتی به شهرها و دیدار با شخصیتهای بزرگ نظام ،با حضور اقشار و فرقه های مذهبی .این حرکت راهی بود برای جذب جوانان به بسیج و بریدن و تنفر از گروهکها ی ضد انقلاب و ایجاد شور و شوق اعزام به جبهه در آنها.

 

در اوایل انقلاب که نهادهایی چون سازمان تبلیغات فراگیر و جا افتاده نبود و تشکلات قوی و منسجم نداشتند و بار اصلی اعزام مبلغ و امور فرهنگی و تبلیغی شهرها بر دوش سپاه بود ،شهید در قالب واحد تبلیغات سپاه استان ،تلاش چشمگیری در جذب مبلغ از حوزه های علمیه شهرهای مهم مذهبی کشور داشت و به موازات آن ذوق و شوق و تلاشی مضاعف در راه انداختن نماز جماعت ،کلاس های قرآن ،احکام و معارف در ادارات داشت .

همت و تلاش قابل توجه و تاسیس کتابخانه در محله های شهر ،خصوصا محله های محروم .همچنین راه اندازی کلاسهای قرآن و سخنرانی و...

تهیه و چاپ تراکت ،پوسترهای جالب و توزیع آن در بین اقشار مختلف مردم .

مبتکر تهیه و چاپ نشریه (پیام جمعه )در اوایل انقلاب با محتوای :بر گزیده ای از مطالب خطبه های جمعه و مسائل سیاسی روز کشور جهت پرکردن خلاء فرهنگی .

مبتکر و طراح نشریه پیام شهید که بعد از ظهرهای روز پنج شنبه در مزار شهدا توزیع می شد و حاوی آیات و روایاتی در خصوص جهاد و شهادت و فرمایشات حضرت امام و مسئولین در مورد جنگ ،اخبار جنگ ،وصیت نامه شهدا و پیام رزمندگان بود .

این دو نشریه را ،شهید با همت و تلاش شبانه روزی و با کمترین امکانات موجود تهیه و چاپ می کرد که بعدها زمینه ساز چاپ مجله کودک مسلمان بلوچ تاکنون شد.

تبلیغات گسترده در خصوص زنده نگه داشتن مساله جنگ به عنوان مساله اصلی کشور و ترغیب و تشویق مردم جهت اعزام به جبهه با بر نامه های متنویی چون :راه انداختن ماشین های بلند گو دار در سطح شهر و روستا ،بر پا نمودن مجالس پر شکوه سخنرانی توسط فرماندهان عالی رتبه جنگ و بعضا توسط خودش ،راه انداختن کاروانهای بازدید از جبهه با حضور اقشار مختلف جامعه و...

اوج فعالیت شهید ،اعزام نیرو به جبهه جهت تامین نیروی گردانهای 405 و 409 استان در جنگ بود که در مدت مسئولیتش در سپاه زابل ،انجام می گرفت و چون اکثر نیروهای اعزامی استان به جبهه از شهرستان زابل بود ،به همین دلیل شهید به آنجا مامور شده بود .ایشان هم انصافا با تلاش شبانه روزی و ذوق سر شار هنری و ابتکارات شخصی ،سنگ تمام ،می گذاشت و هر شب چندین گروه تبلیغی متشکل از روحانی ،موتور برق ،پرو ژکتور و فیلم به روستاهای دور افتاده زابل و یا مداح برای بر گزاری مراسم دعاهای کمیل و توسل و یا میلاد و شهادت ائمه می فرستاد .

بدون اغراق می توان گفت که اعزامهای بزرگ رزمی و کاروانهای هدایا برای رزمندگان ،مرهون زحمات و تلاشهای شبانه روزی و خستگی نا پذیر مخلصانه شهید خمر می باشد .

عشق و علاقه وافری به سر کشی از خانواده شهدا و رزمندگان عزیز داشت که به عنوان یکی از عناصر محوری انصار المجاهدین ،توفیق حضور در جمع با صفا و معنوی این خانواده های گرامی را می یافت و ضمن تقدیر و سپاس از خدمات و مجاهدتهای فرزندان برومند شان به شنیدن مشکلات و درد دل آنها گوش فرا می داد .و در مراجعات ،گفته ها و نیازهای ولی نعمتهای انقلاب را به مسئولین مربوطه منتقل می نمود .

یکی از فعالیتهای مورد علاقه شهید ،بر گزاری دوره های قرآن بود .شهید با یک طرح ابتکاری ،دوره های قرآن را در ماه مبارک رمضان در منازل شهدا بر گزار می کرد و با برادران سپاهی و بسیجی ،هر روز به منزل یکی از خانواده های معظم شهدا می رفتند .

این دوره ها از صفای معنوی زائد الوصفی بر خوردار بود .

 

وصیت نامه

وصیت نامه شهید شامل دو قسمت می باشد .نخست
نواری که از ایشان و با صدای خود شهید تحت عنوان وصیت نامه یک پاسدار به یادگار مانده
است .دوم وصیت نامه مکتوبی از شهید می باشد که فراز هایی از آن خواهد آمد

الف: وصیت نامه یک پاسدار (شفاهی)

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود بی پایان به تمامی شیفتگان راه
حق و با سلام به امام امت ،این قلب تپیده مستضعفان جهان .

پدرم ،پدر خوبم سلام گرمم را که از فرسنگها
راه ازمیان دود و آتش نثارت می کنم ،بپذیر .ای که رخسارت یاد آور تحمل هزاران رنج و
درد است. ای که بار رنج و محنت را به دوش کشیدی و همیشه کوله بار فقرت و دستهای پینه
بسته ات یاد آور سختی ها و مشکلات زندگی است .تو که تکبیر کلامت ذکر خدا و مقصد زندگی
ات رضای او بود. ای که از همه جا و همه چیز رسته و تنها به خدا پیوسته ای .شاید این
آخرین نامه و یا بهتر بگویم وصیت نامه من می باشد که از میدان حسین (ع)علم بر دوش می
گیرم و با خروش فریاد

می زنم که ای خصم زبون گرچه گلهای نورسته
ایران اسلامی را پر پر سازی اما خورشید جماران پا بر جا و استوار خواهد ماند .انشاالله
این انقلاب عظیم جهان را به دست منجی انسانها ،مهدی موعود(عج) خواهیم سپرد .در پایان
همه را سلام می رسانم .لحظه ای از امام غافل نمانید . شیفته پیروزی و مکتب،عباسعلی
خمری

 

وصیت نامه شهید عباسعلی خمری

1-مادرم همچون آن شیر زن کربلا که با کاروان
امام حسین (ع)بود و فرزندش را که تازه ازدواج کرده بود ،ترغیب به رفتن به جنگ دشمنان
امام حسین (ع)نمود و پس از آنکه پسرش شهید شد ،دشمن سر فرزندش را پیش مادرش فرستاد
،آن مادر قهرمان سر را بروی سینه چسباند و گفت آفرین فرزندم ،تو خوب از حریم مولایت
دفاع کردی حالا شیرم را حلالت کردم و آنوقت سر را نزد دشمن پرت کرده و گفت: من چیزی
را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم ؛ شما نیز اینگونه باشید .

2-به فرزندانم بگوییدکه آنها ثمره یک ازدواج
مقدس و میمون هستند که پدرشان در شب زفاف از حجله به سوی رزمگاه روانه گشت و آنچنان
از خود لیاقت و اخلاص نشان داد تا آنکه خداوند متعال وی را به لقای خویش فرا خواند.
پس این کلام را به آنها تذکر دهید که اگر چنانچه دشمن ظاهرا بر مسلمین پیروز شد و ندای
حق گویان را خفه کرد، آنها فریاد گر و پیام آور خون پدرانشان باشند و با چنگ و دندان
از اسلام و دین خدا دفاع کنند و بدانند که پدرشان بی جهت خون خود را هدیه نکرده است
و هر وقت بهانه پدر را گرفتند به آنها بگویید شما بهتر از سکینه امام حسین (ع)نیستید
و برای نوازش کودکان مهدی (عج )را صدا کنید که آن حضرت خود فرزندانمان را نوازش خواهد
کرد .

3- به دانش پژوهان بگویید تا تقوای ستیز
را با زیباترین واژه های ماندنی در کلاس جهاد بیاموزند .

4- به معلمان بگویید تا با گچی به وسعت
انفجار بر تخته پولادین زیر تانک سر مشق (مرگ بر آمریکا )را درشت بنویسند تا محصلان
به مدرک رهبری نائل آیند .

5- به جوانان بگویید تا با عروس سرخ شهادت
شالوده حیات جاویدی را پی ریزی نمایند که خدا نیز خطبه عقد را خواهد خواند .

6 – به ره نوردان زینب(س) بگویید وقتی برای
زیارت به قتله گاه می آیند بوسه بر گلوی برادران رزم آور خود زنند تا از زوایای افق
اعلای آن در برابر تاریخ سخن گویند .

7- به مادران بگویید هنگام بدرقه برستبرسینه
هر جوان خویش بوسه ای زنند تا در مصاف گلوله ها سخت تر گردد م نیز سفارششان فقاتلو
ائمه الکفر باشد.

8- و با لا خره به مردگان عمودی !!!این
انسان نماهای متحرک بی هدف بگویید به خو د آیید و در ژرفای سنگر سرخ شهادت متولد گردید
تا حیاتی پایان نا پذیر یابید .زیرا شهادت جمله (ان الا نسان لفی خسر )را تفسیر می
کند .

دیگر عرضی ندارم بجز التماس دعا والسلام
عباسعلی خمری 25/4/1364

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" عباسعلی خمری " می نویسد