loader-img-2
loader-img-2

ولین اعزام به جبهه از طریق مسجد جوادالائمه ع در سال 60 به همراهی تعدادی از بچه ها از جمله شهیدان
فریبرز بهمیی .شهادت  در همین عملیات
مسعود عبادی . شهادت در همین عملیات
ابراهیم فرجوانی . شهادت در همین عملیات
امیر دباغ زاده .شهادت در عملیات بیت المقدس
علی رضا معتمد زرگر.شهادت در عملیات محرم
و تعدادی دیگر از دوستان مسجد به گردان بلالی به فرماندهی برادر عزیز حسین کلاه کج پیوستم
 ابتدا در پادگان شهید غیور اصلی زیر نظر مربیان وقدیمی های گردان جهت شرکت در علمیات ازاد سازی بستان به اموزش پرداخته و چند روزی را در آنجا. بنا به شرایط افراد نیروها وصلاحدید مسولیین  در سازمان رزم گروهان ودسته ها تقسیم بندی وبا توجه به عدم اشنایی قبلی با نیروها ابتدا حسب امادگی و ورزیدگی  افراد. وضیعیت ظاهر جسمی مانند قد وهیکل   وظایف به انها واگذار می شد

ابراهیم با توجه به قد کشیده وبلند و زبر وزرنگی وچالاکی  که داشت به عنوان آرپی جی زن انتخاب شده بود
از ویژگی ایشان میتوان به
 پر انرژی . فعال . جسور وبقول امروزی ها اتش به اختیار بود وخودش را زیر بار  مقرارت دست وپا گیر نمی داد
از ایام اعزام تا اموزش تا حضور درمنطقه تا شرکت در عملیات هیچ گاه شرایط مرخصی و فرصت دیدار با خانواده حداقل  برای ما مهیا نشد
البته  در ایامی که در پادگان غیور اصلی بودیم موردی والدین بچه ها که پیگیری واطلاع داشتند مثل پدر بنده که امده بود مرا را برگرداند
( که الحمدالله ما در ان ساعت جهت اموزش و امادگی رزم به خارج از پادگان ودر تپه های اطراف حضور داشته وموفق به دیدار و برگردانده من نشد)
در ایامی که در پادگان بودیم ابراهیم که ظاهرابه دلش برات شده بود که این  اولین واخرین ماموریتش به جبهه خواهد بود ودیگر خانواده ومادرش را نخواهد دید ودیدار اخرش با او واخرین کلمات را باید به او بزند در یکی ازهمان  روزها  با عبور از زیر سیم خاردار اردوگاه به شهر وخانه  رفت بود وروز بعد وقتی ماجرا ی رفت برگشت خود را از زیر سیم خاردار تعریف میکرد بچه ها بهت زده او را تماشا واز جسارت ورفتار او تعجب کرده بودیم که چگونه با این همه فاصله اردوگاه تا جاده اصلی واز انجا تا شهر با چه جراتی این کار انجام ودوباره بدون این که کسی متوجه شود به پادگان برگشت بود
روحیه ایشان به شکلی بود  که بسیارجسور وعلی رغم سن کم ایشان که فکر کنم حدود 17 یا 18 سال بیشتر نداشت ولی مانند یک شیر رزمنده و سرباز میدان ازموده در میدان نبرد. جنگ میکرد و مزد خود را با  دادن سر در شبانگاه .60.9.8وشهادت گرفت
وپیکر وجنازه  ایشان بعد از چندین روز از شهادت  به علت نداشتن سر نامشخص وسپس به واسطه نشان های ظاهری توسط مادر شیر زن  شهدای عزیز اسماعیل وابراهیم فرجوانی شناسایی و به خا ک سپرده شد
یادشان گرامی وراهشان پر رهرو
محمدرضا خرم پور

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" ابراهیم فرجوانی " می نویسد