loader-img-2
loader-img-2

بسمه تعالی

کنگره بزرگداشت شهدای دانشگاه صنعتی امیر کبیر

 

مشخصات شهید:

نام و نام خانوادگی: غلامرضا سحرخیز                                 نام پدر: محمد تقی

تاریخ تولد: 17/10/1339                                              محل تولد: اهواز

سال ورود به دانشگاه: 1357                                          رشته تحصیلی: عمران( راه و ساختمان)

تاریخ شهادت: 9/9/1361                                              محل شهادت: پاسگاه زید

نام عملیات: محرم                                                         سن شهادت: 22 سال

 

 

مختصری از زندگینامه شهید:

شهید غلامرضا سحرخیز در سال 1339 در اهواز به دنیا آمد پس طی تحصیلات اولیه در اهواز در سال 1357 در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه صنعتی امیرکبیر پذیرفته شد از همان آغاز به جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام پیوست. در هنگام پیروزی انقلاب به همراه دیگر مردم در راه پیروزی انقلاب فعال و تلاشگر بود پس از پیروزی انقلاب در عرصه دانشگاه به دفاع عقیدتی وتئوریک در مقابل حملات گسترده گروهکهای وابسته به شرق و غرب پرداخت. سپس به دفاع از انقلاب فرهنگی که آن را گامی اساسی در جهت حاکمیت اسلام، و ایجاد انقلاب فرهنگی در دانشگاه و رهایی از وابستگی می دانست پرداخت و در همین راستا بود که تمامی سعی و تلاش خود را در جهاد دانشگاهی به کار بست سرانجام عشق معشوق او را به سمت خود کشید و در آذر ماه 1361 به جمع شهیدان سرافراز اسلام پیوست.

 

پاره ای از خصوصیات شهید:

حتی الامکان نماز را به جماعت اقامه می کرد. به مطالعه تاریخ خصوصا" زندگینامه اهل بیت ( علیهم السلام) علاقه ویژه ای داشت قضاوت های حضرت علی (علیه السلام) را بارها مطالعه می نمود و برای دیگران نیز می خواند.

در سلام گفتن همیشه تقدم می جست. به هنگام خواب، شهادتین می گفت. به مستحبات پایبند بود و از گناه گریزان. به حفظ قرآن اهمیت خاص می داد. همیشه از عطر استفاده می کرد. در کارهایش نظم و انظباط را رعایت می کرد. معتقد بود اگر کتابی را مطالعه نکنیم باید خمس آن را بدهیم.

- در مدت کوتاه تحصیل خود قبل از شهادت با وجود امکان مالی خوب خانواده هیچگاه از امکانات مالی خانواده استفاده نکرد و هزینه های تحصیل خود را از راه آموزش های جانبی تأمین می کرد.

- در خوابگاه ضمن تشویق و هدایت دوستان خود به مسیر اسلام ناب محمدی مقالات زیادی در این مقوله ارائه داد.

- ایشان مسئول دفتر ارتباط صنعت با دانشگاه نیز بود.

- در سال 61 بعد از مدت زمان مستمری که در جبهه بود جهت زیارت آقا امام رضا (ع) عازم مشهد شد و بعد از 3 روز که مجددا˝ حضرت امام اعلام فرمودند جبهه ها نیاز به نیرو دارند سفر خود را ناتمام گذاشته و به جبهه برگشت( تاریخ6/9/1361) و بعد از 3 روز در تاریخ (9/9/1361) در جبهه پاسگاه زید هنگام نماز در اثر اصابت یک فقره خمپاره 60 ترکش هایی به شکم محل آئورت   و ران ایشان وارد آمد که بلحاظ زیر آتش بودن منطقه  تا ساعاتی امکان جابجایی ایشان توسط آمبولانس نبود و ایشان ضمن تحمل درد زیاد و خونریزی دائم در حال گفتن شهادتین و خواندن آیات قرآن بودند. هنگام انتقال ایشان به بیمارستان صحرایی ایشان از تکان های شدید آمبولانس درد زیادی را متحمل شد تا نهایتا" به بیمارستان و اتاق عمل منتقل شد. ایشان قبل از بیهوشی عمل که خون زیادی از بدنشان رفته بود روی دکتر و برادران اتاق عمل را بوسید و ضمن درخواست حلالیت شهادتین را بزبان آورد و بیهوش شد. چند دقیقه ای از بیهوشی و شکافتن شکم ایشان جهت عمل نگذشته بود که دارفانی را وداع و به ملکوت اعلا پیوست و عمل ناتمام با دوختن شکم ایشان به پایان رسید.

- غلامرضا سحرخیز در آذر ماه 61 و ماه محرم به همراه 40 تن از یاران خود در قطعه شهدای محرم بهشت آباد اهواز به خاک سپرده شد. چه روزی بود کم از روز عاشورا نبود.

- خوابگاه بلوار کشاورز دانشگاه امیر کبیر بنام ایشان نام گرفت که به اشتباه بجای غلامرضا ، غلامحسین سحر خیز درج گردیده که بعد از چند بار پیگیری هنوز نام آن تصحیح نگردیده است.

- پیرو خط امام و رساله ایشان، علاقمند به کتابهای استاد مطهری و دکتر علی شریعتی بود.

- به زبان انگلیسی تسلط کامل و به زبان عربی آشنایی داشتند و در حال فراگیری زبان آلمانی تاحد 60% بود.

- غلامرضا سحرخیز شهیدی همچون سایر شهدای جنگ تحمیلی بود که در دوران عمر مفید خود در میان دوستان با نشست و برخاست و گفتگوی دوستانه خود نمونه خاص و عام بود ولی بی آنکه دوستانش بدانند در راهی آهسته آهسته قدم بر می داشت که دید افق ایشان رستگاری واقعی در انتظار بود.

- دوستان غلامرضا زمانی دریافتند که ایشان در چه اندیشه و هدفی بوده که دیگر او درمیانشان نبود که این شیوه تمامی شهدا بوده است راهی که همه با سعی و اهتمام در مخفی نگه داشتن راز خود حرکت می کرده اند چرا که می دانستند دیگران را نه پای آمدن است ونه گوش شنیدن.

- غلامرضا در جهاد دانشگاهی تلاش بی وفقه ای می کرد و هر روز دوستانش نظاره گر تلاش ها و سخاوت او بودند اما او راه خویش را جدا از دیگران به ملکوت می پیمود و آنقدر در این راه پیش رفت تا از همه بند ها و علائق دنیوی خود برید تا اینکه دوستان حتی وجود مادی او را هم ندیدند و زمانی متوجه شدند که او در جبهه بود. در جبهه نبرد حق علیه باطل قامت استوار او نمادی برای دفاع از اسلام و حق شده بود و لحظه ای دوستان به خود آمدند که خبر شهادت غلامرضا آمد. اکنون ما مانده ایم و یاد خاطرات و فداکاری های او.

 

                                                                                                                        ((روحش شاد))

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" غلامرضا سحرخیز* " می نویسد