loader-img-2
loader-img-2
خلاصه از زندگی نامه «شهید سید عنایت الله ناصری» در سال 1344 در خانواده ای مذهبی در "بهبهان" اولین بهار زندگی خود را آغاز کرد. به مصداق چهره ای که پیشوا و مرادش «علی(ع)» تصویر نمود که گفتارش همه صدق و راستی، اعمالش همه اخلاص و عبادتش خضوع و حضور قلب موج می زد. دوران نوجوانی ایشان مصادف شد با ایام انقلاب اسلامی و به جرم شرکت در تظاهرات و دادن شعار علیه رژیم پهلوی تحت تعقیب و پس از دستگیری مورد شکنجه دژخیمان قرار می گیرد. دوران دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت و راهی جبهه های حق علیه باطل شد، که در جریان "عملیات کربلای 5" در مرز شلمچه هدف بمباران شیمیایی دشمن قرار گرفت. در سال 65 وارد تربیت معلم شد و بعداً در رشته الهیات مشغول تحصیل شد. پس از گذراندن دوران تحصیل، علی رغم مجروحیت شدید بر سر کلاس درس حاضر و به تدریس درسهای فلسفه، دینی، عربی مشغول شد و به تحکیم مبانی دینی دانش آموزان پرداخت. طی 8 سال اخیر به علت پیشرفت بیماری دیگر توان تدریس و بیرون آمدن از خانه را نداشت و سال به سال حال او وخیم تر می شد. بطوری که در سال 86 برای کنترل بیماری به "تهران" منتقل شد.طی این دو سال بیشتر از آنکه در خانه باشد، در "بیمارستان بقیه الله (عج)" بستری بود. و سرانجام در تاریخ 88/7/29 در بیمارستان به آرزوی خود که شهادت بود نائل آمد.
وصیت نامه «جانباز
شیمیایی شهید سید عنایت الله ناصری»

خداوند متعال را
شاکر و سپاسگزارم که مهلت و فرصتم داد تا بتوانم حقایقی را تحت عنوان وصیت نامه به
عموم ملت "ایران" و بخصوص برای نسل
جوان عرضه نمایم، شاید که بدین واسطه بتوانم موجبات رضایت ذات باری تعالی را نسبت به
خود جلب نموده تا مورد عفو و مغفرت بی پایانش واقع گردم (انشاالله).

و اما علیرغم اینکه
بشریت در قرون اخیر به دلیل پیشرفت علم و صنعت احساس افتخار و سربلندی کرده و نام پرآوازه ی
تکنولوژی بر تارک او می درخشد، اما این سوال از ذهن هر انسان آزاده ای برمی خیزد که
چرا این بشر به اصطلاح متمدن همچنان در جهت سعادت و خوشبختی خویش سردرگم و حیران باقی
مانده است؟

و چرا او هنوز از
ظلم و جور وتبعیض و آدم کشی رنج و محنت می کشد؟ و چرا به بهانه دفاع از حقوق بشر حقوق
اولیه و اساسی مظلومان و ستم دیدگان عالم نادیده گرفته می شود؟ بدون شک دردها و مصیبت های
امروز مردم "عراق" و "فلسطین" و"افغانستان" روح هر انسان پاک
منشی را آزرده ساخته است و بدون تردید این همه تجاوز، خباثت و بی حرمتی به عتبات عالیات
حقایقی تلخ است که نه تنها در دل شیعیان که در اعماق وجود هر انسان تازه مسلمانی شعله
برمی آورد؟

و افسوس که اگر بشریت
قدرت و عظمت خداوند متعال را بر قدرت ناچیز خود حاکم می دانست و اگر تاکنون روح دین
و اعتقاد به توحید و معاد در صحنه زندگی بشر میدان داری می کرد، و خلاصه اگر انسان
محوری در دنیای پرآشوب کنونی جای خویش را به خدا محوری می داد بوی خوش و باطراوت صلح
و امنیت و برادری در سایرنقاط عالم به مشام می رسید. ولی متاسفانه همگان شاهدیم که
امروز بوی جنگ و خون و خشونت همه جا را فراگرفته و ظلم و جور و جنایت به جایی رسیده
که عناصر پلیدی همچون "آمریکا"، "اسرائیل "و "انگلیس"، عصر جاهلیت را
با سیاست های وحشیانه خویش زنده کرده اند.

و اما اکنون که دوران
غربت اسلام به سر آمده و مسلمانان رفته رفته جان تازه به خود می گیرند، علما و روشنفکران
دنیای اسلام وظیفه دارند که با ابتکار عمل و اعمال نفوذ مضاعف بر گرده استکبار فشار
آورند و نسخه منفور لیبرال دموکراسی غرب ( که از شکم آن چیزی جز نفاق و دورویی بیرون
نمی آید) را کنار زده و نسخه نجات بخش اسلام ناب محمدی(ص) را به جهانیان عرضه نمایند.
که به حقیقت، بشریت با عمل و تمسک به احکام این دین الهی می تواند به سعادت و رستگاری
خویش نائل گردد.

و همچنین به نسل
جوان و نسل های بعدی انقلاب باید وعده داد که به شرط مقاومت و پایداری در آینده ای
نه چندان دور شاهد وقوع حوادث بزرگی در سرتاسر جهان باشد که امیدواریم یکی از این حوادث
فروپاشی نظام استکباری و برقراری تمدن بزرگ اسلامی به پیشوایی «حضرت بقیه الله الاعظم
ارواحنا له فدا » باشد. (انشاالله).

و اما شما ای ملت
ایران،ای جوانان، ای دانشگاهیان و دانش آموزان و ای خواهران و برادران عزیز و گرامی
من به عنوان انسانی محنت کشیده در راه آرمان های این نظام به شما عرض می کنم که در
میان سایر کشورهای جهان تنها کشوری که امروز به برکت قرآن و اسلام و فرهنگ اهل بیت
عصمت و طهارت علیهم اسلام منادی صلح و آزادی و مدافع سرسخت حقوق و کرامت انسان هاست
کشور جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین صمیمانه وصیت می کنم علیرغم وجود برخی مشکلات
و نابسامانی ها قدر نظام و انقلاب خود را بدانید و با آرمان های «امام خمینی رحمه الله
علیه »تجدید پیمان کنید و نسبت به اصل ولایت فقیه بی تفاوت نباشید و با دو عنصر
"عقل و عشق" آن را مورد اهتمام و پاسداری قرار دهید.(عقل از آن جهت که در
ذهن خود استدلال کنید که این اصل از اصول مسلم اعتقادی و کلامی مذهب تشیع است. و عشق
که به واسطه ی آن بتوانید دل های پاک خود را با دل صاحب آن منصب یعنی ولی امر در هر
عصر و زمانی پیوند زده روز به روز بیعت خود را با او مستحکم گردانید.) تا خدای عزو
جل روزی را برساند که حضرت ولی عصر(عج) پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز درآورده
و به کمال مطلوب برسانند. (ان شا الله).

و اما ای مسئولین
محترم و گرامی و ای کسانی که وظیفه ای سنگین بر دوش دارید. مواظب باشید که هم تحت نظارت
دقیق خدای متعال هستید و هم زیر چشم تیزبین مردم جای دارید لذا از شما عزیزان انتظار
می رود که صادقانه به ملت خدمت نمایید و در سیاست گذاری ها و برنامه های خود به توصیه های
حکیمانه رهبر انقلاب حفظه الله تعالی توجه کنید و آنجایی که وقت کار و عمل در میان
است، اختلاف خود را کنار گذاشته و همگان متحد و یکپارچه به فکر پیشرفت و آبادانی و
چشم انداز بیست ساله ی کشور باشید و برخی معضلات اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی
را سامان بخشید تا به لطف الهی این قبیل دغدغه های فکری از جامعه ی اسلامی برطرف گرداند.

و اما ای خداوند
پاک و سبحان، و ای کسی که از همه کس و همه چیز بی نیازی اکنون متضرعانه به درگاه تو
رجوع کرده ام و مشتاقانه دلم را به آرزوی لقای تو خوش نموده ام ولی از لحظه ی که به
خود آمده ام و در این آیه شریفه تامل ورزیده ام که: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی
الله و الله الغنی الحمید»

«ای مردم شما محتاج
و نیازمند خداوند هستید و تنها اوست که بی نیاز و شایسته ی هرگونه حمد و ستایش است
(سوره فاطر آیه 15)»

چیزی جز فقر و ناتوانی
و درمادگی در خود ندیدم مگر اینکه فضل و رحمت واسعه خویش را نصیبم سازی و دوران بیماری ام
را زاد و توشه آخرتم قرار دهی و از گناهان کوچک و بزرگم صرف نظر نمایی.(آمین)

در پایان ذکر چند
نکته را ضروری می دانم:

1-از همه ی دوستان
و همشهریان عزیزی که به دلایلی موجبات نارضایتی آنان را فراهم نموده ام تمنا دارم که
مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهند.

2-از خانواده ام
می خواهم که کلیه امکانات پزشکی متعلق به بنیاد را تحویل نمایند.

3-یک دستگاه بخور
متعلق به«شهید سعادت» را به خانواده ایشان برگردانید یا با صلاح دید آنها، آنرا به
بنیاد تحویل نمایید تا دیگر جانبازان عزیز از آن استفاده نمایند.

«سید عنایت الله
ناصری»

85/6/13

 

یکی از دوستان از من خواسته بود که در مورد عقاید شهید و انقلاب بیشتر بنویسم. راستش چون من خودم زیاد دوست نداشتم ، وارد موضوعات سیاسی بشوم، تا حالا این کاررا نکرده بودم.

به هر حال در این، خاطرات و تفکرات شهیدم را در این مورد می نویسم:

ولایت فقیه یکی از اصول اعتقادی او بود. "نسبت به اصل ولایت فقیه بی تفاوت نباشید و با دو عنصر عقل و عشق آنرا مورد پاسداری و اهتمام قرار دهید. " قسمتی از وصیت نامه بابام.

همیشه تا جایی که در توانش بود، اخبار و مسایل سیاسی را دنبال می کرد و سعی می کرد هیچ وقت صحبت ها و بیانات رهبر معظم انقلاب را از دست ندهد.از ایشون با عنوان «آقای خامنه ای» در خانه صحبت می کرد. هنگام پخش صحبت های «آقای خامنه ای» از تلویزیون، علاوه بر اینکه خودش به صحبت ها گوش می داد، ما را هم دعوت می کرد تا به صحبت های «آقای خامنه ای» گوش بدهیم. و خودش می گفت: محور قضاوت در همه ی موارد ولایت فقیه است. و تاکید داشت: مهم اطاعت از ولایت فقیه است  شخص در مرحله ی بعدی قرار دارد. در آن زمان امام ولی فقیه بود و اکنون «آقای خامنه ای».

نسبت به ارزش های والای انقلاب حساس بود و همواره در صحبت هایش با افراد مختلف از آن دفاع می کرد. واقعیات را می دید و در بیان مطالب حق ملاحظه هیچ کس را نمی کرد. بطور خاص، با "جریان دوم خرداد" مخالف بود، چون می گفت:" ارزش های انقلاب داره کمرنگ می شود". صحبت های دلسوزانه ایشون در سال 84 ، کاملا گواه این مطلب است.

البته در بحث های سیاسی به هیچ کس توهین نمی کرد و ضمن دفاع از عقایدش برای دیگران احترام قایل بود. هنگام بحث و صحبت با افراد مختلف به فراخور حالشان با آنها بحث می کرد و در صحبت هایش به نظرات «آقای خامنه ای» استناد می کرد

انتقال به تهران

حدود سه سال پیش اوایل محرم بود که در" ICU بیمارستان شهید زاده بهبهان" بستری شد و آن دفعه هم به علت نارسایی ریه ، پزشکان مجبور شدند لوله اکسیژن را از طریق دهان و گلو وارد ریه بکنند. و باز هم نمی توانستند که لوله را جدا کنند. ( درست مثل همین سری آخر که منجر به شهادت ایشان شد.) . از پزشکان که در مورد وضعیت بیماری سوال می کردیم صریحاً جواب می دادنند که " چرا بیش از این او را اذیت می کنید؟"

خوب، بالاخره راهی هم نداشتیم جز انتقال به "تهران" که آن هم به دلیل وضعیت بد بیماری رسیک بزرگی بود. بالاخره تصمیم را گرفتیم و آمبولانسی ایشان را از "بهبهان" تا "اهواز" و سپس با هواپیما تا فرودگاه "تهران" منتقل کردند. اما متاسفانه به محض رسیدن به فرودگاه "تهران" حال ایشان به هم می ریزد و کلاً علائم حیاتی مختل می شود.

از فرودگاه تا "بیمارستان بقیه الله" را مطمئنم که با دعای خیر همشهریان و دوستان بود که به بیمارستان رسید. هیچ وقت یادم نمی رود. آن شب ، فکر کنم شب هشتم محرم بود که «مرحوم حاج محمد جعفر گله دار زاده» بعد از پایان مراسم سینه زنی در "محل امامزاده فضل(ع)" «آیه شریفه امن یجیب »را برای شفای بابام قرائت کردند.

با خواست خدا و دعای خیر دوستان و تلاش پزشکان بعد از حدود دو هفته بود که پزشکان موفق شدند لوله را جدا کنند و کم کم ایشان را به شرایط نرمال برگردانند و بعد از یکی دو ماه( درست چند ساعت قبل از تحویل سال) به طور کامل از بیمارستان مرخص شد تا دو سه سالی را بیشتر در کنار ما باشد و الان که فکر می کنم می بینم که همین چند سال بیشترین تاثیر را از اندک شناخت من به بابای شهیدم داشت و چه درس هایی را که در بیمارستان به ما داد.....


اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" سید عنایت الله ناصری " می نویسد