loader-img-2
loader-img-2
*** «ابراهیم نیک پور» به سال 1339 در "بهبهان" متولد شد و 24 سال بعد، در لباس پاسداری از انقلاب اسلامی، در "عملیات بدر "، طی نبرد با دشمنانی که از سوی نزدیک به 40 کشور دنیا پشتیبانی می شدند، خرقه ی شهادت پوشید. «ابراهیم» در زمان شهادت، "جانشین فرماندهی گردان فجر" "(متشکل از پاسداران و بسیجیان بهبهانی )" را برعهده داشت.
دست نوشته :آخرین
یادداشت «شهید ابراهیم نیک پور»: می روم با سینه ای کاملا پاک و خالص به جبهه نبرد
با کفر، باطل، ظلم و ستم تا انتقام خون شهدای جنگ احد، تا کربلا و تا کربلاهای
امروز را از کفار و مشرکین بگیرم. امام بزرگوارم! با لبیک به ندای تو به پیش می روم.
سرانجام پیروزی از آن اسلام است و بس. "(علاقمندان به مطالعه یادداشت های به جا مانده از «شهید
ابراهیم نیک پور»، به کتاب «میعاد در زمستان» که توسط نشر قیام منتشر شده است
مراجعه نمایند.)"


آن چه خواهید خواند، ادای احترامی است به ساحت یکی از شهسواران تاریخ تشیع که جان تابناک خویش را بر سر عشق اباعبدالله الحسین(صلوات الله علیه) نهاد و امروز بر ایوانِ عرش منزل دارد. شفاعتش در روز حشرنصیبمان باد.

آن روزهایی که مرز "ایران و عراق" تازه باز شده بود، قرار شد بنیاد شهید خانواده های دو شهید داده را ببرد  زیارت کربـلا. حدود 9،8 خانواده  عازم عتبات شدیم. در حرم «حضرت عبـاس(علیه السلام)»، مادرم از «آقا » خواست که جنازه ی «ابراهیم» را به او هدیه بدهد. سـفر تمام شد و به ایـران برگشتیم. 3،2 ماه از این سفـر گذشته بود که از طرف بنیاد شهـید با من تماس گرفتند و گفتند: جسد برادرتان پیـدا شده اما فعلاًحرفی نزنید تا دو سه روزدیگر. شهـید ما را همراه با دیگر شهـدا به "مشهد" و «بارگاه حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)» و شهـرهای مختلف ایـران بردند و برگرداندند "بهبهان". برای دیدن جنـازه ی برادرم به بنیادشهـید رفتیم، دیدم روی کفن شهید تاریخی زده اند. پرسیدم: این چه تاریخیه؟ گفتند: تاریخ پیدا شدن جنازه است. چیزی به ذهنم رسید. رفتم و به مدارکم سر زدم. باورش برای بعضی ها سخت است اما تاریخ پیدا شدن جسـد شهـید درست، مصادف با همان ایامی بود که به زیارت کربلا رفته بودیم. این طوری شد که مادرم هدیه اش را از «حضرت عباس(صلوات الله علیه)» گرفت.


اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" ابراهیم نیک پور " می نویسد