loader-img-2
loader-img-2

بسمه تعالی

برادر تکلّو

سلام علیکم

خدا قوت وضعیت جزیره مجنون خیلی اضطراری شده دشمن دست به یک تلاش زده است. حتی المقدور یک دسته از نیروهای خوب گردان را با یک فرمانده دسته یا با یکی از فرماندهان گروهان آماده کنید و در اسرع وقت به اینجا بفرستید.

برادر اصغری جهت راه اندازی آنها به خرمشهر می آید منتظر شما هستم.

مهدی کیانی

فرمانده لشکر 32 انصار الحسین (ع)23 /3/65

 

شهید محمد تکلّو در تمامی نامه های که برای خانواده از جبهه ارسال می کردند در صورت نبودن منع حفاظتی آدرس یا کد پستی جهت جوابیه نامه ها ارسال می کردند. این شهید بزرگوار در آخرین نامه ای که در مورخه 10/6/65 جهت خانواده خود فرستادند نوشتند،

آدرس: فرستنده انشاءالله حرم حسینی


***


بسمه تعالی

دزفول برادر تکلّو دامت حفاظاته

سلام علیکم

امیدوارم که حالت خوب باشد و همگی برادران انشاءالله خوب باشند. برادر تکلو اولاً بنده می خواستم خدمت برسم ولی حاج مهدی تلفن زده که من هم می آیم صبر کن با هم برویم. ثانیاً اینکه انشاءالله به همه برادران سلام برسان و اگر نیرو دادند در اردوگاه نگه دار تا کل کادر از خط برگردند و در ضمن مسئله تمام شدن ماموریت برادران را تذکر دهید به برادر کیانی و اگر نیرو به اندازه همه گردان دادند به گروهان شهید سماوات ماموریت 3 گروهان بدهید تا گردان از خط برگردد.

و در ضمن چند نفر از برادرانی که آمده اند و قبلاً گردان بوده اند مثل برادر هوریان و غیره را برای گردان بگیر و همچنین یک مسئول تسلیحات، من هم انشاءالله بزودی خدمتتان می رسم در ضمن از ستاد درخواست کن اجازه دهند انشاءالله مراسمی از طرف گردان در عید فطر در همدان به عنوان گردان برقرار نمائیم و هماهنگی لازم را بنما.

والسلام خدا یار و یاور شما .همدان .رضا شکری پور .11/3/65


بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت خانواده عزیزم

سلام علیکم امیدوارم که تمام شما سالم باشید.

پدر عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشد و در کارهایت موفق و پیروز باشی. و شما مادر عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشد و خدمت برادرهای بزرگوارم جواد وعلی آقا سلام می فرستم امیدوارم که حالتان خوب باشد. خدمت خواهرهای عزیزم امیدوارم که حالتان خوب باشد. معصوم خانم و کبری خانم و از طرف به تمام فامیل سلام بفرستید بالاخره ننه آقا و ننه دایی و عموهایم و داییم و عمه ام و زن عموهایم و صفیه زن داییم و غیره و همسایگان را نیز سلام بفرستید واگر از حال اینجانب می پرسید حالم الحمدالله خیلی خوب است راستی نامه نفرستید تا جایمان معلوم شود. دیگر عرضی ندارم به جزء دوری شما.

والسلام من الله التوفیق

به امید پیروزی اسلام برکفر محمد تکلو 61/5/27

   **

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام به خانواده عزیز, امیدوارم که حالتان خوب باشد.

با سلام و درود به پدرعزیزم امیدوارم که حالت خوب باشد و همین طور شما مادرعزیزم و شما برادرهای عزیزم علی و جواد و خواهرهای عزیزم، کبری و معصوم، امیدوارم به حال همگی شما خوب باشد و از طرف من تمامی فامیلها و آشنایان و همسایگان سلام را برسانید. ننه خاله، ننه دایی و عموهایم- دایی احمد زن دایی اکرم، زن عموهایم و صفیه و آقا ولی و کلیه فامیلها. و راستی آقا جواد تولد فرزندتان را تبریک می گویم و راستی اگر خواستی نامه بنویسید به این آدرس پاکت که نوشته شده بنویسید راستی نامه چرا نمی نویسید کم کم دیگر عرض را تمام کنم به امید دیدار تمامی رزمندگان اسلام با خانواده های عزیزشان باشم خداحافظی می کنم.

والسلام

به امید پیروزی اسلام و فرج مهدی (عج)و طول عمر امام امت به طولانی خورشید. محمد تکلو

**

ملایر خانواده محترم شهید محمد تکلّو

سلام علیکم

شهادت برادر وهمرزم عزیزم ,محمد فرمانده دلاور و خداجوی سپاه اسلام که در آستانه فرا رسیدن روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی لبیک گوی عملی به ندای تاریخی امام مظلومان حسین ابن علی (ع) داد وبه درجه رفیع شهادت نائل گردید را تبریک و تسلیت عرض می نمائیم.

 


بسم الله الرحمن الرحیم

...و اما ای پسر عزیزم این چند جمله را با تو سخن می گویم. امیدوارم که مفید و موثر واقع شود. تو فرزند کسی هستی که دنباله رو راه حسین «ع» بوده است تو فرزند شهیدی، تو باید راه شهدا و راه حسین «ع» را خوب بشناسی و در این مسیر حرکت کنی و از لغزش ها و لهو و لعب به دور باشی. باید انشاءالله درست را در حد توان بخوانی و در جهت آشنایی با احکام الهی از هیچ کوششی فروگذار نکنی باید برای اسلام عزیز پاسدار خوبی و فرد مفیدی در اجتماع واقع شوی باید در برابر منافقان زمان و ظالمین و کفار و ملحدین مقاوم باشی و آنها را در همه حالات دشمن باشی باید خودت را با مسائل اسلام آشنا و در راه رهبران راستین اسلام و حسین (ع) با جان و مال حرکت کنی. باید در زندگی خود احترام بزرگترها را داشته باشی و با کسانی رفیق و دوست شوی که از انسان های با خانواده و حزب اللهی هستند .در امورات با بزرگان در مملکت و جامعه «روحانیت» مشورت کنی و بدانی که روحانیت متعهد است، که ماها را به این راهها و اهداف مقدس راهنمایی می کند. پس بدان و آگاه باش که اسلام عزیز در هر زمان احتیاج به فداکاری در هر زمینه ای دارد و باید من و تو و امثال ما لبیک گو باشیم.

در زندگی خود تقوی و نظم را برای خودت در راس امور قرار بده که خداوند دوستدار این افراد است، و کاری بکن که در دنیا و آخرت پیش خدا و رسول و خلق خدا روی سفید شوی و مرا از اینکه پدر خوبی برایت نبودم؛ ببخش و با مادرت بسیار مهربانی کن و بدان که خداوند یار و یاور تمامی مسلمین است والسلام.

تقدیم به فرزندم حمزه تکلو


بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت برادر گرامیم ودوست عزیزم ، محمد تکلو

سلام علیکم

پس ازعرض سلام سلامتی شما برادر گرامیم را از درگاه خداوند متعال خواستارم اگر از حال اینجانب هاشم رمضان خواستار باشید الحمدالله سلامتی برقرار است محمد جان امیدوارم که به تازگی با هم ملاقات کنیم.

از قول من به تمام بچه های بسیج و انجمن اسلامی دعا و سلام برسان .دیگر عرضی ندارم جز سلامتی شما.

والسلام رمضانی


**

بسمه تعالی

سلام علیکم

برادر تکلّو نیروهایی که برای توجیه شدن می آیند به خاطر حفظ جان بچه های خودتان به علت ضعیف بودن سنگرها هریک ساعت یا حتی بیشتر دو نفر به دو نفر به بالا تپه بفرستی برای توجیه حتی اگر برادر چیت ساز یا شاه حسینی گفتند: که باید به سرعت این کار انجام شود اجازه نمی دهی حتی اگر تا شب طول بکشد این توجیه شدن

مستجری
**

بسم الله الرحمن الرحیم

باعرض سلام به برادر عزیز هاشم علی رمضانی

امیدوارم که حالتان خوب و در تمام کارهایی که به اسلام و مسلمین یاری می دهد موفق باشید و این جناب به حول و قوه خدا خیلی خوب هستم. هاشم جان چرا نامه نمی نویسی، ما را انتقال داده اند به غرب کشور حتماً نامه بنویس و از طرف من به تمامی بچه محل سلام برسان به امید دیداری تازه با شما خداحافظی می کنم.

والسلام به امید پیروزی اسلام و فرج امام زمان (عج) و به امید طول عمر امام امت به طولانی عمر خورشید. محمد تکلو 61/6/10





یه آرزو داشت که همیشه به زبون می آورد. می گفت:می خواهم روز عاشورای امام حسین (ع)

عاشورایی بشوم.

روز عاشورا داشت جعبه های مهمات رو جا به جا می کرد که صدای انفجار بلند شد!

وقتی گرد و غبار خوابید دیدم سرش از بدنش جدا شده


 



در کوره آجر پزی ، کوره آتش بودیم انگار . عطش پشت عطش آب پشت آب!

- کی می توانیم در این گرما و با این کار سنگین روزه بگیریم ؟

عباس همین طور که داشت این توجیهات فقهی را به خورد قربان می داد ، لیوان چندم را هم سر کشید .

لیوان را تا سرش پر کردم و تعارفش کردم . با ادب همیشگی اش می گوید :

"نه شما بفرمائید من روزه هستم. " خجالت می کشم و آب را زمین می ریزم .

ظهر شده است و باید ناهار بخوریم اما محمد نمی آید .

قربان که از خجالت آب شده است می گوید :

"حبیب ! جمع کن این  سفره را خدا را خوش نمی آید ماما دو لپه بلمانیم آن وقت محمد که از ما چند سال کوچکتر است روزه  باشد"

راست می گوید بساط ناهار را جمع می کنیم و می رویم جایی که نه او ما را ببیند و نه ما او را!




قم ؟ پیاده ؟دوستان محمد از پیشنهاد او سخت تعجب کرده اند راه دور است.

اوضاع چندان آرام نشده است . هنوز یک ماه بیشتر از پیروزی انقلاب نمی گذرد .

 اما او بی تاب است حرارت دیدار روی گل امام خمینی اورا ، همه شیدا کرده است .

اشک از گوشه چشمانش می غلتد به روی گونه هایش .لبهایش تکان می خورد . بغضش ترکیده است و می خواند .

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سر زنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گرچه منزل بس خطر ناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست  کان را نیست پایان غم مخور





آیات زیادی را حفظ بود. خوب می خواند. به من گفت :

" برایم قرآن بخوان ! "

خواندم و خواندم .

گوش نمی داد ، دل می داد . من می خواندم و او گریه می کرد با خودم می گویم :

" مگر قرآن خواندن هم گریه می آورد؟"

نهج البلاغه جوابم را می دهد .

" قرآن را جزء به جزء و با اندیشه می خوانند " و هرگاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا  در آن باشد ، گوش دل به آن می سپارند و گویا صد ای بر هم خوردن شعله ها در گوششان طنین انداز است ، پس قامت خم می کنند و پیشانی و دست و پا بر خاک می مالند و از خدای خود آزادی از آتش می طلبند.


اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمد تکلو بیغش " می نویسد