loader-img-2
loader-img-2
شهید « محمود امان اللهی» در تاریخ 25/3/1339 در خانواده ای مذهبی در روستای «جعفرآباد »درشهرستان «بیجار» واقع در استان «کردستان» چشم به جهان گشود. پس از سپری کردن دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی را در کوران فقر و محرومیت، در دبستان "معرفت" روستا که شامل دو کلاس خاکی بود، آغاز کرد. اشتیاقش در کسب علم و دانش چنان بود که همواره دانش آموز ممتاز بود. تا جایی که دو پایه تحصیلی را در یک سال به صورت جهشی طی نمود. وی در کنار تحصیل پابه پای خانواده در امر کشاورزی و دامداری کوشا و ساعی بود. حتی بعد از اتمام کار کشاورزی، به عنوان کمک و مساعدت با همسایگان کشاورز خود در روستا همکاری می کرد. با سن کمی که داشت در عالم نوجوانی به صور مختلف خانواده های مستضعف و بی بضاعت را به انحای متفاوت یاری می نمود. سرانجام پس از اتمام تحصیلات مقدماتی به دلیل نبود امکانات آموزشی جهت آموختن پایه های بالاتر در سال 1349 زادگاه خویش را ترک کرد. در آن زمان که جاده مواصلاتی میان شهر تکاب و روستای جعفرآباد، جاده ای خاکی از نوع مالرو بود، به گونه ای بسیار مشقت آور این مسیر را با دوستان در گرمای طاقت فرسای تابستان و سرمای سوزناک منطقه طی می نمود. ایشان در آن شهر علیرغم مهیا بودن زمینه های انحرافی از لحاظ عقیدتی و اخلاقی، به هیچ دسته و گروه موجود در آن زمان که نقشه به انحراف کشاندن نسل جوان و جداکردن آن ها را از دین بر عهده داشتند، نه تنها تمایل و گرایشی پیدا نکرد؛ بلکه به سمت و سوی مایه های دینی گروید. وی در زمان تحصیل در دوره متوسطه نیز، جزء شاگردان ممتاز و برجسته بود. پس از گذراندن پایه پنجم طبیعی در دبیرستان سعدی سابق شهر تکاب، برای اخذ دیپلم به شهر کرمانشاه عزیمت نمود. سرانجام در سال 1356 با قبولی در پایه ششم طبیعی در دبیرستان 25 شهریور سابق کرمانشاه موفق به اخذ دیپلم طبیعی گردید. سپس به لحاظ علاقه ای که به میهن داشت و نیز حب وطن را نشأت گرفته از ایمان می دانست، لذا در تاریخ 1/7/ 56 وارد دانشگاه افسری ارتش در تهران شد و دوران شبانه روزی دانشگاه را با موفقیت طی نمود. اما قبل از فارغ التحصیلی در همان اوایل پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، پدر ایشان که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوسته بود و در درگیری با گروهک های ضدانقلاب منطقه در روستاهای تابع شهرستان تکاب (جنوب شرقی استان آذربایجان غربی) در تاریخ 6/4/59 به شهادت رسیدند. ایشان پس از مرخصی جهت شرکت در مراسم شهادت پدر از تاریخ 10/4/59 الی 31/6/59 از طرف دانشگاه افسری به سپاه ناحیه کردستان مأمور گردید و به عنوان مسئول سپاه و پیشمرگان مسلمان کرد پایگاه موجش و رابط بین ارتش و سپاه در محور عملیاتی قزوه ـ سنندج شجاعانه خدمت نمود و در مورخه 1/7/59، یعنی دومین روز آغاز جنگ تحمیلی، در حالی که از چندین روز قبل دانشجویان جهت برگزاری جشن فارغ التحصیلی و اخذ سردوشی به دانشگاه افسری نزاجا دعوت شده بودند، ایشان به همراه 270 تن از دانشجویان به فرماندهی سرهنگ نامجو (فرمانده دانشگاه افسری نزاجا) داوطلبانه جهت مقابله با دشمن بعثی با هواپیمای c-130 سریعاً به فرودگاه اهواز منتقل شده و سپس در مناطق آبادان و خرمشهر به نبرد علیه کفار بعثی پرداخت. در این زمان به عنوان را بط میان سرهنگ نامجو و شهید جهان آرا (فرمانده سپاه خرمشهر) به مبارزه ادامه داد و در تاریخ 15/7/59 بر اثر مجروحیت شدید از ناحیه دست چپ و پای راست به بیمارستان طالقانی آبادان جهت معالجه اعزام گردید. تا این که به خاطر شدت درگیری و کمبود نیرو و سوءاستفاده افراد خائن و فرصت طلب از ناهماهنگی ها و نابسامانی های اوایل جنگ، در بیمارستان طاقت نیاورده و قبل از بهبودی کامل، دور از چشم پزشکان و پرستاران به صورت پنهانی مجدداً عازم خط مقدم جبهه خرمشهر شد. سرانجام در تاریخ 23/7/59 در جریان سقوط قسمت غربی خرمشهر، در حالی که عده زیادی از همرزمان ایشان به شرف شهادت نایل آمدند، در درگیری خانه به خانه هنگامی که عراقی ها پل خرمشهر را تخریب نمودند؛ پس از مقاومت زیاد مجدداً از ناحیه پرده دیافراگم قلب، پای راست، کمر و هردو دست به شدت مجروح شده و توانایی جنگیدن از وی سلب گردید و در حالی که بیهوش بر زمین افتاده بود، به اسارت ارتش عراق درآمد. پس از مدتی شکنجه، وی را به اردوگاه "رمادیه" منتقل نمودند. در همان ایام و با توجه به اوضاع و احوال و قرائن، دوستان همرزمش ظن قریب به یقین شهادت وی برده بودند. علیهذا طبق فرمان همگانی شماره 234 ارتش، پوستر شهادت ایشان از سوی دانشگاه افسری نزاجا چاپ و منتشر شده و مراسم شهادت هفت و چهلم، در زادگاهش برگزار گردید. در دوران اسارت در کنار بزرگوارانی همچون سرور احرار و آزادگان شهید حجت الاسلام ابوترابی بودند و به گواهی شهید ابوترابی، ایشان به خاطر عدم همکاری با استخبارات بعث و تحریک نمودن سایر اسرا به مقابله با نیروهای بعثی، بارها مورد شکنجه و آزار و اذیت قرارگرفتند آن چنان که با صدای تلاوت قرآن، اذان و مداحی در رسای امام حسین (ع) و یارانش، عراقی ها را به ستوه آورده بود. به همین علت برای جبران این سرسختی ها، وی را بدون معالجه در سیاه چال ها و شکنجه گاه های قرون وسطایی و در زندان های مخفی رژیم بعث عراق شکنجه می کردند. حتی یک بار به بهانه مداوای مجروحیت به قصد قطع کردن پا، ایشان را به بیمارستان الرشید بغداد اعزام کردند. اما علیرغم فشار شدید و تهدید پزشکان عراقی مبنی بر این که اگر پای راست شما قطع نگردد، امکان سرایت عفونت آن به سایر اعضای بدن می باشد؛ ایشان پای مجروح خویش را سند جنایات بعثی ها خواند و اجازه قطع کردن آن را نداد. سرانجام بنا به تشخیص سازمان صلیب سرخ جهانی طبق کنوانسیون سوم ژنو، به علت شدت جراحات وارده به عنوان مجروح جنگی صعب العلاج جهت مداوا، پس از تحمل 244روز اسارت به همراه 24 نفر از اسرای معلول ایرانی با اسرای عراقی در ایران مبادله و با دومین کاروان آزادگان در تاریخ 26/3/60 وارد فرودگاه مهرآباد تهران شدند و پس از آن به سخنرانی های مختلف پیرامون افشاگری جنایات صدام کافر در عراق با اسرای ایرانی و ملت ستمدیده عراق، در ارتش، سپاه، دانشگاه افسری و مساجد جنوب و شرق تهران پرداخت و تا تاریخ 20/6/60 به اداره دوم سماجا (دایره ضدجاسوسی و امور اسرای عراقی) مأمور گردید. سپس از 20/6/60 تا 31/6/60 در بیمارستان تهران تحت عمل جراحی و مداوا قرارگرفت و به مدت 6 ماه تا تاریخ 10/12/60 به ایشان استراحت پزشکی داده شد. اما تقریباً تمام این مدت را از تاریخ 5/8/60 الی 22/1/61 داوطلبانه مسئول بسیج مستضعفین و قائم مقام سپاه تکاب بود و در دایره مواد مخدر سپاه کردستان نیز فعالیت می نمود. پس از پایان استراحت پزشکی، خود را به واحد مربوطه در دانشگاه افسری معرفی نمود؛ اما بنا به درخوست کتبی نماینده مردم شهرهای میاندوآب و تکاب در مجلس شورای اسلامی (حجت الاسلام محمدعلی خسروی) و فرمانده سپاه تکاب (برادر نیک آیین) از فرمانده دانشگاه افسری (سرهنگ نامجو) مبنی بر نیاز مبرم به وجود ایشان با توجه به کمبود نیروی انسانی فعال، متعهد و انقلابی در منطقه و نیز به علت فعالیت های زیاد و خوشنام بودن و همچنین تسلط بر زبان ترکی و کردی، مجدداً از 22/1/61 الی 22/7/61 مأموریت ایشان تمدید گردید اما به علت حساسیت منطقه سردشت و محاصره آن از هر طرف توسط ضدانقلاب ایشان را از 1/4/61 به عنوان قائم مقام و فرمانده سپاه سردشت (برادر احمدی مقدم) انتصاب نمودند و پس از هماهنگی فرمانده سپاه ناحیه کردستان (برادر ناصر کاظمی) با دانشگاه افسری و فرمانده(سابق) نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران(سپهبد شهید صیاد شیرازی) تا تاریخ 14/1/62 با تمدید مأموریت ایشان در سپاه موافقت گردید. از 14/1/62 تا 10/2/62 در سمت معاونت افسر عملیات قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) در ارومیه و منطقه 11 سپاه و از آن تاریخ تا 5/5/62 مسئول بازرسی و دایره سیاسی قرارگاه حمزه سیدالشهداء و سپس تا تاریخ 28/6/62 به عنوان سرپرست عقیدتی سیاسی لشکر 23 نیروهای مخصوص (نوهد) مشغول به خدمت بود. سپس با هماهنگی های مسئولین تا تاریخ 25/9/62 به عنوان مسئول سازماندهی بسیج عشایری قرارگاه حمزه سیدالشهداء انجام وظیفه نمود که در طول این مدت، سه بار شدیداً مجروح گردید و از آن تاریخ تا 5/3/63 به تیپ 1 لشکر 23 نوهد مأمور شد. سپس تا تاریخ 29/2/63 به فرماندهی گردان ضربت عملیاتی جندالله بانه منصوب شد. از تاریخ 1/1/64 تا 15/7/64 بنا به امر سپهبد شهید صیاد شیرازی فرماده(سابق) نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به قرارگاه کربلا و خاتم الانبیاء مأمور گردید و به عنوان معاون فرمانده تیپ شهادت منصوب گردید ودر این مدت در عملیات های ظفر 1و2و3 و کربلای 1و2و3 شرکت نمود. پس از آن تا 31/1/65 در دایره عملیات نزاجا مستقر در لویزان به مأموریت خویش ادامه داد و از 1/2/65 به طور کلی از نیروی زمینی به ستاد مشترک ارتش منتقل گردید و تا 22/11/65 به عنوان معاون حفاظت اطلاعات ناحیه ژاندارمری کردستان مشغول به خدمت گردید. و از آن تاریخ تا 2/3/67 در سمت مشاور نظامی و معاون هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی ناحیه ژاندارمری کردستان منتصب گردید. از 20/4/67 الی 20/7/67 بنا به درخواست لشکر 28 پیاده کردستان ایشان به عنوان رابط ژاندارمری به آن لشکر مأمور شدند. در بحرانی ترین ایام درگیری و حساس ترین لحظات جنگ ایران و عراق در منطقه کردستان برابر دستور فرمانده(سابق) لشکر 28 کردستان (سرتیپ2 احمد دادبین) ایشان به فرماندهی یکی از گردان های تکاور منصوب شدند و در یکی از عملیات ها همراه چهارتن از نیروهای تحت امر خویش در تاریخ های 30/4/67 و 1/5/67 در ارتفاعات استراتژیک «مارو »که در حال سقوط از سوی مزدوران ارتش عراق بوده، از دست نیروهای تک کننده خارج و ضمن تثبیت کامل مواضع خودی و نگهداری سرزمین تحت تصرف اقدام به انهدام تعداد 6 دستگاه از تانک های دشمن و از بین بردن عده زیادی از نفرات پیاده دشمن نمودند که در اجرای عملیات موفق به دستگیری و اسارت دو نفر نظامی ارتش بعث که مسلح به موشک انداز آر.پی.جی 7 بوده اند می نماید .اودر پایان این عملیات صفحه زرین دیگری از کارنامه خود را خالصانه می آراید. به گونه ای که تهور و جسارت وی تا مدتی زبانزد کلیه نیروهای لشکر مزبور بوده است و از تاریخ 13/9/69 به مدت شش ماه به عنوان مشاور دادستان نظامی به سازمان قضایی نیروهای مسلح کردستان مأمور گردید و پس از اتمام مأموریت در سمت های معاونت تبلیغات و نیز معاونت هماهنگ کننده ناحیه انتظامی کردستان، سال ها به مردم کردستان خدمت نمودند و سپس بنا به درخواست فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 22/5/74 با مأموریت ایشان از نیروی انتظامی به نیروی زمینی ارتش موافقت به عمل آمده و از 5/2/75 به عنوان مشاور اجرایی فرماند ه نیروی زمینی ارتش به فعالیت خویش ادامه دادند و در مورخه 4/4/75 به عنوان نماینده معاونت تعاون این نیرو در امور اقتصادی در مناطق تحت پوشش قرارگاه شمال غرب منصوب گردید و سرانجام در تاریخ 24/6/75 پس از اتمام مدت مأموریت به ناجا بازگشت و مجدداً در سمت معاونت هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی ناحیه انتظامی کردستان، بار دیگر به کردستان بازگشت و پس از چندین سال خدمت صادقانه و شجاعانه در لباس مقدس سربازی در راه اسلام، بنا به درخواست استانداروقت کردستان در تاریخ 15/9/78 به طور کلی از نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران به وزارت کشور و سپس به استانداری کردستان منتقل گردید. آن چه که ایشان در سال های پس از جنگ همواره با آن دست به گریبان بودند، آسیب های چشمی ناشی از دوران اسارت و جنگ بود. تا این که سرانجام به علت جراحات شدید مغزی، طی دو مرحله در بیمارستان توحید شهر سنندج، تحت درمان و مراقبت پزشکان قرار گرفتند؛ اما به دلیل عدم بهبودی و بنا به تشخیص پزشکان، ایشان را به صورت اورژانسی به وسیله هواپیمای ارتش در تاریخ 7/3/79 به بیمارستان خانواده ارتش در تهران منتقل نموده، بستری و تحت درمان قرار گرفتند. اما متأسفانه علی رغم تلاش پزشکان و مراقبت های ویژه، بهبودی حاصل نشد و در تاریخ 15/3/79 به بیمارستان دکتر شریعتی تهران انتقال یافت که در نهایت این رزمنده خستگی ناپذیر در مورخه در مورخه 17/3/79 ندای حق را لبیک گفت و به دیدار پدر و دیگر همرزمان شهیدش شتافت و بنا به وصیتش قلب و کلیه های آن بزرگمرد به 3 نفر از نیازمندان که سال ها از درد بیماری رنج می کشیدند، اهداء گردید و پیکر مطهرش پس از اجرای مراسم تشییع در دانشگاه افسری امام علی (ع) و شهر بیجار پس از سال ها دوری، سرانجام در زادگاهش و در میان سیل خروشان همرزمان، اقوام و مردم شهیدپرور تشییع و در کنار مزار پدر شهیدش به خاک سپرده شد. از این شهید سرافراز 2 فرزند پسر و 2 فرزند دختر به یادگار مانده است. لازم به تذکر است که ویژگی ها و امتیازات برجسته ای که ایشان را از دیگر اشخاص متمایز می ساخت، به قرار زیر است: فرزند شهید بودن، شهادت، جانباز بودن، آزاده بودن و ایثارگری پس از حیات، قاری قرآن، مداح اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، ناطق و سخنور بسیار توانا هم به زبان ترکی و فارسی و هم به زبان کردی. منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران سنندج و مصاحبه با خانواده ودوستان شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
...ای مادر عزیز و مهربان !وصیت من این است
،همچنان که فاطمه وار مرا حسینی پرورش دادی ،افتخار کن که من نیز راه حسین را رفتم
و شیرت را حلالم کن و رسالت سنگین زینبی را فراموش نکن .
ای خواهران !زینب گونه ،پیام شهیدان راه
خدا را به گوش جهانیان برسانید و زینب گونه به راه شهیدان ادامه دهید .
ای خواهران عزیز و مادر گرای و همسر
وفادارم !حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید و همیشه فاطمه
وار زندگی و مبارزه کنید .
اگر گریه کردید ،به یاد مظلومیت سرور و
سالار شهیدان و مظلومان کربلا ،حضرت امام حسین (ع) سرور آزادگان جهان گریه کنید که
این اشکها ذخیره و زاد و توشه ی راه است .ای شنوندگان وصیت نامه ی من و ای مومنان
!تا جایی که برای شما ممکن و میسر است ،قرآن بخوانید و در آیا ت آن فکر کنید و
بیندیشید ،چرا که رمز موفقیت و سعادت دنیوی و اخروی بشریت در آن می باشد .
لطفا هنگام دفن جنازه ام ،زیارت عاشورا
را حتما بخوانید و همزمان دفنم کنید .
محمود امان اللهی
ساعت 6 صبح بعد از اتمام نماز و زیارت
عاشورا در آمادگاه منظریه قم هنگام ماموریت در نزاجا و برگزاری مانور ولایت و انبیاء
(س)
آخرین وصیت نامه سرهنگ امان الهی مشاور
تیمسار فرماندهی محترم نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 27/2/1357
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
لطفاً هنگام دفن جنازه ام زیارت عاشورا
حتماً بخوانید و همزمان دفنم کنید دستم از جناب کوتاه شده ؟
الحمدلله رب العالمین. الصلوه و السلام
علی اشرف الانبیاء سیدنا ونبینا وسمیع ذنوبنا و طبیب قلوبنا محمد صلی الله علیه و
آله و سلم سیما ائمه الهده المعصومین بالاخص بقیه الله فی الارض (عج )
بعد از حمد و سپاس بیکران خداوندوارادت
قلبی به پیشگاه همه رسولان و هادیان بشری و ناجیان انسانی خصوصاً کامل ترین و
بهترین و افضل ترین آنها حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و شهادت به کلمه توحید
(لا اله الا الله) و توحید کلمه و شهادت به توحید و نبوت و معاد که هم حقند و کتاب
و صراط و سوال نکیرو منکر که حق اند.
شهادت می دهم که حضرت علی بن ابیطالب
(ع) مولی الموحد ین و امام المتقین و یازده فرزند معصومش ستارگان درخشان آسمان
امامت و ولایت و هدایت امامان بر حق و جانشینان خلف و صالح پیامبر عظیم الشان
اسلام، پیشوایان دینی و امامان معصوم هستند. عمرم را در انتظار فرج حضرت خاتم
الانبیاء، مهدی موعود قائم آل محمد (ص) صاحب الامر به سر بردم و در عالم قبر و
برزخ همچنان منتظر ظهور شان هستم. انشاءالله خداوند مرا از زمر? کسانی و شهیدانی
قرار دهد که بعد از ظهور آقا امام زمان ؟ حیات دنیوی مجدد می یابند که در رکاب آقا
، کفار و منافقین و دشمنان اسلام و قرآن را شمشیر بزنند. شهادت می دهم که حضرت
فاطمه زهرا (س)؟ ناموس عصمت حق دخت نبوت همسر ولایت و مادر امامت معصومه شهیده و
سرور زنان عالم است. سلام و درود به ساحت مقدس قهرمان کربلا پیام رسان شهیدان و
مظلومان کربلا حضرت زینب کبری (س) و با سلام به پرچمدار سالار شهدای کربلا و مظهر
حیا و شرف و وفا و شجاعت و فضیلت حضرت عباس (ع) .
با سلام و د رود بی پایان قلبی به
پیشگاه همه شهیدان راه حق و حقیقت از آغاز آفرینش (هابلیان) تاکنون (خمینیان)
خصوصاً شهداء بدر و اُحُد و ... کربلا ... و انقلاب اسلامی ایران... در جنگ تحمیلی. با تکریم و
درود و سلام و صلوات به روح پر فتوح بزرگ پاسدار حریم ولایت در عصر غیبت و
بنیانگذار جمهوری اسلامی اسلام حضرت امام راحل قدس الله و با خالصانه ترین احترام
و درود آکنده از قلب و زره زره وجودم به محضر مبارک جانشین خلف امام و نائب امام زمان
(عج) و رهبر فرزانه و حکیم والا و ذریه صدیقه طاهره ناخدای کشتی طوفان زده انقلاب
اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ولی امر مسلمین جهان و سلام بر امت اسلامی
جهان خاصه جامعه فلسطین و بوسنی و افغان و کشمیر و الجزایر و مصر و عربستان و ...
و خصوصاً ملت مبارز و نستوه و همیشه در صحنه و شهید پرور و انقلابی و هوشیار و
بیدار ایران اسلامی ـ سلام بر همه شهداء اسلام در ایران زمین خصوصاً روح پدر آزاده
و شهیدم ، شهید همیشه جاوید - رحمته الله علیه ـ سلام بر دامن پاک مادرم فاطمه علی
مردانی آن مادر دلاور و شیر زن پر تلاش روستایی و دائماً زحمت کش و زجر کشیده و
مصیبت دیده دوران و سلام بر همسر پاک و طاهره و فهمیده و وفادار و دلسوز و یار و
یاور همیشگی من در زندگی مخصوصاً ایام جنگ تحمیلی که حضور تمام وقتم را مردیون شما
بودم و مطمئناً در قیامت پاداشی اگر برای ایام مجاهدتم در اسارت بعثیون و حضور در
عملیات ها و خطوط مقدم جبهه ها باشد ، بیشتر آن متعلق به شماست. اگر فرصت داشتم
بعد از جنگ هم شبانه روز بی مزد و بی منت در خدمت مردم برای رضای خدا باشم و زاد و
توشه آخرت برچینم باز مدیون شکیبایی و صبر و مقاومت و تشویق های شما هستم. همسر خوبم
تو همیشه در قلب من محترم و مکرم بودی حتی در دنیای بعد از مرگ فراموشت نمی کنم.
منتظرم همچنان بقیه عمر خدادایت را پاک و مقدس زیسته و در تربیت و تحصیل و مواظبت
از فرزندانمان بردباری پیشه کنی و پس ا ز ادای تکالیف شرعی و الهی خود به من
بپیوندی و آرزو دارم در دنیای همیشگی و جاویدان پس از مرگ شما را زیارت کنم
انشاءالله . قصور
مرا در وظایفم بر من عاصی سراپا تقصیر ببخش و بیامرز ـ مادرم و همسرم و فرزندانم و
برادران و خواهران و اقوام و همرزمان و دوستان و آشنایان و سروران و اساتید و دین
داران به گردنم ،که حاضرید یا غائب ـ مرده اید یا زنده ـ دستم از همه شما کوتاه
شده از یکایک شما جداً حلالیت طلب می کنم از همه کسانی که در زادگاهم و تکاب و
بیجار خصوصاً دیوان دره و سنندج و مریوان و کامیاران و روستاهای تابعه در امر
انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی و میان دوره ای به نحوی از انجام زحمات
فراوان مرا تقدیر نموده و متحمل هزینه هایی شده اید مرا حلال کنید خصوصاً و هرکس
دیگری که هر کدام مبالغی برایم در انتخابات و غیره هزینه نموده اند و مرا کمک مالی
نموده اند شما را به خدا حلالم کنید در غیر این صورت هر مقدار که طلب دارید اگر قرض
الحسنه بوده از همسرم بگیرید و همسر مهربان و خوبم پیکان را بفروشید و بدهی هایم
را پرداخت نمائید در حالی که من در زمان حیات خود را بدهکار آنان نمی دانستم چون
هم? آنها را که اسم برده ام با رضایت خودشان مبالغی را به عنوان کمک به تبلیغات
انتخاباتی به ستاد من هدیه نموده بودند و به خود من دادند منتها من برای این که
خاطر جمع شوم ضمن تشکر از همه، طلب حلالیت می نمایم. فرزندان خوبم محمد مهدی مریضم
خدایت تورا شفا دهد روحیه ات را نباز .خداوند محبان خود را می آزماید. در آزمایش
الهی شما و مادرت صبر پیشه کنید صبر ایوب.
محمد مهدی عزیزتر از جانم و زهرای خوبم
و مهربانم و موحد عزیزم اگر پدر خوبی نبودم مرا ببخشید در تزکیه نفوس و تحصیل علوم
قرآنی و علوم ؟ و عمل به فرامین را و امر الهی و دستورات اسلام ناب محمدی کوشا و
ساعی باشید و همیشه بر خدا توکل کنید .متقی باشید نماز را حتی المقدور به جماعت به
پا دارید. روزه ها را حتماً بگیرید بهترین خودسازی و فراگیری و تدبر و تفکر در
قرآن ماه رمضان است آن را دریابید به مادرتان احترام بگذارید. بزرگان خود را
احترام بگذارید با مردم خوش رفتار باشید تا می توانید خادم مردم باشید دل به مال
دنیا و زر و زیور فریبنده آن و ریاست خوش ندارید دنیا را مزرعه آخرت بدانید، تا می
توانید عمل صالح ذخیره آخرت خود بنمائید. با همدیگر مهربان باشید یار ولایت فقیه
باشید. به گفتار فرصت طلبان ـ دنیا طلبان ـ ریاست طلبان ـ دشمنان اسلام ـ منافقان
ـ ضد انقلاب گوش فرا ندهید. همیشه در خط رهبری باشید تا موفق و سربلند باشید.
همیشه بعد از نمازها ارواح اسیران خاک خصوصاً وارثین و به ویژه روح پدر محتاجتان
را با قرائت فاتحه ، صلوات و قرائت قرآن شاد کنید. خواهر جفا کش و صبور و مهربانم
فریبا جان حلالم کن انشاءالله در زندگانی عاقبت به خیر بشوی.
تیمسار سرتیپ دادبین حق فراوان مادی و
معنوی و پدر به گردنم داری جداً حلالیت می طلبم آزادم کن مرا ببخش ـ بر من گریه
نکنید مرگ حق است پایان زندگانی دنیا مرگ است ،مرگ عبور از دنیا به سوی آخرت است.
اگر گریه کردید به یاد مظلومیت سرور و سالار شهیدان و مظلومان کربلا امام حسین (ع)
سرور آزادگان خوبان گریه نمائید که این اشک ها ذخیره و زاد و توشه راه است.
راضی نیستم مردم و آشنایان در مجالس
ترحیم برای خاطر من به زحمت بیافتند هرکسی خبر مرگم را شنید با قرائت فاتحه و سوره
قدر و صلواتی و دیگر سور و آیات قرآنی روحم را شاد نماید .اجرتان با خداوند منان
انشاءالله.
فرزندانم حتماً خود را مقید نمائید که
روزانه زیارت عاشورا را با حضور قلب بخوانید چون بعد از مرگ هیچ ثروتی و هیچ عملی
ثواب زیارت عاشورای خالصانه را ندارند. نماز شب بپا دارید بسیار سازنده است و
نورانیت قبر ایجاد می نماید. و نماز جمعه و جماعات و تشیع جنازه و دعای کمیل و
ندبه و توسل تا می توانید شرکت کنید و نیت را خالص برای خدا بکنید.
اخلاق نیک دیباچه نام عمل مومن است خود
را به اخلاق حسنه بیارائید. بزرگترها را احترام کنید و به کوچکتر محبت کنید و آنها را
نوازش نمائید. فرماندهان
محترم ـ روسا ـ مسئولین زیردستان را آزار ندهید. از لغزش زیرمجموعه بگذرید به
همسایه خویش آزار نرسانید .حق و حقوق همدیگر را مراعات نمائید. به حلال و حرام
مالتان خیلی دقت کنید ـ امر به معروف و نهی از منکر مانند نماز واجب و یک مسئله
سیاسی اجتماعی است مهم این که از فرائض و عبادات است آن را زنده نگه دارید و با
شرایط مطلوب و مخصوصی که دارد به جای آورید. اگر استطاعت مالی پیدا کردید و حج
خانه خدا واجب شد آن را با خصوع و فروتنی و آداب و مناسک صحیح و کامل انجام دهید
سفر بسیار پرباری است فرزندانم اگر توانسته و سعادت زیارت بیت الله الحرام را پیدا
نمودید حتماً به نیت پدر شهیدم یک حج واجب انجام دهید و به نیابت پدرتان من محتاج
و اسیر خاک و گرفتار قبر یک حج باصفا و با معنا به جا آورید .التماس دعا دارم تا
می توانید به معنویات و زندگی تان بهاء فراوان بدهید .
حب الدنیا راس کل خطیبه .
هر که آمد در غم باد جهان چون گرد باد
چند صباحی خاک خورد آخر به خود پیچید و
رفت.
شما را به خدا از غیبت بپرهیزید اجتماع
ما متاسفانه اکثراً اسیر غیبت اند .دروغ کلید هم گناهان است در هیچ شرایطی زبانتان را به دروغ
عادت ندهید. به همدیگر تهمت ناروا نزنید ـ نجات در صداقت است پس سعی کنید همیشه
راستگو باشید. از بخل و حسد جداً دوری کنید از تملق و تکبر به دور باشید و متنفر. از اعتماد به نفس در هر کاری سبب پیروزی
و سربلندی آن است عزت نفس خویشتن را حفظ نمائید. دست نیاز به جز خدا پیش این و آن
دراز نکنید از هیچ کس و هیچ چیز نترسید مگر خدا. سعی کنید تا می توانید گناه نکنید
گناه نکردن آسانتر از توبه کردن است. اگر لذت اطاعت و بندگی حق تعالی را بچشید
بقیه لذا فکر مادی دنیایی فانی همه و پوچ .
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس لذت نخوانی.
به زیارت چهارده معصوم و امامزاده های
ایران بروید و مرا نیز یاد کنید ـ خانه آخرت خود را با قرائت و تدبر و عمل به قرآن
و نماز و روزه و اخلاق سپری و خدمت به محرومین فی سبیل الله و تداوم راه شهیدان و
احترام به آزاده گان ـ جانبازان انقلاب و یادگاران شهداء گرانقدر زمان آباد نمائید.
در کارتان با علاقه مندی و نیت خالص برای رضای خدا کار کنید و سعی نمائید تمیز
باشید منظم و متقی باشید ـ با حمله ناجوانمردانه و شبیخون فرهنگی و تهاجم فرهنگی
استکبار خونخوار جهانی با توکل به خدا و تمسک به حبل الله و تقلید در عمل به
دستورات رسول (ص) و آل اطهارش و به وسیله قرآن و نماز و دعا، به مقابله برخیزید و
بدانید ریسمان شیطان پوشیده و کید و مکر آن بسیار سست و ضعیف است و عاقبت از آن
متقیان است.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باش و ما رستگار
بار الها زندگی ما را زندگی محمد (ص) و
آل او قرار بده و مرگ ما را مرگ محمد (ص) آل او قرار بده. خدایا گرچه گناه ما زیاد
است و عفو تو زیادتر است. خدایا ما را ببخش و آنی از قرآن و محمد (ص) جدایم مگردان
ـ آمین یا رب العالمین محمود امان اللهی27/2/75
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمود امان اللهی " می نویسد