loader-img-2
loader-img-2
زندگینامه طلبة شهید: سیدمحمدرضا احمدی شیخ شبانی طلبه شهید« سید محمدرضا، در فروردین ماه 1347- چشم به جهان گشود. شش بهار بیشتر تجربه نکرده بود که راهی مدرسه شد و به تحصیل پرداخت. مقطع راهنمایی را در مدرسه بها ءالدین شیخ شبان تا سال دوم با موفقیت پشت سر نهاد؛ سید محمد رضا روحی پاک داشت به لطافت همان بهاری که همراه شکفتنش بود و این روح پاک، او را به سمت پاکی ها و به سمت نماز و دین سوق می داد و در نهایت هم همین روح پاک، او را به حوزه کشاند. سال 1362 وارد حوزه علمیه امامیه شهرکرد گردید. در اواسط سال 1364 به حوزه علمیه چیذر در شمیران استان تهران پای گذاشت. در همین بین دو بار به میدان رزم رفت و در نهایت، درمرحله تکمیلی عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه- کربلای شهدای ایران- از ناحیه شکم مورد اصابت تیر کین دشمن قرار گرفت. او را به بیمارستان رساندند؛ اما پس از شش روز، در تاریخ 14/12/1365 با وداع زمستان و نزدیک شدن بهار، به بهار سعادتش نایل شد. برخیز که می رود زمستان نارنج و بنفشه بر طبق نِه وین پرده بگوی تا که یک بار برخیز که باد صبح نوروز بگشای در سرای بستان منقل بگذار در شبستان زحمت ببرد ز پیش ایوان در باغچه می کند گل افشان «... و اما عید واقعی تک تکِ ما و تمامی افراد، روزی است که ما در خودمان تغییر حالتی را مشاهده کنیم یعنی ببینیم که امروزمان بهتر از دیروزمان است». (فرازی از دست نوشته شهید) «روحش شاد و راهش پررهرو باد
وصیت نامه

«طلبة شهید: محمدرضا احمدی شیخ شانی» با
تبریک خجسته سالگرد انقلاب اسلامی. خدمت پدر و مادر مهربان و عزیزم بله
از جان عزیزترم سلامی که من در زیر خاک چه گرم می رسانم و امیدوارم که حال گرامی
شما خوب باشد. باری اگر از احوالات این فرزند حقیرتان خواسته باشید شکر خدا خوبم و
نگرانی ندارم به جز دوری شما. باری نامه ای که علیرضا نوشته بودید به دستم رسید و
پولی را هم که فرستاده بودید به دستم رسید از این که برایم پول فرستاید خیلی
متشکرم. باری اسماعیل و سکینه و ؟ خدمت شما
سلام می رسانند و انشاءالله عید به خدمت شما می رسیم. در ضمن خدمت علی رضا هم سلام
می رسانم و خدمت سید ؟؟؟؟ داداشی و طاهره و مهدی نیز سلام می رسانم. اما خواهر
عزیزم! خدمت نور چشمم عزیزم بلکه از جان عزیزتر سلامی گرم از فرسنگ ها راه دور
همراه با شور و شوقی فراوان می رسانم و امیدوارم که حالت خوب باشد. باری از این که
من می گویم چرا نامه نمی دهی ناراحت نشود دیگر نامه نده) بلکه تو باید بیشتر نامه
برای من بدهی چون من این جا غریب هستم. من الان از شما فقط سه نامه دارم در حالی
که خیلی نامه فرستاده ام . از این که وقت شما را گرفتم معذرت می خواهم. سلام
خدمت صاحب الزمان و نای بر حقش خمینی بت شکن و با امید این که رزمندگان پیروزی
کامل و نهایی برسند. پدر و مادر گرامی از این که بدون اجاز
شما به جبهه جنگ آمده معذرت می خواهم پندی بده کاری دارم که امیدوارم هر چه زودتر
آن را بپردازید. مهر علی فتحی 4000 تومان بده کارم به
برادر حسن ؟؟ سردجانی به برادر محمد جواد حدادی 27 تومان. من نمی خواهم به خاطر
این بده کاری ها عذاب شوم فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل بر اندیشه که چون
عشوه کند در کارش
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" سیدمحمدرضا احمدی شیخ شبانی " می نویسد