ابراهیم در روز دوم تیرماه سال 1336 در مزرعه انگوران دیده به جهان
هستی گشود. ابراهیم
چهارمین فرزند خانواده بود. هنوز در رؤیاهای کودکی به سر می برد که دست در دست
مادر به مدرسه رفت؛ عاشق ورزش بود؛ خیلی جدی آن را دنبال کرد و توانست در ورزش
هایی چون کاراته، کشتی، فوتبال، هندبال و .... مهارت به دست آورد.
مدرک دانشسرای تربیت معلمی را که گرفت، به عنوان معلم به روستای
سرراهی رفت و 9 ماه به دانش آموزان درس داد. اما جنگ او را به جبهه کشاند؛ تا آن جا نیز درس ایثار و فداکاری را
برای نسل فردای ایران مشق کند. او حدود 2 سال در جبهه جنگید و در دفتر، عملیات های
بی شماری هم چون کربلای 1 و 2 و 3 نامش را ثبت کرد.
سرانجام پاسگاه زید (شلمچه) قتلگاه این دلاور بسیجی گردید و او در روز
نوزدهم دی ماه سال 1365 در سن 29 سالگی در عملیات کربلای 5 به عرش الهی بال گشود و
در جوار برگزیدگان سکنی گزید.
به نام آن که هستی بخش جان ها و هادی انسان هاست. من سرباز حقیر امام
زمان (عج)،
ابراهیم اصغری با آگاهی کامل، این راه را که ثمره ی هزاران گل نورسته و پرپر شده
انقلاب اسلامی هست، انتخاب کرده ام.
امت مقاوم بدانید و آگاه باشید که اگر همگی حول محور رهبری واحد
اسلامی جمع شوید، هیچ قدرتی نمی تواند در بنیان مرصوصتان رخنه کند. دست آن هایی که
حرمین شریفین و عتبات عالیات و قدس عزیز را غصب کرده اند و بر فراز ویرانه های دیر
یاسین و کفر قاسم و صبرا و شتیلا و هویزه و خرمشهر عربده کشی می کنند و سند اسارت
را امضا می کنند، قطع نمایید.
راه خدا آمدیم تا جان ببازیم دست چیست
مـــــرد کز ســــــــیلی بترسـد مرد نیست
از تجمل دست بردارید که هیچ کسی چیزی از این دنیا نمی برد همه فانی
است. این
زیباترین لحظه ی زندگی من است، زیرا 5 ساعت مانده است که یا به معشوقم بپیوندم و یا
حسرت عاشقان را بخورم.
