loader-img-2
loader-img-2
صابر عیسی زاده در یک خانواده مذهبی در گنبد کاووس به دنیا آمد و برای درس خواندن به تهران رفت و در رشته صنعتی تحصیل نمود.
صابر دارای اخلاقی پسندیده بود و با دوستانش به مهربانی رفتار می کرد. در بحث کردن و آگاه نمودن مردم کوشش فراوانی داشت و گاهی بحث کردن، یک تا سه ساعت طول می کشید. کتاب های زیادی داشت. او علاقه زیادی به کتاب های شهید مطهری و دیگر متفکرین اسلامی داشت و به دوستان و برادران خود توصیه می کرد که این کتاب ها را بخوانند.
صابر عیسی زاده به امام علاقه زیادی داشت، به طوری که اتاقش پر از عکس امام و اعلامیه های امام بود. مسجد را سنگری برای مبارزه با کفار و منافقین ساخته بود. هیچ وقت با لباس مخصوص پاسداری از منزل خارج نمی شد؛ می گفت: اگر اشتباهی از من سر بزند، می گویند که پاسداران این طور هستند، نمی گویند که این یک نفر این طور است.
خیلی صبور و با گذشت بود، هنگام رفتن به کردستان وقتی یکی از خواهرانش به او گفت: «مادر مریض است به خاطر مادر بیا و از این کار دست بکش» گفت: «مگر این هفتاد هزار شهید و صد هزار زخمی مادر نداشتن؟ «هنگام خداحافظی با دوستانش گفته بود من می روم و هم چنان که در وصیت نامه اش نوشته است این راه را یعنی شهید شدن را با میل و رغبت انتخاب کرده و این راه را سعادت و خوشبختی می دانسته و به دوستانش نیز می گفت: «امیدوارم اگر در این راه گام برمی دارید، با آگاهی و چشم باز باشد.» او سرانجام به آرزویش که شهادت بود، رسید و در روز نهم اردیبهشت ماه سال 1359 در سنندج شهید راه حق شد. خدایش بیامرزد.
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" صابر عیسی زاده " می نویسد