loader-img-2
loader-img-2
طلبه شهید: اصغر عبدالجباری در سال 1347 در شهرستان بناب در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی و راهنمایی را در همانجا با موفقیت طی کرد، شرق به آموختن علوم اسلامی و کتب دینی همراه با اعتقاد خانوادگی او را به سوی معارف اسلامی کشاند به جوزه آمد و به تحصیل مقدمات پرداخت ، همراه با پژوهش به تهذیب نفس نیز پرداخت برنامه ای برای وضول به نفس مطمئنه هر پیش گرفته بود و به همت تمام در جهت سرکوبی خواسته ها و امیال دنیوی برخاسته بود طبیعتاً انسانی پرتلاش و مصمم بود، دیر می خفت و زود از خواب برمی خاست، به نماز می ایستاد و در تنهایی و خلوت شبانه به نیایش می پرداخت. فطرت خدایی اش را نیرومند می ساخت، با برنامه های شبانه به معبودش نزدیک می شد و درهای بینش را به بانک های عرفان بر روی خود می گشود از اوان زندگی در رنجهای روزگار تنها یاور پدرش بود، از اینرو با وجود سن کم در حوادث استوار ماند زیرا که گرفتاریها را آزموده بود، از رنج نمی هراسید آرزوی راحتی و تن آسایی نداشت، دستهای پینه بسته اش، نمایانگر کار پرزحمتش بود، زندگی را با درد شناخته بود و با رنچ یافته بود و ایمان و نان جلال گذرانده بود و با صداقت کودکی آموخته بود، در حال و هوای انقلاب شب همچو سربازی دلاور پاسداری می کرد و روزها با شرکت در تظاهرات و راهپیماییها در به ثمر رساندن انقلاب کوشا بود. ههمگام با جنگ به فراگیری فنون نظامی همت گماشت و همراه دیگر برادران جهادگر، به جبهه اعزام شد. مدتی در جبهه خدمت کرد و جنگ رو دوباره بازگشت ولی آن روح پرصلابت و کیفر ستیز او را آرام نگذاشت، نتوانست درس را در بحران ممکلت ادامه دهد، وقتی از جبهه باز آمد طور دیگری بود، گویا دلش را در سنگرها جا گذاشته بود، گویا تن بی روحش را باز گردانده بود، دیگر نمی توانست بماند و ناظر پیکر خونین عزازانی باشد که هر روز بر دستهای مردم تشییع می شوند لذا در تاریخ 7/10/63 به جبهه برگشت و به جزیره مجنون اعزام شد و مدتی در آنجا به رشادت و ایستادگی پرداخت دست از جان به یک بارگی شست و دل به خدا داد، چشم از حیات ناپایدار بست و رو به سوی معبود ازلی برگرداند و سرانجام در تاریخ 26/12/63 در جزیره مجنون درهای آسمان به رویش گشوده شد و آسمانی شد و پیکر پاکش بعد از یازده سال دوری به آغوش خانواده اش بازگشت تا سمبلی برای آزادگی باشد. مایه مباهاتی برای شهرش. «روحش شاد و راهش پر رهرو باد
طلبة شهید: اصغر عبد المجیدی»

«لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
(آل عمران/169)
مرده مپندارید کسانی را که در راه خدا کشته شدند بلکه آنها زنده اند و در
نزد خدا روزی می خورند.) وصیت نامه خود را با نام خداوند تعالی و با سلام و
درود فراوان به حضور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و با سلام و درود به
حضور نایب بر حقش، حسین زمان، نادرة دوران، قلب تپنده مستضعفان جهان، شیر
خروشنده جماران، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی و با سلام و درود فراوان
به حضور شهیدان کربلای زمان و با آرزوی پیروزی رزمندگان اسلام، وصیت
نامه ام را شروع می کنم:
«أما من مغیث یغیثنا، أما من ذابّ یذبّ عن حرم رسول الله (صلی الله علیه و
آله) »
(آیا هیچ کسی نیست فریاد دادخواهان را لبیک گوید؟ آیا کسی نیست از حریم
رسول الله دفاع کند؟(امام حسین (علیه السلام)) آری، آری، حالا حسین زمان،
امام خمینی هم همین ندا را سر می دهد و بر گردن ما است که به ندای او لبیک
گوییم.
اکنون ما به ندای حسین گونه رهبرمان، ندای لبیک گفته ایم و اگر در این راه
به فیض شهادت نایل آمدیم، درست است که ما لیاقت شهید شدن در این راه که
-همانا خط سرخ حسین است- را نداریم، اما قسمت الهی، آری و اگر چه حسین
(علیه السلام) رفت، اما زینب (سلام الله علیها) نهضت حسینی را در سراسر
جهان زنده نگه، داشت و اکنون بر گردن شما ملت شریف است که کار زینبی اش را
انجام دهید.اما مسئولیت شما از ما سنگینتر است. آنان که شهید شدند کار
حسینی کردند و آنان که مانده اند باید کار زینبی کنند.
الحمدلله الذی ختم لاوّلنا بالسعاده و اخرنا بالشهاده و الرحمه
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" اصغر عبدالجباری " می نویسد