loader-img-2
loader-img-2
طلبه شهید: محمد پور عبداللهی شهید «محمد پور عبدالهی» به سال 1341، در شهر قهرمان پرور «تبریز» و در یک خانواده متدین و متعهد و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، پا به عرصه وجود نهاد. خانواده اش که از عاشقان دلسوخته پیامبر عظیم الشأن (صلی الله علیه و آله) بودند، اسم این نوزاد را محمد گذاشتند. وی مراحل رشد را در محیط پاک و مذهبی خانواده طی نمود و مشغول تحصیل گردید. پس از پایان دوره راهنمایی از شدت شوق و علاقه به اسلام و روحانیت، وارد حوزه علمیه تبریز شد و در مدرسه «ولی عصر»، مشغول فراگیری علوم اسلامی شد و بعد از گذراندن دروس مقدماتی، جهت تکمیل تحصیلات به معدن علم و معنویت- شهر مقدس قم- هجرت نمود و از محضر اساتید بزرگوار بهرة فراوان برده و مراتب والای علم و تقوی را طی کرد. در کنار تحصیل، با مبارزات روحانیت علیه رژیم ستم شاهی آشنایی پیدا کرده و وارد میدان مبارزه علیه طاغوت شد. در تمامی مراحل مبارزات و تظاهرات بر علیه رژیم، شرکتی فعال داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به تبریز مراجعت نمود و در صحنه های انقلاب، حضوری چشمگیر و فعال داشت. در دادگاه انقلاب اسلامی مشغول فعالیت شد. «شهید پور عبدالهی» در سرکوب توطئه هایی که توسط گروهکهای منافق و محارب و منحرف بر علیه انقلاب به وجود می آمد، نقش ممتازی را بازی می کرد. تمام تلاش خود را برای بازگشت افراد ناآگاه به دین اسلام و انقلاب اسلامی به کار می برد. آنها را در مراسم دعای کمیل و نماز جمعه شرکت می داد و در تقویت بنیانهای اعتقادی آنها کوشا بود. از آن جا که او عاشق نظام اسلامی بود، کار اداریِ روزانه او را قانع نمی ساخت، لذا اقدام به تشکیل واحد احتیاط کمیته انقلاب اسلامی در مسجد حاجی اسد نمود تا بتواند شبها نیز به پاسداری از انقلاب مشغول شود، و بدین وسیله توانست کانون گرمی برای جوانان محله باشد و آنها را برای مقابله با دشمنان داخلی و خارجی سازماندهی نماید. با شروع جنگ تحمیلی، علاوه بر مشکلات و مسؤولیتش در دادگاه انقلاب اسلامی، چندین بار داوطلبانه عازم جبه های حق علیه باطل شد. در سال 1361، با آن که مسئوولین دادگاه با حضور او در جبهه، با توجه به نیاز تشکیلات، موافقت نمی کردند ولی با گریه و خواهش و تمنا، مجوز حضور در جبهه ها را کسب کرد و در عملیات «بیت المقدس»، به عنوان رزمنده در حرکت عظیم حماسی منافقین اسلام شرکت نموده و نبردی دلیرانه و رویارویی با بعثیان کافر نمود سر انجام در 25/2/1361 در منطقه «شلمچه» در گرماگرم حمله ها، زیر آتش بی امان دشمن، در اثر اصابت ترکش خمپاره، شربت شهادت نوشید و میهمان مولا و معشوق خود اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شد. «محمد پور عبدالهی» به خاطر اسلام متولد شد؛ به خاطر اسلام زندگی کرد و به خاطر اسلام جانش را به خطر انداخت و به خاطر اسلام در جبهه جنگ به خون خود غلطید. «روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
اینجانب محمد پورعبدالله فرزند عبدالله دارای شماره شناسنامه 61717 صادره
از تبریز، در حال حاضر که وصیت نامه می نویسم از هر نظر سالم و سلامت
می باشم و وصیت نامه من به شرح زیر می باشد:
اللهم اسئلک ان تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک تحت رؤیه نبیک مع اولیائک و اسئلک
ان تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک: خداوندا! از تو خواهانم که مرگم را
شهادت در راه خودت تحت رؤیت رسولت و در کنار اولیاءت قرار دهی، از تو
خواهانم که دشمنان خود و پیامبرت را به دست من نابود گردانی.
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی مان امام امت خمینی، با درود به
ارواح پر فتوح شهدای اسلام، وصیتم به تمامی پیروان راه حسین این است که
هیچ وقت این دنیا را حیات ندانند و فراموش نکنید دنیا به آخر می رسد و به
این دنیا دل نبندید و فرمایش یکی از بزرگان اسلام است که می فرماید: دلی که
این دنیا را به آخرت ترجیح دهد مریض است. و هر فرد مؤمن این مطلب را باید
به خود بگنجاند و من افتخار می کنم که در راه عقیده جهاد می کنم و به
حقانیت آن کاملا واقف می باشم و خدای را شکر می کنم که چون عاشورای حسین
بار دیگر تکرار شد تا حسینیان بفهمانند که تا حسین وجود دارد و مصمم گشته
تا حکومت الله را در سراسر جهان برقرار بکنند، از پای نخواهند نشست و در
این زمان حساس درخت انقلاب برای سیراب شدن احتیاج به خون پاک دارد و هر کس
نمی تواند در آبیاری آن پا به جلو بگذارد، بلکه هر فردی لایق می تواند با
خون خود این درخت را سیراب نماید و من شکر خدای را می کنم که قدری مهلتم
داد تا قطره ای از موج خروشان این اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی و جهل
از دنیا نروم و این را بگویم که (من بعد) آمریکا و شوروی و دیگر اجانب
کورخوانده اند و به قول امام هیچ غلطی نمی تواند بکنند و حالا اسلام یک
نیروی قوی علیه تمام کفار می باشد و انشاء الله امام زمان هر چه زودتر ظهور
نماید. برادرانم! بعد از اینکه من عاصی و گنه کار لیاقت شهادت پیدا کردم،
ان شاء الله راه مرا ادامه دهید که خواهید داد و من از شهادت هیچ رعبی
ندارم چنان که امام عزیزمان می فرماید: در قاموس شهادت واژه وحشت نیست.
وحشت من از گناهان زیادم می باشد که مرتکب شده ام و امیدوارم خداوند به
حرمت شهدای صدر اسلام گناهانم را ببخشد و در آخر از تمامی قوم و خویشانم به
خصوص مادرم و پدرم که زحمت مرا کشیده اند و در جوابش برایشان فرزندی
شایسته نبودم مرا ببخشند و از شما می خواهم امام را دعا کنید تا ظهور امام
مهدی برای این امت نگهدارد و از خدا بخواهد فرج امام زمان را نزدیک نماید و
دیگر وصیت هایم را به یکی از دوستان همکارم کرده ام.
خدا یا خدا یا ترا به جان مهدی خمینی را نگهدار
از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
جبهه نیسان 9/2/61

استان: آذربایجان شرقی شهرستان: تبریز تولد:1341 شهادت: 25/2/61-
خرمشهر
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمد پورعبداللهی " می نویسد