loader-img-2
loader-img-2
سید محمود انوری فرزند سیدعلی رضا در تاریخ 2 فروردین ماه 1341 در روستای طرقبه شهرستان مشهد در دامن خانواده ای محروم و رنج کشیده دیده به جهان گشود و سال های کودکی را پشت سر گذارد.
نبوغ و استعداد او با رفتن به مدرسه آشکار شد؛ به نحوی که او دروسش را با موفقیت تا پایان دوره ی راهنمایی به اتمام رساند. صداقت و اخلاق خوب او باعث می شد توجه معلم ها را به خود جلب کند و آن ها نیز او را در این راه تشویق کنند اما مشکلات اقتصادی سبب شد دست از ادامه ی تحصیل بکشد و برای کمک به معیشت خانواده به شغل آزاد روی آورد.
از سوی دیگر سیدمحمود در جلسات تفسیر و قرائت قرآن شرکت می کرد و به این گونه موضوعات علاقه ی زیادی داشت. با شروع فعالیت های انقلابی، او نقش مهمی در تکثیر و انتشار نوارها و اعلامیه های امام خمینی(ره) ایفا نمود و در راهپیمایی های مردمی علیه رژیم پهلوی شرکت می کرد. از جمله فعالیت های او قبل از انقلاب حضور در حادثه ی میدان شهدا بود که چند نفر از دوستانش در برابر چشمانش شهید شدند. وقتی با عکس العمل مادرش که او را با چهره ی رنگ پریده و لباس های خونین دیده بود و برآشفته بود، مواجه شد به مادرش گفت: «مادرجان! شهادت، سعادت می خواهد. »
وی مبارزاتش را علیه نظام حاکم ادامه داد. او ظلم را در سطح جامعه دیده بود و دقیقه ای در مبارزه با آن کوتاهی نمی کرد. سیدمحمود به عناوین مختلف به انقلابی هایی که در زندان دژخیمان شاه گرفتار شده بودند، یاری می رساند. یک بار توانست یک نفر از آن ها را توسط بشکه ی قیر به خارج زندان منتقل کند. هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی با کمیته ی حفاظت از منزل آیت الله شیرازی و سایر علما همکاری مستمر داشت. علاوه بر این در درگیری گنبد کاووس و دستگیری اشرار و فئودال ها شرکت نمود.
انوری پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مغازه و کسب خود را رها کرده و به عنوان نیروی رسمی به جهادگران عرصه ی سازندگی - که قبلاً هم با آن ها همکاری می نمود– پیوست. او به منظور آموزش تعلیمات نظامی دوره های سبک و سنگین به پادگان لاهوتی تهران عزیمت کرد و پس از آن رهسپار جبهه های نبرد شد. سرانجام وی در تاریخ 19 دی ماه 1359 در ارتفاعات مهران بر اثر انفجار مواد منفجره در سنّ 18 سالگی هنگام عملیات ضربت ذوالفقار به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید.
پیکر شهید سید محمود انوری در خواجه ربیع شهر مشهد به خاک سپرده شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
« اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان
امیرالمومنین علیاً حجة الله، و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»
شهادت می دهم به حقانیت قرآن و دین مبین اسلام و ولایت دوازه امام و حقانیت
شیعه و حقانیت امام زمان حضرت مهدی (عج) و نایب به حق او حضرت امام خمینی
مرجع عالی قدر و رهبر انقلاب اسلامی ایران و جهان.
من که اکنون در جبهه های جنگ در ارتفاعات کنجان چم در محور مهران در کنار
دیگر برادران مسلمان به سر می برم، ابتدا از درگاه خداوند متعال طلب
استغفار دارم؛ هر چند که لیاقت ندارم اما خدا می داند که آرزویی جز شهادت
ندارم و من بر مبنای این آیه ی شریفه قرآن « و ما لکم لاتقاتلون، فی سبیل
الله و المستضعفین من الرجال و النساء و ... » گام به صحنه ی نبرد حق و
باطل گذاشته ام و تنها برای خداست و می دانم که من در پیش خدا خیلی
گناهکارم. در این راه می دانم که خدا ارحم الراحمین است و من در حالی این
وصیت نامه را می نویسم که دیروز شهادت هشتمین خورشید امامت حضرت علی بن
موسی الرضا (ع) بود و یکی از برادران ما که در گروه خود ما بود، بر اثر
ترکش خمپاره به شهادت رسید؛ امروز اولین روز عزایش برای ما خیلی گران تمام
شده است.ان شاءالله فردا قرار است که پیشروی کنیم. لذا ما فعلاً دارای یک
حالت خاص هستیم و فقط به یاد خدا می باشیم.
من از تمام ملت ایران بدینوسیله می خواهم که چنان چه می توانند راه علم و
تقوا را پیشه کنند و راه انبیا و اولیا را بپیمایند و حسین گونه باشند یا
زینب گونه؛ و بالاخره من با نهایت سربلندی افتخار می کنم که در سنگر سپاه
پاسداران می جنگم. سلام مرا به امام خمینی زبان گویای قرآن، و آقایان خامنه
ای و محمدتقی شریعتی و فخرالدین حجازی برسانید.
« ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون »
خدایا تو می دانی که من اگر چنان چه از تو می ترسم، نه به خاط جهنمت است و
چنان چه تو را دوست دارم و تو را عبادت می کنم نه به خاطر بهشت است، بلکه
من تنها به خاطر خودت و عظمتت، تو را عبادت می کنم.
پدر و مادر، جامعه حلالم کنید.
سلام بر آزادی، اسلام و قرآن و درود بر امام خمینی، مرگ بر منافقین.
سیدمحمود انوری
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" سیدمحمود انوری " می نویسد