loader-img-2
loader-img-2
محمدرضا خطیبی در شهریورماه سال 1337 در روستای هفت تنان در شهرستان آمل از توابع استان مازندران در خانواده ای ساده و صمیمی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را با شور و شعفی زائدالوصف در زادگاهش سپری نمود و از تربیت دینی و قرآنی خانواده بهره مند شد. با فرا رسیدن هفتمین بهار زندگی جهت آموختن علم و دانش راهی مدرسه گشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان دولتی روستای «بایجان» با نمره ی عالی به پایان رساند ولی به جهت مشکلات اقتصادی موفق به ادامه تحصیل نشد و پس از پایان یافتن دوره ابتدایی در یک کارگاه جوشکاری واقع در روستای «وانا» مشغول به کار شد ولی باز هم کارکردن در این کارگاه کوچک جوابگوی معاش خانواده نبود، از این رو برای پیدا کردن کار مناسب به تهران رفت و در کارگاهی مشغول به کار شد. او که فردی خودساخته بود توانست در کنار حل مشکلات اقتصادی خانواده، پی به ماهیت مزورانه رژیم پهلوی ببرد و با شور انقلابی خود به پخش اعلامیه ها و نوار سخنرانی امام پرداخت. تا اینکه در یکی از مساجد شهر تهران، به عضویت پایگاه بسیج درآمد، چندی بعد به زادگاهش بازگشت و با احداث یک کارگاه جوشکاری همزمان به سازماندهی نیروهای انقلابی در قالب شورای اسلامی، بسیج و انجمن اسلامی پرداخت. او دربهار سال 1361 از طریق بسیج در جبهه حضور پیدا کرد تا اینکه پس ازماه ها جهاد وایثار به آرزوی دیرینه اش رسید و دوم تیرماه 1364 در عملیات قدس 1 در منطقه هورالهویزه در سن 27 سالگی به شهادت رسید. از او 1 فرزند به یادگار باقی مانده است.
ای
پروردگار! هر کس که تو را شناخت هرچه غیر از تو بود به کنار می زند و فقط
به تو نگاه می کند. ای خدای یکتا! وقتی تو را شناختم آن چنان دلم در تپش
بود که نتوانستم طاقت بیاورم و در همان دم تو را صدا می کردم و بی سر و پا
عاشق تو شدم.
پروردگارمن! می دانم و ایمان دارم که محمد (ص) فرستاده تو است و قرآن کریم
هم از تو است و برای احقاق حق و قرآنت و دینت این راه را انتخاب کردم هر
چند که به من سخت بگذرد. خدای من! اگر خون من ذره ای برای زنده شدن دینت
اثر دارد، پس ای خمپاره ها و ای گلوله ها مرا در خود بگیرید که من حاضرم در
روز ده ها بار زنده شوم و در راه دین خدا کشته شوم که این برای من سعادت
است. با اقرار به معاد به وحی و قرآن کتاب مقدس آسمانی نازل شده بر پیامبر
گرامی و با درود و سلام به صاحب الامر و الزمان خاتم آل محمد (ص) و نایب بر
حقش رهبر کبیر انقلاب و با درود بر ارواح پاک و مقدس و مطهر شهدای راه حق و
فضیلت و شهدای پاک باخته سرزمین مقدس ایران اسلامی.
پیام من به شما پدر عزیزم! همیشه امام را دعا کن. پدرم! اگر چه نتوانستم در
این سنین پیری کمکی برای شما باشم امیدوارم مرا دعا کنید. در قیامت من از
شما راضی هستم و به حقیقت از روی شما شرمنده و خجل هستم. امید آن دارم که
با شهادت خود شما را نزد خداوند و ائمه سربلند ببینم. بعد از مرگ من برایم
گریه نکنید و توکل بر خدا کنید و صبر داشته باشید. فرزندم را خوب تربیت
کنید و او را به مکتب خانه بفرستید. چون وارث خون من «یاسر» می باشد. امام
را تنها نگذارید.
مادرجان! هرچند که شب ها بی خوابی کشیدی و مرا بزرگ کردی، رنج ها برای من
کشیدی؛ می دانم که برایت تحمل مرگ فرزند بزرگت سخت است اما افتخار کن که
فرزندت در راه خدا به شهادت رسیده است امید دارم که در بین مردم روحیه خوبی
داشته باشی. فرزندم یاسر را به دست شما می سپارم و شما را به خدا می سپارم
او را به خوبی تربیت کنید که در راه خدا قدم بردارد. تنها وصیت من به شما
این است که امام را دعا کنید. در مرگ من سیاه نپوشید،اشک نریزید، امیدوارم
که در بهشت همدیگر را دیدار کنیم.
خواهر عزیزم! حجابت را رعایت کن؛ در راه خدا کار کن، زینب وار زندگی کن و
پیام مرا به گوش مردم برسان و بگو که برادرم آگاهانه به شهادت رسیده است.
خواهرجان! اگر بدی از من دیدید مرا عفو کنید. یاسر را خوب تربیت کنید به او
بگویید پدرت در راه خدا کشته شده است. در راهت ثابت قدم باش.
برادرانم! امیدوارم سلاح افتاده مرا بعد از من به دست بگیرید. در خط امام حرکت کنید. مبادا انقلاب را فراموش کنید.
برادرانم! امروز اسلام غریب مانده باید کمک کرد و جان فدا کرد. به رهبری
خمینی عزیز قیام کنید و بیت المقدس را آزاد کنید. همیشه از ولایت فقیه
اطاعت کنید. برادرانی که به جبهه نرفته اند را به جبهه بفرستید که جبهه
دانشگاه است.
خانواده شهدا را محترم بشمارید. آن ها را دلداری دهید. همیشه هوشیار باشید
تا منافقین در میان شما نفوذ نکنند. قرآن بخوانید، خدا را همیشه به یاد
داشته باشید؛ با احکام اسلام آشنا شوید؛ سپاه و بسیج را محترم بشمارید؛ از
برادران سپاهی که در گوشه و کنار کشور در مبارزه با دشمنان شهید شدند
قدردانی کنید.
به برادران و خواهران حزب الله توصیه می کنم به مردم محروم منطقه لاریجان
کمک کنند تا از این همه محرومیت نجات یابند. با همکاری برادران جهادگر
منطقه لاریجان را از همه چیز خودکفا کنند.
به انجمن های اسلامی توصیه می کنم که بیش تر فعالیت کنند. تنها کسی که می
تواند در روستاها فرهنگ اسلامی را رواج دهد انجمن اسلامی است. انجمن اسلامی
نهادی است خودجوش در میان مردم اگرچه این برادران هنوز تجربه کاری ندارند،
اما مقصر نیستند. این حقیر به انجمن اسلامی خیلی احترام می گذاشتم و به
انجمن اسلامی عشق می ورزیدم.
برادر عزیزم! قربان علی عزیز و پاسدارم! امیدوارم پیامم را به گوش امت حزب
الله برسانید. همان طور که برای جامعه الگو هستی و در خط اصیل اسلام حرکت
می کنی. فرهنگ اسلامی و ضد استعماری را در روستاها و میان مردم نشر بدهید و
مردم را کمک کنید. پدر و مادر را تسلی بده، تا از شهادت من ناراحت نباشند.
سلاح مرا بردار و به جنگ کافران بشتاب؛ حمید و ابراهیم را راهنمایی کن تا
درسشان را بخوانند و به پدر و مادر نیکی کنند.
پیام و وصیت من به همسرم این است که بعد از شهادت من، ترس و اندوه به خود
راه مده و گریه نکن تا از گریه تو دشمنان شاد نشوند. فرزندمان را به خوبی
تربیت کن و در مکتب اسلام پرورش بده. امیدوارم مرا ببخشی و دعا کنی تا جزو
شهدای اسلام قرار بگیرم.
به فرزندم یاسر یگانه وارث خون من، فرزندم! در مقابل سختی ها خوب استقامت
کن و مانند کوه استوار باش همان گونه که مولا علی (ع) به فرزندش محمد حنفیه
سفارش کرد تو هم سعی کن به اهدافت جامه عمل بپوشانی. پس از شهادت من
ناراحت نباش، ناراحتی نکن، قرآن بیاموز، در راه خدا از همه چیز بگذر، برای
آمرزش روح من قرآن بخوان، مرا حلال کن که اسلام به خون من نیاز داشت. از تو
می خواهم که پرچمدار دین اسلام باشی.
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمدرضا خطیبی " می نویسد