loader-img-2
loader-img-2
علی در کلاردشت متولّد شد، سال ها گذشت و به آموختن علم با شوقی وصف ناشدنی همت گماشت. دانشجوی دانشگاه بابل بود که درس را رها کرد و عارفانه و عاشقانه عازم جبهه شد. دوستانش بارها از او شنیده بودند که می گفت:« از خودم خجالت می کشم؛ چرا که دوستانم شهید شده اند و من مانده ام.»
علی بارها در جبهه مجروح شد اما هیچ گاه نگذاشت خانواده از این ماجرا اطلاعی پیدا کنند. بار آخر خداحافظی نکرد. فکر می کرد نقشه اش را عملی کرده و کسی متوجه رفتنش به جبهه نشده است ولی بیچاره مادر که شب گذشته خواب شهادت پسرش را دیده بود. آن روز بیشتر او را بوسید و تا آخرین لحظه او را نگریست و با چشمان نگران خود فرزندش را تا انتهای کوچه بدرقه کرد.
علی چند سال قبل از شهادتش زیر عکس خود نوشته بود:« شهید علی لطیفی» و همان طور که دوست داشت، دوباره بعد از پایان دوران سربازی، راهی جبهه های جنوب شد و دهم بهمن ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه به آرزویش دست یافت.
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" علی لطیفی " می نویسد