loader-img-2
loader-img-2

 

زندگینامه

پر از بغضم، پر از دلتنگی و پر از لحظه هایی که در حسرت دیدنت تلخِ تلخ گذشت. سال 1341 در دزفول چشم های کوچکت را به روی دنیای خاکی گشودی. نامت شد محمود. هیچ کس تصور نمی کرد حماسه ساز شوی و مرد دلیر میدان های جنگ. بزرگ می شدی و اعتقاداتت قوی تر می شد.
جنگ که شروع شد همه چیز به هم ریخت، جوان ها می رفتند و فضا فضای خزان آلودی بود. بالاخره نتوانستی طاقت بیاوری و روانه ی دیار خون و آتش شدی.
عملیات والفجر مقدماتی بود و همه غرق در راز و نیاز و لحظه شماری برای وصال. نفهمیدم چه شد. تو 20 ساله بودی. درست 21/11/1361 بود و منطقه ی فکه غرق در غرور و سربلندی به خاطر دیدن دلیر مردانی مثل تو و تو چه زیبا به این دنیای خاکی و فانی پشت کردی و رفتی تا با شوقی وافر و اعتقادی راسخ خدا را ملاقات کنی.
حالا چندین سال از آن روزها می گذرد و پیکر پاک تو در گلزار شهدای صفی آباد مکانی برای جمع شدن مشتاقانت شده تا هر پنج شنبه بخوانند: الرحمن، علم القرآن...

وصیت نامه

ما از سوی خدا آمده ایم و به سوی او
خواهیم رفت.
خدایا! من به جبهه ی نبرد حق علیه
باطل آمده ام تا جان خود را بفروشم و امیدوارم که خریدار جان من تو باشی نه کسی
دیگر!
خدایا اینک در این راه، گام برداشته
ام و بار سفر بسته ام و به سوی تو آمده ام؛
خود می دانی که عشق و ایمان به تو و
اطاعت از دستورات تو، نه به خاطر پاداش و عذاب بوده، بلکه این عشق، از روی آگاهی
کامل و شناخت شخصی ام و برای رضای خودت می باشد و هیچ عاملی نمی تواند در ایمان من
نسبت به تو خللی ایجاد کند.
ای مردم! از رهبر کبیر و ابراهیم
زمان، امام خمینی جدا نشوید و راه ما را ادامه بدهید و برای من گریه نکنید یا اگر
گریه می کنید صدایتان را بلند نکنید که شهید شدن گریه ندارد، شکست اسلام گریه
دارد. به هوش باشید که اسلام شکست نخورد.
همه بدانند قصد من از جهاد در راه خدا
یک هوس یا احساس نبوده است، بلکه از روی فهم و اعتقاد بوده و با شناخت به این که
این سفر، بازگشت ندارد به این راه رفتم.
بدانید شهید کسی است که نسبت به زمان
خود آگاه است و مسئول! هر عملی که می کند از روی کمال آگاهی است.
شهید بر نفس سرکش خود و هوی و هوس های
پوچ خود غالب است. شهید شهامت دارد، شجاعت دارد، سخاوت دارد، شفاعت دارد؛ و
بالاخره پیام شهید آن است که در وصف الله، آگاهانه متحد شوید و قیام کنید و در راه
او جهاد کنید.
پیام من به برادران و خواهران این است
که اگر می خواهند بر جنازه ی من فاتحه بخوانند، اول برای امام دعا کنند، اگر دعا
نمی کنند فاتحه برای من نخوانند.
سفاش من به شما، برادران و خواهران
مسلمان این است که از همدیگر جدا نشوید و با هم نماز جماعت و دعای کمیل بخوانید و
در شب جمعه، شهیدان را از یاد نبرید که شهیدان، هر شب جمعه که دعای کمیل است در
کنار شما هستند و یادی از شهیدان هم بکنید. وصیت می کنم که بعد از شهادت من، مبلغ
500 تومان به فقیران بدهید که هر کسی پولی از من می خواهد رفع شود.
خداوند شما را به راه راست هدایت کند،
آمین!
والسلام
خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی
را نگهدار
محمود نظرزاده
25/10/1361
اولین کسی باشید که دیدگاهی برای" محمود نظرزاده " می نویسد